وز آن روی چون کوش با آن سپاه
ز دریا گذر کرد و آمد به راه
ز کشتی به خشکی کشیدند رخت
همه راهها باز بگرفت سخت
نوندی فرستاد نزد پدر
که ما را ز گردون چه آمد به سر
از آن سان در آورده بودم به تنگ
که سرتاسر آرم جزیره به چنگ
همان بود کز بخت یاری نبود
مرا لشکر کارزاری نبود
چو دیدند کهسار و گردنده سنگ
نمودند پشت و نکردند جنگ
همه لاجرم کشته و خسته اند
ز گردان تنی هفتصد رسته اند
من اکنون به دریا کنارم درست
نخواهم فروهشتن این کار سست
برآشفت از آن آگهی شاه چین
دژم گشت و زد تاج خود بر زمین
همی گفت با دل که این خیره مرد
دوباره ز لشکر برآورده گرد
فرستاده را گفت هرک از پدر
سخن نانیوشد بد آید به سر
پسر گرچه دانا و روشنروان
به دانش نه چون پیر باشد جوان
پدر گر همه بد نمایدْت راه
بدان راه رو کاو تو را نیکخواه
پدر را سرشت آمده ست از بدی
به فرزند هرگز نخواهد بدی
نگهدار، گفتمت کشتی به راه
ز دریا گذاره مکن با سپاه
که آن کوه را شاه گیتی گشای
به دانش نیاورد چاره بجای
ز فرمان من دست برداشتی
سپه در دم مرگ بگذاشتی
دوبار این چنین کار پیش آمدت
نه چرخ روان خون خویش آمدت
شنیدی که هرگز گزیده ست مار
ز سوراخ، مرد خرد را، دوبار
سبکسار بودن نه از مردمی ست
از این بادساری که را خرّمی ست
نکوهیده دارند مردان شتاب
شتاب اندر آرد خرد را به خواب
کنون چون نگهدار بودت خدای
سپه خوارتر چون تو هستی بجای
سزد گر همان جا درنگ آوری
دگر با جزیره مکن داوری
چو طیهور را سختی آید به روی
برآید تو را کار بی گفت و گوی
فرستد به تو دشمنان تو را
کند شادمان دوستان تو را
من از گنج وز ساز وز لشکرت
فرستم همی هرچه باید برت
فرستاده چون پاسخ آورد باز
چنین گفت با لشکر آن دیوساز
که گر شاه چاره ندانست بست
من آورده بودم جزیره به دست
که دربند تا سر چو بگشادمی
به طیهوریان کارها دادمی
فزونتر ز یک میل مانده نبود
چو یزدان نخواهد ز مردی چه سود
به دریا کنار آمد او با سپاه
ببستند بر مرغ و بر باد راه
سر سال آن راه چونان گرفت
که کشتی به راه جزیره نرفت
نیامد در او هیچ تنگی پدید
ز خورد و ز پوشش چنان کم شنید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شخصی از جنگ با سپاه خود فرار کرده و به دریا میرسد. او با تیراندازان و دشواریهای مختلفی مواجه میشود و تصمیم میگیرد به پدرش پیغام دهد که او در موقعیت سختی قرار دارد. پیامرسان به پدر میگوید که شانس و یاری به او نیامده و لشکرش توانایی جنگ ندارند. پدر، شاه چین، از این خبر ناراحت میشود و به پسرش توصیه میکند که نباید شتابزده عمل کند و باید درنگ کند؛ زیرا از شتاب مرگ به سراغ انسان میآید. او به پسرش قول میدهد که در صورت نیاز، سپاه و منابعی برای کمک ارسال خواهد کرد. در پایان، لشکر هنوز در دریا هستند و به سوی جزیره نمیروند و هیچ کمبودی در منابع غذایی یا پوشاک احساس نمیشود.
هوش مصنوعی: و به خاطر آن، وقتی با آن لشکر تلاش کرد و از دریا عبور کرد، به مسیر رسید.
هوش مصنوعی: از کشتی به زمین آورده شدند کلیه وسایل و لوازم، و تمامی مسیرها به شدت بسته شد.
هوش مصنوعی: نوندی پیام فرستاد تا بپرسد از پدر که چه بلایی بر سر ما از آسمان و سرنوشت نازل شده است.
هوش مصنوعی: به گونهای آن را شکل داده بودم که بتوانم کل جزیره را در دام بگیرم.
