دل از قضا به دست رضا دادهایم ما
عمریست تا رضا به قضا دادهایم ما
هر چند از بلای خدا میرمند خلق
دل را به آن بلای خدا دادهایم ما
روی تو روشن از نفس گرم ما شدهست
آیینه را به آه جلا دادهایم ما
از خال او پناه به زلفش گرفتهایم
تن در بلا ز بیم بلا دادهایم ما
چون استخوان ما نشود آب از انفعال؟
رزق سگ تو را به هما دادهایم ما
حسن مجاز را به حقیقت گزیدهایم
در کعبه دل به قبله نما دادهایم ما
چون خار، رخت بر سر دیوار بردهایم
ترک بهار نشو و نما دادهایم ما
هستی ز ما مجوی که در اولین نفس
این گرد را به باد فنا دادهایم ما
چندین هزار تشنه جگر را از این سراب
چون موج، سر به آب بقا دادهایم ما
نتوان خرید عمر به زر ورنه همچو گل
زر با سپر به باد صبا دادهایم ما
از یکدگر چگونه نریزیم چون حباب؟
دربسته خانه را به هوا دادهایم ما
صائب ز روزنامهٔ اقبال خویشتن
فردی به دست بال هما دادهایم ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.