گنجور

 
۲۴۶۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۲۴

 

اندیشه زاد از سر بی مغز بدر کن

چون ماه تمام از دل خود زادسفر کن

شکرانه بیداری ازین راه مروتند ...

... در دامن ساحل چه بود غیر خس و خار

یک چند سفر در دل دریای خطر کن

چون گل سخن نغمه سرایان چمن را ...

صائب تبریزی
 
۲۴۶۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۲۹

 

... از داغ جنون تیر قضا را سپری کن

کردی سفر دور بسی سود نبخشید

یک بار هم از خود سفر مختصری کن

با آب و زمین عذر ز دهقان نپذیرند ...

صائب تبریزی
 
۲۴۶۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۷۹

 

... قبله اسلام از شرم خم ابروی تو

نقش را بر آب در آتش بود نعل سفر

حیرتی دارم که چون استاد خط بر روی تو ...

صائب تبریزی
 
۲۴۶۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۸۹

 

... می رسد چون عطسه بی تمهید گلبانگ رحیل

از سرانجام سفر در هر نفس غافل مشو

چیست بخت سبز تا از آسمان خواهد کسی ...

صائب تبریزی
 
۲۴۶۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۹۱

 

... از تماشای گل و سرو و سمن غافل مشو

دیدنی دارند جمعی کز سفر باز آمدند

زینهار از تازه رویان چمن غافل مشو ...

صائب تبریزی
 
۲۴۶۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۱۱

 

... در خزان سبز بود بخت تماشایی سرو

سفر عالم بالا به قدم نتوان کرد

مانع نشو و نما نیست گران پایی سرو ...

صائب تبریزی
 
۲۴۶۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۲۰

 

... بیا و صلح ده این دل رمیده را با تن

که بر جناح سفر از لب است جان بی تو

یکی هزار کنم شور عندلیبان را ...

صائب تبریزی
 
۲۴۶۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۲۱

 

... گل حضور وطن بوده است دیدن دوست

حضور دل به سفر رفت از وطن بی تو

ز ما توقع پیغام و نامه بی خبری است ...

صائب تبریزی
 
۲۴۶۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۲۵

 

... چو آفتاب به هر جا سری بدار و برو

جهان شکار و تو چون برق بر جناح سفر

بگیر ران کبابی ازین شکار و برو ...

صائب تبریزی
 
۲۴۷۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۴۷

 

... هنگامه گرم ساز درین روزگار کو

در آتش است نعل سفر کوه طور را

در زیر بار عشق تن بردبار کو ...

صائب تبریزی
 
۲۴۷۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۵۰

 

... بر سر نکشید از کف افسوس لب تو

در فکر سفر باش که هر موی سفیدی

از غیب رسولی است برای طلب تو ...

صائب تبریزی
 
۲۴۷۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۸۵

 

... ببر پیوند از خلق جهان آهسته آهسته

ز پیری می کند برگ سفر یک یک حواس من

ز هم می ریزد اوراق خزان آهسته آهسته ...

صائب تبریزی
 
۲۴۷۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۸۹

 

... به امیدی که با نبض تو دستی آشنا سازد

مسیح از خانه خورشید آهنگ سفر کرده

ترا صایب اگر پای عیادت هست خوش باشد ...

صائب تبریزی
 
۲۴۷۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۹۳

 

... گرد پاپوش نیفشانده به صحرای وطن

باز طرح سفر انداخته ای یعنی چه

شرمی از حافظ شیراز نداری صایب ...

صائب تبریزی
 
۲۴۷۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۱۱

 

... ز نور عاریه مستغنی اند سوختگان

به روشنایی خود می کند سفر لاله

دوروزه مهلت خود صرف میگساری کرد ...

صائب تبریزی
 
۲۴۷۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۵۵

 

... بس که دامن را به الوان گناه آلوده ای

تا ز خود بیرون نمی آیی سفر ناکرده ای

گر به مژگان سنگلاخ دهر را پیموده ای ...

صائب تبریزی
 
۲۴۷۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۵۸

 

نیست در مغز زمین چون گردبادم ریشه ای

جز سفر در دل نمی گردد مرا اندیشه ای

فارغ از ملک سلیمانم که از روشندلی ...

صائب تبریزی
 
۲۴۷۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۶۴

 

... گرچه تیرت با کمان از قد خم پیوسته شد

هیچ در فکر سفر از دار دنیا نیستی

گرچه دندان را ز نعمت های شیرین باختی ...

صائب تبریزی
 
۲۴۷۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۶۹

 

... مدتی در تنگنای آب و گل گشتی بس است

چند روزی هم سفر کن در فضای بیخودی

دانه ما رو سفید از گردش این آسیاست ...

صائب تبریزی
 
۲۴۸۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۱۲

 

... دست رد بر هیچ مخلوقی منه گر واصلی

گرد هستی در سفر دارد ترا چون گردباد

هر کجا این گرد بنشیند ز پا در منزلی ...

صائب تبریزی
 
 
۱
۱۲۲
۱۲۳
۱۲۴
۱۲۵
۱۲۶
۱۸۱