هوش مصنوعی: این عبارت به این معناست که در شرایطی بودهام که شانس و بخت خوبی نداشتهام و از یاری و پشتیبانی لازم برای مقابله با چالشها بیبهره بودهام.
هوش مصنوعی: وقتی دیده شد که تپهها و سنگهای گردان در حال حرکت هستند، دیگر کسی جنگ نکرد و به حالت دفاعی درآمدند.
هوش مصنوعی: همه ناچار گرفتار و خستهاند از چرخ روزگار، آن هم در حالی که هفتصد دسته مختلف درگیر هستند.
هوش مصنوعی: من اکنون نمیتوانم به دریا نزدیک شوم، زیرا این کار بیفایده و ناپایدار است.
هوش مصنوعی: بعد از اینکه از خبر آگاه شد، شاه چین بسیار ناراحت و خشمگین شد و تاج خود را بر زمین انداخت.
هوش مصنوعی: دل به خودش میگفت که این مرد دیوانه دوباره از میان سپاه بلند شده است.
هوش مصنوعی: فرستاده به او گفت هرکس از پدرش صحبت کند و از او نان بخواهد، این موضوع برایش خوشایند نخواهد بود و به مشکل خواهد خورد.
هوش مصنوعی: اگرچه پسر جوان دانا و باهوش است، اما در دانش و تجربه مانند بزرگترها نیست.
هوش مصنوعی: اگر پدرت همه کارهای بد را بکند، به راهی برو که کسی به تو نیکو فکر میکند و نیکوخواه توست.
هوش مصنوعی: پدر از طبیعت خود بدی را به فرزند منتقل نمیکند و هیچگاه فرزند را به راه بدی هدایت نخواهد کرد.
هوش مصنوعی: نگهدار، به تو گفتم که کشتیات را در دریا به راه نینداز و با گروهی سفر نکن.
هوش مصنوعی: آن کوه را تنها با دانش نمیتوان به راحتی فتح کرد و برای فائق آمدن بر آن، نیاز به تدبیر و چارهجویی است.
هوش مصنوعی: تو از دستور من سرپیچی کردی و در لحظه مرگ از فرمانم دست کشیدی.
هوش مصنوعی: این رویداد دوباره برای تو پیش نمیآید و زمانه هیچ حمایتی از تو نخواهد کرد؛ بنابراین، خون و زندگیات در خطر خواهد بود.
هوش مصنوعی: شنیدی که مرد عاقل هرگز از یک سوراخ دوبار نمیگزد، همانطور که مار هم این کار را نمیکند.
هوش مصنوعی: سبکسر بودن به خاطر یکدیگر نیست، بلکه به خاطر این وضعیت و شرایطی است که پیش آمده است.
هوش مصنوعی: مردان به سرزنش میپردازند که با شتاب و عجله خود، عقل و دانایی را به خواب میبرند.
هوش مصنوعی: اکنون که خداوند نگهدار توست، تو از کسی که سپاه را به بند کشیده است، کمارزشتر هستی.
هوش مصنوعی: اگر در همان مکان توقف کنی، دیگر با جزیره قضاوت نکن.
هوش مصنوعی: وقتی که پروانه با سختی و مشکلاتی روبرو میشود، به تو میگوید که بیهیچ حرف و گفتگویی به کار خود ادامه بده.
هوش مصنوعی: دشمنان تو برایت مشکلاتی ایجاد میکنند، اما دوستانت تو را خوشحال میکنند.
هوش مصنوعی: من از گنج و ثروت و نیروی خود برایت میفرستم، هر چه که لازم داری.
هوش مصنوعی: فرستاده وقتی که جواب را آورد، دوباره با لشکر آن موجود شیطانی چنین صحبت کرد.
هوش مصنوعی: اگر پادشاه نتوانست راه حلی پیدا کند، من جزیرهای را به عنوان هدیه برای او آوردهام.
هوش مصنوعی: وقتی که از بند رها شدم و آزاد شدم، به پرندگانی مشغول به کارهای مهمی میپرداختم.
هوش مصنوعی: اگر خداوند به چیزی نخواهد، دیگر تلاش و خواستههای انسانی فایدهای نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: او به دریا رفت و با نیرویی که داشت، راهی را بر پرندگان و باد گشود.
هوش مصنوعی: در پایان سال، به گونهای پیش رفت که کشتی به مسیر جزیره نرسید.
هوش مصنوعی: در او هیچ کمی و تنگی پیدا نشد، به خاطر خوردن و پوشیدن، آنقدر کم شنید که به چشم نمیآمد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.