گنجور

 
۲۳۶۱

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۷۴ - جواب دادن آتبین کوش را و تمثیل نهنگ

 

... زمانی نگهدار دندان و چنگ

نه افتاده بودی فسرده به راه

تو را برگرفتم ز خاک سیاه ...

ایرانشان
 
۲۳۶۲

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۷۹ - جنگ آتبین و کوش و پیروزی آتبین

 

... پس آهنگ او کرد با تیغ تیز

بترسید و برداشت راه گریز

از آن سو تگ آورد سوی سپاه ...

ایرانشان
 
۲۳۶۳

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۸۲ - جنگ در کوه و پیروزی آتبین

 

... ببارید بر چینیان مرگ سنگ

نه راه گریز و نه سامان جنگ

ز هول و خروش روان سنگها ...

ایرانشان
 
۲۳۶۴

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۸۳ - پرسش آتبین از کاروانیان درباره ی ماچین

 

... ز ماچین گذر کرد بر کوه ژرف

سوی آتبین بردشان مرد راه

ز بازارگانان بپرسید شاه

کز ایدر به ماچین چه راه است و چند

چگونه چه نام است شاه بلند ...

... چنین داد گوینده پاسخ به شاه

کز ایدر فزون است ده روزه راه

با ماچین یکی شاه با فر و هوش ...

... بدو آتبین گفت کای مرد راز

چه گویی بدین رنج و راه دراز

اگر بر تو آسان کنم رنج تو ...

... من از تو چه پاداش یابم از این

چو کوتاه گردانمت راه چین

بدو گفت گوینده کای نیکدل ...

ایرانشان
 
۲۳۶۵

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۸۵ - نامه ی بهک شاه ماچین به نزدیک آتبین و پاسخ وی

 

... ولیکن کس از رازش آگاه نیست

به کارش مرا و تو را راه نیست

سرانجام باید که نیکو شود ...

... به ماچین من باید آمد نخست

پس آن گاه یک ماهه راه اندر آب

به کشتی بباید شدن با شتاب ...

... که گویی نکرده ست هرگز گناه

بدان کوه یک جای راه است و بس

که نتوان بر آن راه رفتن دو کس

یکی سخت دربند چون چاه ژرف ...

... سپاهم سوی تو رسد بی گمان

فرستم تنی چند با تو به راه

کنم نامه ای نزد طیهور شاه ...

... وگر کوش گردد همایون سروش

نیابد به فرسنگ آن کوه راه

تو به دان کنون ای سرافراز شاه ...

... فرستد به نزدیک دریا کنار

فرستادگان برگرفتند راه

به ده روزه رفتند نزدیک شاه ...

... فزون از دو هفته نپایم همی

فرستاده برگشت و برداشت راه

بی آزار بر کوه بنشست شاه ...

ایرانشان
 
۲۳۶۶

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۸۶ - رای زدن به مرد با شاه چین

 

... ز کارش مگر خسرو آگاه نیست

که جز راه ماچین ورا راه نیست

اگر سوی ماچین شود بی درنگ ...

ایرانشان
 
۲۳۶۷

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۸۷ - بازگشت شاه چین و رفتن آتبین به نزد طیهور

 

... ز پوشیدنی هم ز گستردنی

کسانی که دانند در آب راه

تنی ده فرستاد نزدیک شاه ...

... ز ماچین رسولیم نزدیک شاه

اگر رای بینی کنون راه خواه

همان گه سواری فرستاد مرد ...

... به دربند با صد سوار سترگ

بیامد به دربندشان راه داد

همان راهشان تا در شاه داد

فرستادگان چون بدیدند تخت ...

ایرانشان
 
۲۳۶۸

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۸۸ - پیام طیهور به آتبین

 

... کجا پیش رفتی تو از شهریار

ز دربند گفتا به یک روزه راه

مرا پیش خسرو فرستاد شاه ...

... که شاه جهان شادباد و درست

سوی خانه ی خویشتن راه جست

همه پیش توست آنچه دارم ز گنج ...

ایرانشان
 
۲۳۶۹

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۸۹ - دیدار آتبین و طیهور

 

... گرفتند مر یکدگر را کنار

نشستند بر باره ی راهوار

چو شه را ز دربند بگذاشتند

ز شادی همه نعره برداشتند

به یک روز بر سر کشیدند راه

ز دشواری راه و سنگ سیاه

بدان باژبان چیز بسیار داد ...

... برفتند از آن جایگه چند روز

همه راه پر لاله ی دلفروز

به هر منزلی ساخته خوردنی

ز پوشیدنی هم ز گستردنی

همه راه رامشگر و رود و می

ز بهر جهانجوی فرخنده پی

ایرانشان
 
۲۳۷۰

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۹۱ - آتبین و طیهور در نخچیرگاه

 

... دگر دید طیهور بخت سپاه

بر اسبان نشستند و آمد به راه

همان آتبین با سواران خویش ...

... چو رفتند نزدیک نخچیرگاه

شکار اندر آید ز هر سو به راه

شکاری نه آهو نه غرم و نه گور ...

ایرانشان
 
۲۳۷۱

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۹۴ - زنهار دادن طیهور آتبین را

 

... بر این کوه جز یک گذرگاه نیست

همانا که دیدی جز آن راه نیست

ز دریا که گرد جهان اندر است ...

