تا غبار از چتر شاه اختران افشاندهاند
فرش سلطانیش در برتر مکان افشاندهاند
شحنهٔ نوروز نعل نقره خنگش ساخته است
هر زری کاکسیر سازان خزان افشاندهاند
رسته چون یوسف ز چاه و دلو پیشش ابر و صبح
گوهر از الماس و مشک از پرنیان افشاندهاند
در رکابش هفت گیسودار و شش خاتون ردیف
بر سرش هر هفت و شش عقد جمان افشاندهاند
بیست و یک پیکر که از صقلاب دارد خیلتاش
گرد راه خیل او تا قیروان افشاندهاند
تا که شد نوروز سلطان فلک را میزبان
عاملان طبع جان بر میزبان افشاندهاند
تا که آن سلطان به خوان ماهی آمد میهمان
خازنان بحر در بر میهمان افشاندهاند
وز برای آنکه ماهی بینمک ندهد مزه
ابر و باد آنک نمکها پیش خوان افشاندهاند
گر بدی مه بر زمین مرده از بهر حنوط
تودهٔ کافور و تنگ زعفران افشاندهاند
ور مزاج گوهران را از تناسل بازداشت
طبع کافوری که وقت مهرگان افشاندهاند
خورد خواهد شاهد و شاه فلک محرور وار
آن همه کافور کز هندوستان افشاندهاند
تا جهان ناقه شد از سرسام دی ماهی برست
چار مادر بر سرش توش و توان افشاندهاند
باز نونو در رحمهای عروسان چمن
نطفهٔ روحانیان بین کز نهان افشاندهاند
مغز گردون را زکام است از دم باد شمال
کابهاش از مغز بر شاخ جوان افشاندهاند
چشم دردی داشت بستان کز سر پستان ابر
شیر بر اطراف چشم بوستان افشاندهاند
شاخ طفلی بود و نوخط گشت و بالغ شد کنون
گرد زمرد بر عذارش زان عیان افشاندهاند
کاروان سبزه تا از قاع صف صف کرد ارم
صف صف از مرغان روان بر کاروان افشاندهاند
باد مشکآلود گوئی سیب تر بر آتش است
کاندر او قدری گلاب اصفهان افشاندهاند
روز و شب گرگ آشتی کردند و اینک مهر و ماه
نور خود بر یوسف مصر آستان افشاندهاند
مهر و مه گوئی به باغ از طور نور آوردهاند
بر سر شروان شه موسی بنان افشاندهاند
یا روانهای فریبرز و منوچهر از بهشت
نور و فر بر فرق شاه کامران افشاندهاند
خسرو مشرق جلال الدین خلیفهٔ ذو الجلال
کاختران بر فر قدرش فرقدان افشاندهاند
پیشکارانش خراج از هند و چین آوردهاند
چاوشانش دست بر چیپال و خان افشاندهاند
آستان بوسان او کز بیژن و گرگین مهند
آستین بر اردشیر و اردوان افشاندهاند
تا زبان شکل است شمشیرش همه شیران رزم
بس که دندانها ز بیم آن زبان افشاندهاند
نیزه دارانش که از شیر نیستان کین کشند
خون و آتش زان نی چون خیز ران افشاندهاند
نی ز آتش سوزد و اینان ز نیهای رماح
دشمنان را آتش اندر دودمان افشاندهاند
زهر خندد بخت بد بر زورق آن خاکسار
کاتشین قارورهاش بر بادبان افشاندهاند
سنگ، خون گرید به عبرت بر سر آن شیشهگر
کز هوا سنگ عرادهش در دکان افشاندهاند
عالمی کز ابر جودش در بهار نعمتاند
حاسدان را صاعقه در خان و مان افشاندهاند
خاصگان مریم از نخل کهن خرمای نو
خوردهاند و بر جهودان استخوان افشاندهاند
از پی پرواز مرغ دولت او بود و بس
دانها کاین نه رواق باستان افشاندهاند
وز پی افروزش بزم جلالش دان و بس
نورها کاین هفت شمع بیدخان افشاندهاند
در زمین چار عنصر هفت حراث فلک
تخم دولت تاکنون بر امتحان افشاندهاند
آن چنان تخمی چنین کشورستانی داد بر
بر چنین آید ز تخمی کانچنان افشاندهاند
