محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۵۶ - در مدح معیّر الممالک دام مجدُهُ
... راه بر مشتریان بسته رقیبان چو مگس
گر به گنجور تو نالد فرزین
شاطرش حلقه به گوشت کند از نعل فرس ...
محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۱۰۱ - ایضاً در تاریخ آئینه کاری حرم مطهر حضرت امام زاده حمزه علیه السلام
... خان معیر جهان همت و سودد
زاده ی گنجور شاه دوست محمد علی خان
خازن خسرو و امیر دوست محمد ...
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر اول » بخش ۳ - در بیان حدیث «کنت کنزا مخفیاً فاحببت أن أعرف فخلقت الخلق لکی اعرف » و ظهور حضرت مصطفوی صلی الله علیه و آله که دارای مراتب نبوت و امامت و ولایت خاصه است علی وجه الکمال
... بود هم آیینه هم منظور خود
بود هم گنجینه هم گنجور خود
خواست ذاتش تا کند اظهار حسن ...
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر اول » بخش ۶ - در تنزل از مقام ولایت به مرتبه نبوّت و ظهور حضرت احدیّت و تمجید پیر طریقت به معرفت فرماید
... رهبر و هم رهنما و راه ما
گنج دل را تا ابد گنجور باد
چشم بدبین از جمالش دور باد ...
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر اول » بخش ۱۱ - در شرح سواری یکه تاز عرصه میدان وحدت و عنقای قاف هویّت و شرح مقام بقاء در وصف حضرت سید الشهدا علیه السلام والثناء در ضمن مکالمه آن مولا با بنت حضرت سیدة النساء صلوات ﷲ علیها فرماید
... انبیاء آیینه من منظورشان
اولیاء گنجینه من گنجورشان
چونکه مطلق گشت از قید نمود ...
افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۲ - اختر برج جمال
... داده ز بس سیم و زر دست تو بر این و آن
از در و گهر تهی است مخزن گنجوریم
وز در سیمین بری است کیسه اصداف و کان ...
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل دوم - مدیحهسراییها » شمارهٔ ۲۵ - سر عشق
... هرکه از سر عشق باخبر است
عشق گنج است و عاشقی گنجور
عشق دریا و عاشقی گهر است ...
صامت بروجردی » قصاید » شمارهٔ ۲۱ - قصیده در مدح شاه ولایت امیر مومنان(ع)
... حصن حیات باره هستی حصار جان
گنجور عمر و میوه قلب امیدوار
از نعمت جهان شده راضی بنان جو ...
الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان اول » بخش ۱۰۴ - شرح حال ابن سعد لعین و پدرش سعد وقاص لعنته الله علیهما
... که دارد سروریش من چند موی
بدو گفت گنجور علم خدای
که ای اهرمن زاده ی تیره رای ...
الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان دوم » بخش ۱ - توحید یه مقدمه ی خیابان دوم
... مر او را چو خود بی همال آفرید
نبی گنج حق بود و گنجور اوی
علی بود با یازده پور اوی ...
الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان دوم » بخش ۲ - در ستایش حضرت خلیفه الله فی الارض امام عصر عجل الله فرجه
... گشاینده ی ششدری کشورا
یکی گنج که دادار گنجور اوست
دو گینی پر از پرتو نور اوست ...
الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان سوم » بخش ۲۶ - تشریف فرمایی امام به خیمه ی فرزند
... بدو داد هر آنچه بایست داد
به گنج ولایتش گنجور کرد
سپس رخ بدان شاه رنجور کرد ...
الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان چهارم » بخش ۶۶ - سلاح نبرد خواستن امیر و خطاب او با جوشن
وزان پس به گنجور گفتا برو
بیاور همان دشنه ی سر درو ...
... همان رمح چون پر غمان مرا
برفت و بیاورد گنجور او
سلیح نبردش به دستور او
به گنجور کرد آفرین و فره
گرفت آن گریبان چینی زره ...
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۱۵ - مولود ختم ولایت زمان عجل الله فرجه
... دریده چاک گریبان بسوزن مژگان
بدست دزد دهی گنج چند بی گنجور
بکام گرگ نهی گله چند بی چوپان ...
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۱۶ - عید مولود امیر مومنان
... چه بیم دارد برق از بزرگی خرمن
نه گر عطای تو را دست ابرشد گنجور
نه گر سخای تو را قعر بجرشد مخزن ...
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶ - فی الحکم و المعارف
... خسرو گنجینه جان در دلست
گنج دل و جز دل گنجور نیست
باغ بهشتست دلم کاندرو ...
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸ - من مکنونات سره و فواتح افکاره و نعت حضرت ثامن الحجج ارواحنا فداه
... نو کیسه نیستم زر دولت را
گنجور گنج و کان کهن بارم
از ذرگان شمس شموسم من ...
ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴ - در حماسه و نکوهش زمامداران ایران هنگام توپ بستن سپاهیان تزاری روس به بارگاه امام هشتم فرماید
... خاطرم رنجور از رنج و هموم آسمان
سینه ام گنجور بر گنج علوم انبیا
آنچه در بستان شجر کارم نروید جز شجن ...
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۴
... که شش انداز گشته هفت انداز
زانکه گنجور شه کراوغلی
در جواب ترانه شهناز ...
... ناگه اندر هوا شکارش کرد
دست گنجور شاه چون شهباز
من و سلوای آل اسراییل ...
ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومهها » رستم نامه » بخش ۴ - آوردن رستم پیغام سیمرغ را نزد بهمن شاه پور اسفندیار
... بکاهی ز جان مایه بر تن دهی
کنارنگ و گنجور تو ساو و باژ
ستانند از مه به دشنام و ژاژ ...