... نه زورق نه کشتی توان کردکار

دگر پهلو از راه ماچین و چین

همی کشتی آید ز ایران زمین ...

ایرانشان
 
۲۳۷۲

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۹۵ - در صفت دو شهر

 

... و دیگر به دریا درون هفت ماه

به کشتی گذر کرد باید به راه

پس آن گاه دریا گذر خم دهد ...

ایرانشان
 
۲۳۷۳

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۹۶ - گفتار اندر رسیدن شاه چین به خمدان و آرایش کردن شهر

 

... سوی شهر خمدان ره اندر گرفت

همه شهرهایی که بر راه بود

کز آن شاه و دستورش آگاه بود ...

ایرانشان
 
۲۳۷۴

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۹۷ - نامه ی شاه چین به بهک و پاسخ وی

 

... اگر بنده ای تو به دل شاه را

چرا راه دادی تو بدخواه را

به صد چاره از دست فرزند من ...

ایرانشان
 
۲۳۷۵

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۹۸ - لشکرکشی کوش برای محاصره ی سرزمین طیهور

 

... سپه ده مرا تا شوم پیش از این

کجا راه دریا ببندد جز این

بسیلا اگر زآسمان برتر است ...

... ز طیهوریان کوه پرداختن

یکی چاره هست و جز آن نیست راه

کز ایدر فرستم به دریا سپاه ...

... از ایدر به دریا برآرم سپاه

ببندم به ماهی و بر مرغ راه

نباید که مانیش سالی بر این ...

... به کوش دلاور سپرد آن سپاه

سپه را برآراست و برداشت راه

به دریا رسید آن دلیر سترگ

چه دریا که خوانی تو آن را بزرگ

فرود آمد و سخت بگرفت راه

به هر جای بنشاند لختی سپاه ...

ایرانشان
 
۲۳۷۶

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۹۹ - نامه ی کوش پیل دندان به طیهور

 

نبشته به طیهور کز راه داد

یکی پند من کرد بایدت یاد ...

... سیه مار را چون سرآید زمان

یکی سوی راه آردش بی گمان

جهانی همه شاه را چاکرند ...

... همه سوی پرخاش و تندی مگرد

نه ایدر ز راه کمین آمدیم

فرستاده از شاه چین آمدیم

ز دریا بریدیم یک ماهه راه

یکی نامه داریم نزدیک شاه

سخن باژبان را چو آگاه کرد

همان گه سواری سوی راه کرد

به شهر بسیلا در آمد دمان ...

... ز دربندشان برد نزدیک شاه

چو دیدند کهسار و آن تنگ راه

همی با دل خویش گفتند کوش ...

ایرانشان
 
۲۳۷۷

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۱۰۰ - پاسخ به کوش

 

... به دریا خور ماهیان سازمش

فرستادگان راه برداشتند

پراندیشه آن راه بگذاشتند

سوی راست و چپ کرد هر دو نگاه

که یابند جایی بر آن کوه راه

ندیدند خیره فرو ماندند ...

ایرانشان
 
۲۳۷۸

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۱۰۱ - حمله ی کوش به دربند

 

... سر چاه دیگر فرستم سپاه

شما باز گردید یکسر ز راه

چنین بود خواهد سپه را چنین ...

... ز دریا هلا تیزتر بگذرید

مگر راه دربند را بسپرید

چو یک نیمه افزون بریدند راه

ز طیهوریان پیشش آمد سپاه ...

ایرانشان
 
۲۳۷۹

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۱۰۲ - شکست کوش

 

... بکشتند چندان دلیران به سنگ

که از کشته شد راه دربند تنگ

دلیران طیهور گشتند چیر ...

... نرستند جز هفتصد نامدار

به کشتی نشستند و راه گریز

رهانید جان از دم رستخیز ...

... همی تاخت با لشکر و آتبین

به راه اندرون مژده آمدش پیش

که برگاشت روی آن بد زشت کیش ...

... همان گه بفرمود تا مردکار

مر آن راه دربند کرد استوار

کشیدند دیوار پیش درش ...

ایرانشان
 
۲۳۸۰

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۱۰۳ - پیام کوش به نزد پدر و پاسخ او

 

وز آن روی چون کوش با آن سپاه

ز دریا گذر کرد و آمد به راه

ز کشتی به خشکی کشیدند رخت

همه راهها باز بگرفت سخت

نوندی فرستاد نزد پدر ...

... به دانش نه چون پیر باشد جوان

پدر گر همه بد نمایدت راه

بدان راه رو کاو تو را نیکخواه

پدر را سرشت آمده ست از بدی

به فرزند هرگز نخواهد بدی

نگهدار گفتمت کشتی به راه

ز دریا گذاره مکن با سپاه ...

... به دریا کنار آمد او با سپاه

ببستند بر مرغ و بر باد راه

سر سال آن راه چونان گرفت

که کشتی به راه جزیره نرفت

نیامد در او هیچ تنگی پدید ...

ایرانشان
 
 
۱
۱۱۷
۱۱۸
۱۱۹
۱۲۰
۱۲۱
۱۰۲۲