دوری ز خلق، باغ و بهارست پیش ما
دامان دشت، دامن یارست پیش ما
هر سینه ای که نیست دل زنده ای در او
بی قدرتر ز لوح مزارست پیش ما
رنگ خزانیی که دلی آورد به درد
خوشتر ز روی گرم بهارست پیش ما
ما می ز کاسه سر منصور خورده ایم
تیغ برهنه، آب خمارست پیش ما
تا دیده ایم چهره خندان یار را
صبح گشاده رو شب تارست پیش ما
در هیچ ذره ای به حقارت ندیده ایم
هر ناقصی تمام عیارست پیش ما
هر چند مستدام بود دولت جهان
کم عمرتر ز برق شرارست پیش ما
داغی که می کند دل یاقوت را کباب
از شاهدان لاله عذارست پیش ما
صد پله از فتادگی آن سو فتاده ایم
مور ضعیف، پشته سوارست پیش ما
آورده ایم لنگر تسلیم را به کف
هر موج ازین محیط کنارست پیش ما
اوج سعادتی که به آن فخر می کنند
خلق خسیس، چوبه دارست پیش ما
روی گشاده ای که ندارد گرفتگی
صائب گل همیشه بهارست پیش ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.