گر کمندی وقتی اندر حلق سکساران روم
سرکشان لشکر الب ارسلان افشاندهاند
بندگان شه کمند از چرم شیران کردهاند
در کمر گاه پلنگان جهان افشاندهاند
ز آتش تیغی که خاکستر کند دیو سپید
شعله در شیر سیاه سیستان افشاندهاند
ابرها از تیغ و بارانها ز پیکان کردهاند
برقها ز آئینهٔ برگستوان افشاندهاند
تاج کیوان است نعل اسب آن تاج کیان
کز سخا دست و دلش دریا و کان افشاندهاند
از صهیل اسب شیر آشوب او خرگوش وار
بس دم الحیضا که شیران ژیان افشاندهاند
دست و بازوش از پی قصر مخالف سوختن
ز آتشین پیکان شررها قصرسان افشاندهاند
گر به عهد موسی امت را گه قحط از هوا
باز من و سلوی سلوت رسان افشاندهاند
شکر الله کز بقای شاه موسی دست ما
بر شماخی میوه و مرغ جنان افشاندهاند
روشنان در عهدش از شروان مدائن کردهاند
زیر پایش افسر نوشیروان افشاندهاند
تا به دور دولت او گشت شروان خیروان
عرشیان فیض روان بر خیروان افشاندهاند
عاقلان دیدند آب عز شروان خاک ذل
بر هری و بلخ و مرو شاهجان افشاندهاند
بر حقند آنان که با عیسی نشستند ار زرشک
خاک بر روی طبیب مهربان افشاندهاند
آسمان گرید بر آنان کز درش برگشتهاند
پیش غیری جان به طمع نام و نان افشاندهاند
ماه تابان کوری پروانگان را بین که جان
بر نتیجه سنگ و موم و ریسمان افشاندهاند
پیش تیغش کاتش نمرود را ماند ز چرخ
کرکسان پر بر سر خاک هوان افشاندهاند
جنیان ترسند ز آهن لیک از عشق کفش
دیدها بر آهن تیغ یمان افشاندهاند
تازیانش کابل و بلغار دارند آبخور
گرد پی ز آنسوی نیل و عسقلان افشاندهاند
مغز گردون عطسه داد و حلق دریا سرفه کرد
زان غبار ره که ایام الرهان افشاندهاند
آتش و باد مجسم دیدهای کز گرد و خوی
کوه البرز از سم و قلزم زران افشاندهاند
از دو سندان چار دندان زحل درهم شکست
جفتهای کز نیم راه آسمان افشاندهاند
دی غباری بر فلک میرفت گفتم کاین غبار
مرکبان شه ز راه کهکشان افشاندهاند
تا فلک گفتا ز نعل مرکبانش من بهم
روشنان خاک سیاهش در دهان افشاندهاند
کوکب دری است یا در دری کز هر دری
دست و کلکش گاه توقیع از بنان افشاندهاند
پنج شاخ دست رادش کز صنوبر رستهاند
بر جهان صد نوبر از شاخ امان افشاندهاند
تا قلم را مار گنج پادشاهی کردهاند
از دهان مار گنج شایگان افشاندهاند
بر لعاب گاو کوهی دیدهٔ آهوی دشت
از لعاب زرد مار کم زیان افشاندهاند
ترجمان یوسف غیب است آن مصری قلم
کاب نیل از تارک آن ترجمان افشاندهاند
گوئی آندم کز چه مغرب ره مشرق نوشت
میغ بر مهر و زحل بر زبرقان افشاندهاند
چون ز تاریکی به بلغار آمد و قندز فشاند
اهل بابل بر رهش نزل گران افشاندهاند
این منم یارب که در بزم چنین اسکندری
چشمهٔ حیوانم از لفظ و لسان افشاندهاند
چار جوی و هشت خلدست این که در مدحش مرا
از ره کلک و بنان طبع و جنان افشاندهاند
داستانی نیست در دست جهان به زین سخن
راستان جان بر سر این داستان افشاندهاند
تا شب است و ماه نو گوئی که از گوی زمین
گرد بر گردون ز سیمین صولجان افشاندهاند
صولجان و گوی شه باد از دل و پشت عدو
کز کفش بر خلق فیض جاودان افشاندهاند
بر ولی و خصمش از برجیس و از کیوان نثار
