گنجور

 
۲۱۶۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲۵

 

... چون منتهای طلب من محو گشتن است

هر موجه سراب شود راهبر مرا

چون تیر تا هدف نکنم هیچ جا مقام ...

... تا بود چون حباب سبکبار زور قم

باد مراد بود ز موج خطر مرا

چندان که موی بیش ز پیری شود سفید ...

صائب تبریزی
 
۲۱۶۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۶

 

... کردم به آه همچو کف دست راه را

موج کرم به قیمت اکسیر می خرد

در بحر رحمت تو غبار گناه را ...

صائب تبریزی
 
۲۱۶۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۷

 

... افسرده تر کند می گلگون فسرده را

بپذیر عذر باده کشان را که همچو موج

در دست خویش نیست عنان آب برده را ...

صائب تبریزی
 
۲۱۶۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴۹

 

... بی آه سرد دل به مقامی نمی رسد

موج خطر بود پر و بال این سفینه را

با جسم روحی من چو مسیحا کند عروج ...

صائب تبریزی
 
۲۱۶۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۱

 

... از سر هوای پوچ برون چون حباب کن

چون موج در میانه دریا کمر گشا

زان پیشتر که بر دل مردم گران شوی

استادگی مکن پر و بال سفر گشا

چون موج پشت دست به کف زن درین محیط

آغوش چون صدف به هوای گهر گشا ...

صائب تبریزی
 
۲۱۶۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۲

 

... یوسف نقاب بسته درآید به خواب ما

در قلزمی که موج بود تیغ آبدار

از سرگذشت خویش چه گوید حباب ما ...

صائب تبریزی
 
۲۱۶۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۴

 

... در پرده چشم شوخ همان جلوه می کند

موج خطر چه کار کند با حباب ما

شبنم به آفتاب قیامت چه می کند ...

صائب تبریزی
 
۲۱۶۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶۸

 

... آورده ایم لنگر تسلیم را به کف

هر موج ازین محیط کنارست پیش ما

اوج سعادتی که به آن فخر می کنند ...

صائب تبریزی
 
۲۱۶۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶۹

 

... صد پرده به ز آب زلال است پیش ما

در جستجو چو موج سرابیم بی قرار

آسودگی خیال محال است پیش ما ...

... از دل رمیدگان شود آرام ما زیاد

موج سراب فوج غزال است پیش ما

از حرف سخت خلق نداریم شکوه ای ...

صائب تبریزی
 
۲۱۷۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷۵

 

... چندین هزار تشنه جگر را از این سراب

چون موج سر به آب بقا داده ایم ما

نتوان خرید عمر به زر ورنه همچو گل ...

صائب تبریزی
 
۲۱۷۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷۹

 

... آسودگی مقدمه خواب غفلت است

کشتی به موج خیز خطر می بریم ما

هر کس به ما کند ستمی همچو عاجزان ...

صائب تبریزی
 
۲۱۷۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸۵

 

... دارد ز زور خویش نگهبان کمان ما

چون موج بی قراری ما را کنار نیست

رحم است بر کسی که شود همعنان ما ...

صائب تبریزی
 
۲۱۷۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸۹

 

... ما چون حباب تشنه محویم ازین محیط

سهل است موج اگر برباید کلاه ما

ما در رکاب جذبه توفیق می رویم

رطل گران چگونه شود سنگ راه ما

چون بحر در کشاکش موج است مضطرب

روی زمین ز ریگ روان گناه ما ...

صائب تبریزی
 
۲۱۷۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹۰

 

... دریا نظر به ساغر مردآزمای ما

چون کوه قاف موج پریزاد می زند

از جوش فکر گوشه خلوت سرای ما ...

... صیقل به چشم آینه ماست ناخنک

از موجه خودست چو دریا جلای ما

هر بی جگر به ما طرف جنگ چون شود ...

صائب تبریزی
 
۲۱۷۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹۴

 

... در رشته می کشند گهرهای آبدار

در موج خیز حسن تو دام سراب ها

افکنده اند در جگر سنگ رخنه ها

از موج تازیانه حکم تو آب ها

در مجلس شراب تو از شوق می زنند ...

صائب تبریزی
 
۲۱۷۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹۷

 

نتوان به بی مثال رسید از مثال ها

از ره مرو به موج سراب خیال ها

بانگ جرس ز خوبی یوسف چه آگه است ...

صائب تبریزی
 
۲۱۷۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰۴

 

اندیشه ز طوفان نبود دیده تر را

گیرد ز هوا کشتی من موج خطر را

از صحبت ناجنس به کامل نرسد نقص ...

صائب تبریزی
 
۲۱۷۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰۷

 

... گلهای چمن آینه کردند پرم را

از موج حلاوت دل مرغان چمن سوخت

هر چند فشاندند به خامی ثمرم را

آن در یتیمم که درین قلزم خونخوار

از موج خطر شانه بود موی سرم را

بوی جگر سوخته زد خیمه به صحرا ...

... کو دام که شیرازه کند بال و پرم را

بر خاطر موج است گران دیدن ساحل

یارب تو نگه دار ز منزل سفرم را ...

صائب تبریزی
 
۲۱۷۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۷

 

... پیچیده تر از راه بود راهبر ما

یارب که دعا کرد که چون قافله موج

آسایش منزل نبود در سفر ما ...

صائب تبریزی
 
۲۱۸۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳۸

 

ز موج خویش بود تازیانه ریگ روان را

چه حاجت است محرک ز دست رفته عنان را ...

... ز طعن کجروی آسوده است کشتی عزمش

چو موج هر که به دریا سپرده است عنان را

ستمگران به ریاضت نمی شوند ملایم ...

صائب تبریزی
 
 
۱
۱۰۷
۱۰۸
۱۰۹
۱۱۰
۱۱۱
۲۶۳