عارضهٔ تازه بین که رخ به من آورد
درد کهن بارگیر خویشتن آورد
تب زده لرزم چو آفتاب همه شب
دور فلک بین که بر سرم چه فن آورد
تفته چو شمعم زبان سیاه چو شمعی
کز تف گریه گذار در لگن آورد
شمع نه دندانه گردد از شکن آخر
در تنم آسیب تب همان شکن آورد
برحذرم ز آتش اجل که بسوزد
کشت حیاتی که خوشه در دهن آورد
طعنهٔ بیمار پرس صعبتر از تب
کاین عرض از گنجه نیست از وطن آورد
آتش تب در زمین گنجه همه شب
در دم من آه آسمان شکن آورد
صدمهٔ آهم شنید مؤذن شب گفت
زلزلهٔ گنجه باز تاختن آورد
چرخ بدی میکند سزای حزن اوست
بخت چرا بر من این همه حزن آورد
ظلم نگر، تیغ راست عادت خون ریز
آبله بین کان نکال بر سفن آورد
در دل خاقانی ارچه آتش تب خاست
آب حیاتش نگر که در سخن آورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره درد و رنج گوینده است که ناشی از یک بیماری یا عارضه جدید است. او تب و لرز شدیدی را تجربه میکند و این حالت باعث آزار او شده است. گوینده احساس میکند که این درد، بار کهنی را به دوش او میآورد و به نوعی به عذاب و مصائب زندگی اشاره دارد. در توصیف حالت خود از تصاویری چون شمع و آتش استفاده میکند و به این نکته میپردازد که این درد و رنج نه تنها جسمی، بلکه روحی نیز است. در نهایت، او از قضا و مصائب زندگی سخن میگوید و به اثرات منفی آن بر وجودش اشاره میکند، در حالی که امید به زنده ماندن و رهایی از این درد در دلش وجود دارد.
هوش مصنوعی: دردی قدیمی که همیشه با من بوده، با آمدن یک زیبایی جدید دوباره برایم زنده شد.
هوش مصنوعی: دچار تب و حرارت هستم، مانند آفتابی که میدرخشد. به دور و برم نگاه کن و ببین چه بلایی بر سر من آوردهاند.
هوش مصنوعی: من همچون شمعی هستم که در حال سوختن است و زبانم سیاه و تار شده، به گونهای که از حرارت و گدازش، اشکهایم در ظرفی جمع میشود.
هوش مصنوعی: شمع وقتی که خاموش میشود، دیگر نمیتواند مانند قبل روشنایی بدهد. من هم از درد و رنجی که دارم، آسیبپذیر و شکسته شدهام، و همین دردها موجب آزار من میشود.
هوش مصنوعی: از خطر مرگ بپرهیز که ممکن است زندگی زیبایی که میوههایش در دهان توست را بسوزاند.
هوش مصنوعی: سؤال و اعتراض یک بیمار به مراتب سختتر از تب و بیماریاش است، زیرا این نارضایتی از وطن و زادگاهش نشأت میگیرد و از عمق وجودش برمیخیزد.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به احساسات شدید و درونی خود اشاره میکند. او از آتش تب و تحمل سختیهایی که به خاطر آن دارد سخن میگوید و این حالت را به یک شب پر از درد و گرما تشبیه میکند. او با نفسهای عمیق و آههایی که میکشد، نشان میدهد که این درد و رنج تأثیر زیادی بر او گذاشته و گویی آسمان هم طاقت این وضعیت را ندارد.
هوش مصنوعی: صدای آه من را مؤذنی در شب شنید، او میگوید زلزلهای دوباره در گنجه به راه افتاده است.
هوش مصنوعی: سرنوشت ناعادلانهای که او را غمگین کرده، زندگیاش را به تلخی کشانده و حالا به این فکر میکند که چرا بخت و تقدیر این همه غم و ناراحتی را برای او به ارمغان آورده است.
هوش مصنوعی: اگر به ظلم و ستم توجه کنی، مانند شمشیری است که به خونریزی عادت کرده و به راحتی میتواند موجب آسیب و درد شود. انسانهای ظالم مانند همین تیغ برنده هستند که میتوانند نیش و زخم بزنند و مشکل و درد ایجاد کنند.
هوش مصنوعی: اگرچه در دل خاقانی شعلههای عشق و احساس بیدار است، اما به سخنانش نگاه کن که چگونه جانی تازه به آنان میبخشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.