یک نفس فارغ ز وسواس تمنا نیستی
از پریشان خاطری یک لحظه یک جا نیستی
فکر شنبه تلخ دارد جمعه اطفال و تو
پیر گشتی و همان در فکر فردا نیستی
گرچه شد محتاج عینک دیده بی شرم تو
همچنان چون کودکان سیر از تماشا نیستی
می کند از هر سر مویت سفیدی راه مرگ
در چنین وقتی به فکر زاد عقبی نیستی
از ندامت برنیاری آه سردی از جگر
هیچ در فکر رسن در چاه دنیا نیستی
از جمال حور مردان چشم پوشیدند و تو
از عجوز دهر یک ساعت شکیبا نیستی
در مبند این خانه تاریک را یکبارگی
چشم عبرت باز کن از دل چو بینا نیستی
گرچه تیرت با کمان از قد خم پیوسته شد
هیچ در فکر سفر از دار دنیا نیستی
گرچه دندان را ز نعمتهای شیرین باختی
جز به حرف شکوه های تلخ گویا نیستی
خامشی را از خدا خواهند دانایان و تو
خون خود را می خوری یک دم چو گویا نیستی
خواب سنگین تو صائب کم ز کوه قاف نیست
گرچه از عزلت گزینان همچو عنقا نیستی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این غزل به افکار و احساسات عمیق انسانی میپردازد و میگوید که همه ما درچنگال وسواسها و نگرانیهای روزمره گرفتاریم. او به دورانی که گذرانده و پیری و ناتوانی را یادآور میشود، و از وضعیتی که دیگر نمیتوانیم به زیباییهای زندگی توجه کنیم، سخن میگوید. شاعر به ناامیدی و بیخیالی فرد از زندگی و آینده اشاره دارد و میگوید که از واقعیتهای تلخ زندگی فاصله گرفتهایم. او همچنین به این موضوع میپردازد که برخی افراد در زندگی عمیقتر نمیاندیشند و فقط به سرنوشت خود مشغول هستند، در حالی که باید عبرت بگیرند و به سرنوشت آخرت بیندیشند. در نهایت، او از خاموشی و سکوت به عنوان یک حالت ناپسند یاد میکند و بیان میکند که این خودفراموشی به هیچ جا نمیرسد.
هوش مصنوعی: تو هیچگاه آرامش و سکون نداری و همواره درگیر خواستهها و نگرانیهای خود هستی. حتی برای یک لحظه هم نمیتوانی در یک نقطه متمرکز شوی و آرام بگیری.
هوش مصنوعی: جمعه برای کودکان، یادآور شادیها و بازیهاست، اما تو که به سن پیری رسیدهای، دیگر به آینده و روزهای آینده فکر نمیکنی.
هوش مصنوعی: هرچند که به عینک نیاز پیدا کردی، اما هنوز هم مثل کودکان از تماشای دیگران بیشرم و بیتوجه هستی.
هوش مصنوعی: هر تار موی سپید تو نشاندهنده نزدیک شدن به مرگ است، اما در این لحظه به فکر زندگی پس از مرگ و آنچه باید برای آن آماده کنی، نیستی.
هوش مصنوعی: اگر از پشیمانی خود نتوانی فاصله بگیری، هیچ دردی جز اندوه عمیق در دل نخواهی داشت و در دنیای فریبنده هیچ تلاشی برای فرار از مشکلات نخواهی کرد.
هوش مصنوعی: آنها به خاطر زیباییهای مردان جوان چشمپوشی کردهاند، اما تو از پیرزن زمانه حتی برای یک ساعت هم تحمل نداری.
هوش مصنوعی: در این خانه تاریک، یکبار چشمانت را برای مشاهده و عبرت گرفتن باز کن؛ چون اگر از دل، بینا نیستی، هیچ چیزی را نخواهی دید.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه تیر تو با کمان به سمت قداست زندگی میزند، اما همچنان هیچ تلاشی برای ترک این دنیای مادی نداری.
هوش مصنوعی: اگرچه از لذتهای شیرین زندگی گذشتهای، اما جز به زبان شکایتهای تلخ چیزی نمیگویی.
هوش مصنوعی: خداوند را از سکوت و آرامش میطلبند دانایان، اما تو در حالی که نمیتوانی صحبت کنی، به جای آن به خود آسیب میزنی.
هوش مصنوعی: خواب عمیق تو به اندازهی قلهی قاف سنگین است، هرچند در تنهاییات به اندازهی پرندهای افسانهای (عنقا) نیستی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر شراب عشق کار جان حیوانیستی
عشق شمس الدین به عالم فاش و یک سانیستی
گر نه در انوار غیرت غرق بودی عشق او
حلقه گوش روان و جان انسانیستی
گر نبودی بزم شمس الدین برون از هر دو کون
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.