چو رفتند نزدیک طیهور شاه
نهادند نامه در آن پیشگاه
چو در نامه آن ناسزا خواند گفت
که با دیو زاده خرد نیست جفت
بر آشفت و دژخیم را گفت شاه
که این هر دو را کرد باید تباه
از این، آتبین را رسید آگهی
فرستاد کس پیش تخت مهی
که شاه سرافراز دانا تراست
فرستاده را چون چه اندر خور است
ندارند شاهان گیتی به نام
کجا بر فرستاده رانند کام
که ایشان همه بنده و چاکرند
نه فرماندهانند که فرمانبرند
یکی پاسخ نامه فرمای کرد
که آرد دل پیل دندان به درد
فرستاد نامه بر آتبین
که ما را فرستاد کوش این چنین
مر این بی بنان را تباهی سزاست
همان است رای تو پیشم رواست
ببخشم به تو خشم این ناکسان
تو از من بدان دیو پاسخ رسان
چو بشنید پیغام شاه، آتبین
یکی نامه کرد او به سالار چین
که بر خواندم این نامه ی بدنهاد
خود این آید از مردم بدنژاد
ز نادانی تو بمانم شگفت
ز موبد نجستی تو راز نهفت
ندادت کس آگاهی از کار ما
وز این کوه و زین بخت بیدار ما
بپرس ار نداری از این آگهی
که تو نو رسیده یکی ابلهی
من از خویشتن برتر اندر جهان
ندانم کسی آشکار و نهان
که بود از نیاگان ما زیر دست
همه شاه بودند و یزدان پرست
مرا چون بهک دانی و دیگران
که هستند شاه تو را کهتران
جهانی اگر نزدم آرند روی
به یزدان کز ایوان نیایم به کوی
به یک مرد و سنگی ز کوه سیاه
بگردانم این لشکر کینه خواه
بدین کار هشیارتر درنگر
چو بردی به مابر گمانی مبر
چون نامه بپایان رسانیده بود
فرستاد نزدیک طیهور زود
بخواند و بر او آفرین خواند و گفت
که با جان پاکت خرد باد جفت
فرستاده را داد و گفتا که رو
که رستی تو از تیغ گردن درو
اگر بار دیگر فرستد کسی
درنگی نباشد نبینم بسی
هم از ره به آب اندر اندازمش
به دریا خور ماهیان سازمش
فرستادگان راه برداشتند
پراندیشه آن راه بگذاشتند
سوی راست و چپ کرد هر دو نگاه
که یابند جایی بر آن کوه راه
ندیدند، خیره فرو ماندند
ز دربند ترسان فرو راندند
به کشتی نشستند، بادی چو نوش
به یک مه رسانیدشان پیش کوش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این بخش از متن، داستانی از نبرد و مرافعه میان دو شاه و فرستادههای آنها روایت میشود. هنگامی که فرستادهگان نزد طیهور شاه میروند و نامهای از آتابین به او میرسانند، در نامه توهینهایی به آتابین شده که موجب خشم طیهور میشود. او دستور میدهد تا هر دو فرستاده را نابود کنند. آتابین نیز در پاسخ نامهای به شاه چین میفرستد که در آن خواهان آگاهی از وضعیت و نادانی او میشود و به او میفهماند که از نسل شاهان و یزدانپرستان است.
در نهایت، طیهور با خواندن نامه پاسخ آتابین، آفرین به او میگوید و به فرستاده توصیه میکند که اگر بار دیگر کسی فرستاده شود، درنگی نخواهد کرد و درباره رفتارشان هشدار میدهد. فرستادهها پس از این گفتگو با افکار خود راهی جدید برای عزیمت مییابند.
هوش مصنوعی: وقتی به دربار شاه طیهور رسیدند، نامهای را در حضور او قرار دادند.
هوش مصنوعی: وقتی در نامه به او توهین کردند، گفت که با فرزند دیو، انسان خردمند و عاقل همخوانی ندارد.
هوش مصنوعی: شاه با کلامی تند به دژخیم فرمان داد که این دو را باید نابود کند.
هوش مصنوعی: از این موضوع، آتابین خبری فرستاد تا به نزد شاه برود و او را آگاه کند.