سعد و نحسی کان دو علوی در قران افشاندهاند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر، توصیفی است از جشن نوروز و شکوه و زیبایی سلطنت و طبیعت در این زمان. شاعر به تصویر کشیدن عظمت و جلوههای فرهنگی، اجتماعی و طبیعی این روز میپردازد. او از فرشهای زیبا، نوروز، حضور شاهان و بزرگان، و خوشیهایی که به همراه دارد، صحبت میکند. همچنین نقش عناصر طبیعی مانند ابر و باران، و نمادهای شادی و برکت در زندگی انسانها را به تصویر میکشد. در این میان، تشبیهات و استعارههای هنری به کار رفته، فضای شعری پرشکوه و رنگینی را ایجاد کرده که نشاندهندهٔ پیوند عمیق میان فرهنگ و طبیعت در روزهای آغازین سال جدید است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که غبار ستارگان بر روی چتر شاهانه آنها پاشیده شده و فرش سلطنتیاش در بالاترین مکان گسترده شده است.
هوش مصنوعی: پهنهی نوروز به خاطر نعل نقرهای که دارد، به گونهای زیبا و خاص به نظر میرسد، درست مانند هر زری که با هنرمندی در پاییز ریخته شده است.
هوش مصنوعی: یوسف از چاه درآمد و در برابر او ابر و صبح درخشندگی خود را به نمایش میگذارند، و گوهرهایی از الماس و مشک به شکلی زیبا و دلنشین بر روی پارچههای نرم پراکنده شدهاند.
هوش مصنوعی: در کنار او هفت زن با موهای بافته و شش زن دیگر ایستادهاند که هر یک از آنها تاجها و زیورآلاتی زیبا بر سر دارند.
هوش مصنوعی: بیست و یک جسدی که از جنگ بازماندهاند، دستانش را به نشانه مقاومت و فداکاری به سمت میدانها و جادهها گسترش دادهاند تا به دیگران یادآوری کنند که در برابر سختیها ایستادگی کنند.
هوش مصنوعی: زمانی که نوروز فرارسید، آسمان میزبان خالقان و اثرگذاران زندگی شده و آنان نیز بر این میزبان زیبا و دلانگیز، نعمتها و خلاقیتهای خود را نثار کردهاند.
هوش مصنوعی: زمانی که آن پادشاه به مهمانی در کنار دریا آمده بود، خازنان دریا برای او مهمانی بزرگی برپا کرده بودند و به بهترین شکل از او پذیرایی کردند.
هوش مصنوعی: برای اینکه ماهی بیمزه نشود، به هنگام بارش ابر و وزش باد، نمکها را روی سفره پخش کردهاند.
هوش مصنوعی: اگر ماه بر زمین مرده باشد، به خاطر بوی خوش کافور و زعفران بر او پاشیدهاند.
هوش مصنوعی: اگر طبیعت کافور، که در زمان مهرگان پراکنده میشود، مانع از تولید و رشد جواهرات شود، مزاج آنها تحت تأثیر قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: چشم انتظار دیدار معشوق و پادشاه آسمان هستم، همانطور که در گرما و بیتابی، کافور را که از هندوستان آوردهاند، بپاشند.
هوش مصنوعی: جهان همچون شتری پرخاشگر و ناآرام شده است و در دی ماه، چهار مادر با تمام نیرو و قدرت بر سرش ریختهاند.
هوش مصنوعی: دوباره نان در شکم عروسهای باغ را ببین که دانههای روحانی را در پنهان کاشتهاند.
هوش مصنوعی: آسمان دچار سردی و بیماری شده است و باد شمال مانند عطسهای، دانههای برف و سرما را بر روی شاخههای جوان درختان میپراکند.
هوش مصنوعی: درختان باغ، چشمی درختی داشتند که مانند پستان، ابر شیر را بر اطراف چشمهای باغ پاشیده بودند.
