گنجور

 
صفی علیشاه

چونکه‌ شاه عشق‌ را در کربلا

عشق‌ زد در دشت‌ جان بازی صلا

ظهر عاشورا در آن صحرای کین‌

دید خود را بی‌ کس‌ و یار و معین‌

مهره ای در نرد عشق‌ انداخته‌

وآنچه‌ او را بود یکجا باخته‌

ذوالجلال فرد با تیغ‌ و سلاح

هِشت‌ پا را در رکاب‌ ذوالجناح

عزم میدان کرد چون حلاّل عشق‌

زینب‌(س) از پی‌ با زبان حال عشق‌

گفت‌ کای لب‌ تشنه‌ بحر وصال

بعد از اینت‌ در کجا بینم‌ جمال

گفت بیرون از مکان و لامکان

چون شدی، یابی‌ ز دیدارم نشان

زآنچه‌ نآید در گمان و در قیاس

من‌ برونم‌ زین‌ پس‌ ای گردون اساس

گرچه‌ چشمی‌ هم‌ که‌ باشد حق‌ شناس

حق‌ِّ مطلق‌ بیندم در این‌ لباس

تا چه‌ جایی‌ کز لباس آیم‌ برون

وین‌ لباس تن فتد در خاک و خون

کس‌ چه‌ داند کاندر آن دم کیستم‌

بی‌تعین‌ ذات‌ فردانیستم‌

مطلقم‌ از درک و وهم‌ و روح و جسم‌

برترم از عقل‌ و عشق‌و رسم‌ و اسم‌

اسم‌ ها و رسم‌ ها اندر بیان

هست‌ آثاری ز ذات‌ بی‌ نشان

بر مسمی‌ اسم‌ ها باشد دلیل‌

ورنه‌ بی‌اسم‌ است‌ آن ذات‌ جلیل‌

زین‌ سپس‌ من‌ عین‌ آن ذات‌ حقم‌

زین‌ تعین‌ ها که‌ دانی‌ مطلقم‌

گرچه‌ ذاتم‌ را نه‌ مأوای و نه‌ جاست‌

جای خالی‌ از احاطه‌ من‌ کجاست‌

گرچه‌ الاّ از قفای لا بود

چونکه‌ از لا بگذرد الاّ بود

من‌ ز الاّ آمدم بر لا زدم

نک‌ قلم‌ بر لا و بر الاّ زدم

لا و الاّ وصفی‌ از ذات‌ من‌ است‌

حرفی‌ از آیات‌ اثبات‌ من‌ است‌

زین‌ سپس‌ بیرون ز آیاتم‌ یقین‌

بی‌ نیاز از نفی‌ و اثباتم‌ یقین‌

گرچه‌ حالی‌ من‌ علی‌ عالیم‌

بر علو و اعتلاء هم‌ والیم‌

زین‌ سپس‌ بیرونم‌ از وصف‌ علو

مطلق‌ الذات‌ از علوّ و از دنو

چون تعین‌ کرد ذات‌ من‌ قبول

بر مقام اعتلاء کردم نزول

پَست‌ ها را تا مگر عالی‌ کنم‌

بر علوŸ اعتلاء، والی‌ کنم‌

زین‌ سپس‌ نه‌ عالی‌ و نه‌ دانی‌ام

زین‌ تعیّن‌ پاک باید دانی‌ام

نه‌ خصوصی‌ دارم آنجا، نه‌ عموم

نه‌ حدودی می‌پذیرم، نه‌ رسوم

ذات‌ پاکم‌ مطلق‌ است‌ و سرمدی

ز اعتبار باحدی و بی‌حدی

در مقام شرع و صورت‌ باحدم

در ولایت‌ بی‌حدی و سرمدم

انبیای مصطفین‌ محترم

اولیای مرتضین‌ با کرم

صورتم‌ را در جلی‌ٰ آیینه‌اند

معنیم‌ را درخفی‌ٰ گنجینه‌اند

انبیاء آیینه‌، من‌ منظورشان

اولیاء گنجینه‌، من‌ گنجورشان

چونکه‌ مطلق‌ گشت‌ از قید نمود

معنی‌ و صورت‌ کجا دارد وجود

صورت‌ و معنی‌ دو وصف‌ از ذات‌ هوست‌

شد چو مطلق‌ پاک از اینها جمله‌ اوست‌

وصف‌ را کی‌ بعد از این‌ در من‌ ره است‌

هرکه‌ در من‌ شد فنا ذات‌ ﷲ است‌