هوش مصنوعی: فرستادهای که به سوی شاه بزرگ و دانا آمده، باید بداند که چگونه باید رفتار کند و چه چیزهایی مناسب است.
هوش مصنوعی: شاهان دنیا، نامی ندارند که بر اساس آن بتوانند آرزوها و خواستههای خود را به دست آورند.
هوش مصنوعی: آنها همه خدمتگزار و تحت فرمان هستند، نه اینکه رهبر و فرماندهای باشند که دیگران از آنها تبعیت کنند.
هوش مصنوعی: یک نفر نامهای فرستاد و در آن خواسته بود که دل بزرگ و محکم او از درد رنج میبرد.
هوش مصنوعی: نامهای به آتبین فرستادیم و در آن گفتیم که ما را به این شیوه راهی کن.
هوش مصنوعی: این افراد بدون اصل و نسب سزاوار نابودی هستند و نظر تو در مورد من از نظر من درست است.
هوش مصنوعی: من ناراحتی و خشم این افراد بیارزش را به تو میبخشم، تو از جانب من به این دیو پاسخ بده.
هوش مصنوعی: وقتی آتبین پیام شاه را شنید، نامهای برای سالار چین نوشت.
هوش مصنوعی: من این نامه را که از روی بدنامی نوشتهام، به شما تقدیم میکنم و میدانم که این نامه نیز به دست افرادی ناپاک میرسد.
هوش مصنوعی: از نادانی تو شگفت زده میمانم که چرا تو که موبد هستی، به رازهای نهفته پی نبردی.
هوش مصنوعی: هیچکس از کارهای ما و این کوه و این بخت بیدار ما آگاهی ندارد.
هوش مصنوعی: اگر از این اطلاعات چیزی نمیدانی، سوال کن. تو تازهواردی و به نظر میرسد که بیخبر هستی.
هوش مصنوعی: من در این جهان کسی را نمیشناسم که از خودم برتر باشد، چه در ظاهر و چه در باطن.
هوش مصنوعی: اجداد ما کسانی بودند که همواره زیر نظر و تسلط شاهان بودند و به یزدان (خدای واحد) ایمان داشتند.
هوش مصنوعی: وقتی که تو مرا میشناسی و میدانی که کیستم، دیگران چه اهمیتی دارند و من برای تو از آنها کمتر نیستم.
هوش مصنوعی: اگر همه جهان هم به من روی بیاورند و مرا به سوی خدا دعوت کنند، هرگز از خانهام خارج نخواهم شد.
هوش مصنوعی: من میتوانم تنها به یک مرد و سنگی از کوه سیاه تکیه کنم و این ارتش دشمن را شکست دهم.
هوش مصنوعی: به این کار با دقت و هوشیاری نگاه کن، زمانی که به ما نزدیکتر شدی، هیچ شکی به دل راه نده.
هوش مصنوعی: زمانی که نامه را به پایان رساند، آن را به سرعت نزد طیهور فرستاد.
هوش مصنوعی: خواند و بر او درود فرستاد و گفت که با جان پاکت، خرد و اندیشهات نیکو باشد و برای تو شایسته است.
هوش مصنوعی: فرستاده را به او داد و گفت برو که تو از خطر جدی رهایی یافتی.
هوش مصنوعی: اگر کسی دوباره کاری را بفرستد، هیچ تأخیری در کار نخواهم داشت و خیلی سریع عمل خواهم کرد.
هوش مصنوعی: من او را به دریا میندازم تا به آب برود و برای ماهیها غذا فراهم کند.
هوش مصنوعی: فرستادگان با دقت و تأمل مسیر را انتخاب کردند و در نهایت آن مسیر را ترک کردند.
هوش مصنوعی: او به سمت راست و چپ نگاه کرد تا ببیند آیا میتواند جایی برای گذر از آن کوه پیدا کند.
هوش مصنوعی: آنها نتوانستند ببینند و حیران ماندند. از ترس، با شتاب به عقب رفتند.
هوش مصنوعی: آنها سوار بر کشتی شدند و بادی خوش مانند نوش، آنها را در یک شب به سمت کوش آورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.