هوش مصنوعی: شاخ یک کودک بود که تازه رشد کرده و به بلوغ رسیده است. اکنون دور گردن او زنجیری از سنگ زمرد آویزان کردهاند که به وضوح دیده میشود.
هوش مصنوعی: کاروان سبزه از خاک بلند شده و در صفی منظم حرکت میکند، در حالی که پرندگان در حال پرواز بر فراز آن کاروان سبزه پخش شدهاند.
هوش مصنوعی: باد به گونهای به نظر میرسد که سیب تر بر روی آتش قرار دارد و در این سیب مقداری عطر گلاب اصفهان پاشیدهاند.
هوش مصنوعی: روز و شب به توافق رسیدند و اکنون خورشید و ماه نور خود را بر یوسف مصر نثار کردهاند.
هوش مصنوعی: خورشید و ماه به باغ آمدهاند و نور را از کوه به ارمغان آوردهاند. همچنین بر سر شروان، موی خوش موسی را افشاندهاند.
هوش مصنوعی: روانهای فریبرز و منوچهر از بهشت نور و لطافت بر سر شاه کامران پراکنده شدهاند.
هوش مصنوعی: خسرو مشرق، جلال الدین، خلیفهی بزرگ و با عظمت، بر افراشتهسازی کاخها و شکوه و جلال خود تکیه کرده و درخشندگیاش چون ستارههایی بر فراز سرش میتابد.
هوش مصنوعی: خدمتگزاران او مالیاتهایی از هند و چین آوردهاند و نوایچیها دست بر ساز و رقص به پا کردهاند.
هوش مصنوعی: آنهایی که پای در آستان او گذاشتهاند، از بزرگان و دلیران چون بیژن و گرگین، دست خود را بر سر اردشیر و اردوان پاشیدهاند.
هوش مصنوعی: تا وقتی که زبان وجود دارد، قدرت آن به اندازهای است که هر شیر جنگی را به هراس وامیدارد. دندانهای شیران از ترس آن زبان، در آبدهند و خود را پنهان میکنند.
هوش مصنوعی: نیزهداران که از منبع قدرت و شجاعت خود میجنگند، خون و آتش به راه انداختهاند و با خیزش و قدرت خود، ترس را در دل دشمنان میافکنند.
هوش مصنوعی: نی از آتش میسوزد و این افراد با نیهای خود، دشمنان را به آتش کشیده و دود و خاکستر بر سرشان میافشانند.
هوش مصنوعی: بخت شومی بر روی قایق آن انسان humble تباه شده، و آتشین بطری او را بر روی بادبان پاشیدهاند.
هوش مصنوعی: سنگی که در دکان شیشهگر است، به خاطر بلایایی که بر او نازل شده، اشک میریزد و به او هشدار میدهد که چه بر سرش آمده، زیرا برخی افراد سنگها را بیفکر و از روی هوس به مغازهاش پرتاب کردهاند.
هوش مصنوعی: عالمی که با بخششهای فراوانش مانند باران در بهار، نعمتها برای مردم و مخلوقاتش میبارد، حسودان را همچون صاعقهای در خانه و زندگیشان تهدید کرده است.
هوش مصنوعی: شخصیتهای ویژه و خوب، از درخت کهن خرمای تازهای برداشت کردهاند و بر دشمنان نتایج خود را آشکار کردهاند.
هوش مصنوعی: او فقط به دنبال پرواز و موفقیت مرغ دولتش بود و بس؛ بدانید که این فقط یک تصویر از یک زمان باستانی است که در گذشته پراکنده شدهاند.
هوش مصنوعی: برای جلب عنایت و روشنایی مجالس باشکوه او، بدان که نورهایی که این هفت شمع بیدخان میافشانند، بسیار است.
هوش مصنوعی: در زمین چهار عنصر وجود دارد و هفت گروه از کشاورزان آسمانی دانههای سعادت را تا به حال در این زمین پاشیدهاند.
هوش مصنوعی: بذر چنین سرزمین بزرگی به دلیلی خاص و شگفت آور کاشته شده است، چون هیچ چیز به تصادف به وجود نمیآید و همه چیز نتیجهای دارد.
هوش مصنوعی: اگر روزی کمندی به دور گردن سکساران بیفکنم، سرکشان لشکر الب ارسلان را به زمین میزنم.
هوش مصنوعی: بندگان پادشاه، کمری از چرم شیران به کمر بستهاند و در سراسر جهان، مانند پلنگان پراکنده شدهاند.
هوش مصنوعی: از قدرت و خشونت شمشیری که میتواند ویران کند، شعلههای آتش را در سرزمینهای سیاه سیستان پراکندهاند.
هوش مصنوعی: ابرها با تیزی خود بارانها را میبارند و برقها از بازتاب در برگهای درختان پخش شدهاند.
هوش مصنوعی: تاج کیوان، نماد بزرگی و شکوه است و نعل اسب، نشانهی قدرت و سرعت آن تاج است. این تاج به کسانی تعلق دارد که با دست و دل بخشنده و بزرگواری، ثروت و فضیلت را با هم گنجاندهاند و دنیای خود را به وفور مملو از نعمتها کردهاند.
هوش مصنوعی: از صدای پرشور اسب جنگجو، مانند خرگوشی که در جستجوی پناهگاهی است، میتوان فهمید که شیران قدرت و شجاعت خود را در میدان نبرد به نمایش گذاشتهاند.
هوش مصنوعی: دست و بازوی او در تلاش برای رسیدن به قصر دشمن، به خاطر تیرهای آتشین و شعلههای سوزان سوخته است و این آسیبها او را متوجه نیکی و زیبایی قصر کرده است.
هوش مصنوعی: اگر در زمان موسی، خداوند قحطی را از آسمان بر امت نازل کرد، باز هم میوههایی مانند "سلوی" و "من" را برایشان فرستاد.
هوش مصنوعی: خدا را شکر که به برکت وجود شاه موسی، نعمتها و خوشیها بر سر ما باریده شده و زمین پر از میوه و پرندههای بهشتی شده است.
هوش مصنوعی: در زمان قدیم، مردم شروان و مدائن از نور و روشنایی او بهرهمند بودهاند و برای او احترام قائل شده و تاج و تختی به نشانه بزرگداشتش فراهم کردهاند.
هوش مصنوعی: زمانی که دولت او در شروان برقرار شد، خیر و برکت از سوی عرشیان به زندگی مردم افزوده شد و این برکات بر سر مردم نیکوکار نازل گردید.
هوش مصنوعی: خردمندان مشاهده کردند که آب و خاک آن سرزمینها که برای شاهان بزرگ و با عزت بوده، حالا به زیر سلطه و ذلت افتاده است.
هوش مصنوعی: افرادی که با عیسی ملاقات کردند، درست میگویند، حتی اگر خاکی که بر روی آن طبیب مهربان گذاشته شده، مانند زرشک باشد.
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر کسانی که از در به در رفتهاند و برای به دست آوردن نام و نان، جان خود را قربانی کردهاند، در حال گریه است.
هوش مصنوعی: ماه روشن و زیبا را ببین که چگونه پروانهها به سوی نورش جذب میشوند. آنها جان خود را بر روی چیزهای ساده و بیارزش مانند سنگ، موم و ریسمان میگذارند.
هوش مصنوعی: تیغ او همانند کاتش نمرود، قدرتی بینظیر و ویرانگر است. پرندگان در آسمان، مانند کرکسها که بر فراز خاک پراکندهاند، نشاندهندهی غم و اندوهی است که بر زمین نشسته است.
هوش مصنوعی: جنیان از آهن میترسند، اما به خاطر عشق، با پا بر روی آن میایستند و تیغ یمانی را در دست گرفتهاند.
هوش مصنوعی: تازیان در کابل و بلغار، منابع آب را در اختیار دارند و از سوی نیل و عسقلان، آب را به اطراف خود پراکنده کردهاند.
هوش مصنوعی: عالم بالا به گونهای تکان خورد و دریا از غبار زمانه که بر آن پراکنده شده، به تنگ آمده و سرفه کرد.
هوش مصنوعی: آتش و باد را به شکل محسوس مشاهده کردهای که بر اثر گرد و خاک کوه البرز، از دیوانگی و خشم دریاها به اطراف پراکنده شدهاند.
هوش مصنوعی: دو سندان به هم کوبیده شدهاند و در نتیجه دندانهای زحل درهم شکسته است؛ یعنی از آن بالا، چیزی به زمین افکنده شده که نمایانگر وضعیت یا حالتی خاص است.
هوش مصنوعی: دیروز ابر سفیدی در آسمان حرکت میکرد و من گفتم که این گرد و غبار نشاندهنده حرکت اسبان پادشاه است که از مسیر کهکشان میگذرد.
هوش مصنوعی: در آسمان، نالانی از نعل اسبها به گوش میرسد که از خاک سیاهشان، دانههای روشنی بر لبهای من میافشانند.
هوش مصنوعی: ستارهای در اقیانوس است یا درهای متعددی که از هر کدام آن، دست و دامنش را گاه با امضایی از دستانش آذین بستهاند.
هوش مصنوعی: پنج شاخه از درخت صنوبر به آسمان رفتهاند و در جهان، صدها میوه تازه به خاطر آنها پراکنده شده است.
هوش مصنوعی: به خاطر مهارت و قدرت قلم، آن را مانند ماری که گنجی را به دست میآورد، معرفی کردهاند. از این قلم که به مانند دهان آن مار است، جواهرات و دانشهای ارزشمند منتشر میشود.
هوش مصنوعی: چشمهای آهوهایی که در دشت میدوند، به شفافیت و زیبایی لعاب گاوی که در کوه زندگی میکند، جذاب است و هیچ ضرری از زردی و سم مار نمیگیرد.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ شخصی است که به نوعی نماینده یا تفسیرکنندهٔ یک حقیقت عمیق و پنهان تلقی میشود. در اینجا، اشاره به داستان یوسف و تعبیر خوابهای او وجود دارد. این فرد مانند یک مترجم است که با تواناییهای خاص خود، مفاهیم و رازهای پنهان را آشکار میکند. لطافت و زیبایی شعر به وضوح بیانگر ارتباط و تمثیلی است که میان ویژگیهای شخصی او و حقیقتهای والای زندگی وجود دارد.
هوش مصنوعی: گویی در آن زمان که غروب، صبح را نوشت، ابرها بر بالای خورشید و سیاره زحل، درخشیدهاند.
هوش مصنوعی: زمانی که از تاریکی به سرزمین بلغار رسید و در قندز بارشهای سنگین آغاز شد، اهالی بابل در مسیر او بارانهای سنگینی نازل کردند.
هوش مصنوعی: من همان کسی هستم که در جمعی مانند جمع اسکندر، به خاطر کلام و زبانم، در آبی از حیات و زندگی غوطهور شدهام.
هوش مصنوعی: این سروده بیانگر جایگاه و عظمت کسی است که دربارهاش سخن گفته شده است. اشاره به طبیعت زیبا و نعمتهای فراوانی دارد که در وصف او ذکر شده است. یعنی برای ستایش او از قلم و توانایی شاعر و احساساتش بهره گرفته شده است.
هوش مصنوعی: در این جهان داستانی نیست که از این سخن راستین مهمتر باشد، و جانهای پاک در راستی این داستان جانفشانی کردهاند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که شب و ماه نو وجود دارد، گویی زمین را با نخی از نقره در آسمان آویزان کردهاند.
هوش مصنوعی: دلاوران و شجاعان در میدان، با قدرتی که از دل و پشت دشمن میگیرند، نعمتهای جاودانی بر مردم پراکندهاند.
هوش مصنوعی: در مورد دو شخصیت بزرگ، محبت و دشمنی که از تأثیرات نیک و بد زندگی آنها بر یکدیگر است، سخن میگوید. این شخصیات به مانند دو ستاره در آسمان هستند که تأثیرات متضاد نیک و بدی را برای یکدیگر به ارمغان میآورند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صبح خیزان کاستین بر آسمان افشاندهاند
پای کوبان دست همت بر جهان افشاندهاند
چون ز کار آب دیدند آب کار عاشقان
آب می بر آتش دل هر زمان افشاندهاند
پیش از آن کز پر فشاندن مرغ صبح آید به رقص
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.