روشن ز داغ های نهان ساز سینه را
از پشت، رو شناس کن این آبگینه را
یک دم بود گرفتگی ماه و آفتاب
روشن گهر به دل ندهد جای کینه را
دارد ترا همیشه معذب فشار قبر
از گرد کینه تا نکنی پاک سینه را
بی آه سرد دل به مقامی نمی رسد
موج خطر بود پر و بال این سفینه را
با جسم، روحی من چو مسیحا کند عروج
شهباز من به جا نگذارد نشینه را
دل می کنم به خط خوش ازان زلف مشکبار
ته جرعه ای بس است خمار شبینه را
از حرف وصوت خرده جان می رود به باد
از باد دست حفظ نما این خزینه را
در سینه بود مهر رخش تا خطش دمید
آخر به خط یار رساندم سفینه را
صائب به آرزوی دل خود نمی رسی
تا پاک از آرزو نکنی لوح سینه را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به ابراز احساسات عمیق و رازهای درونی خود پرداخته است. او از درد و رنجی که در دل دارد سخن میگوید و میخواهد رازهای نهانش را آشکار کند. همچنین، او به تأثیرات منفی کینه و مشکلات روحی اشاره میکند و تاکید میکند که برای رسیدن به آرامش و موفقیت باید از دل پاک و بیآلایش برخوردار باشد. در نهایت، شاعر به آرزوها و تلاشهای خود اشاره میکند و میگوید که برای رسیدن به آرزوها، باید از دل و ذهن خود پاکسازی کند.
هوش مصنوعی: به معنای این بیت میتوان گفت: با نگاهی عمیق و توجه به دردهای پنهان در دل، میتوان زیبایی و اصالت فرد را شناخت و ارزش او را نمایان ساخت.
هوش مصنوعی: یک لحظه از همنشینی ماه و خورشید، کینه را در دل جایی نمیدهد.
هوش مصنوعی: همیشه تحت فشار عذاب قبر قرار خواهی گرفت به خاطر کینهای که در دل داری، تا زمانی که دلتان را از این کینه خالی نکنید.
هوش مصنوعی: بدون احساس و نالهی دل، کسی به جایگاهی نمیرسد. خطر همچون موجی است که بال و پر این کشتی را تهدید میکند.
هوش مصنوعی: با وجود بدنم، روحی دارم که مانند مسیح توانایی پرواز و اوج گرفتن را دارد. پرندهی من در این پرواز، هیچ نشانهای از خود باقی نمیگذارد.
هوش مصنوعی: دل خود را به زیبایی خط زلف مشکیاش میسپارم، تنها یک جرعه کافی است تا خمار و مست شبانهام را از بین ببرد.
هوش مصنوعی: از گفتار و صدا کم کم روح و جان انسان به دست فراموشی سپرده میشود، پس باید دست از باد برداشته و از این گنجینه مراقبت کرد.
هوش مصنوعی: در دل من عشق و محبت او وجود داشت و پس از مدتها تلاش، در نهایت توانستم پیام و عشق خود را به محبوب برسانم.
هوش مصنوعی: تو هرگز به آرزوی قلبیات نخواهی رسید تا زمانی که لوح سینهات را از آرزوها پاک نسازی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
دل می کشد به داغ تو هر لحظه سینه را
داغی بکش به سینه غلام کمینه را
زینسان که مشک زلف ترا سر نهاده است
گردن کشی چراست به تو عنبرینه را
ترسم بر ابروی تو نهادن دل ضعیف
[...]
هر نکته کاید از لب داننده گوهریست
خوش آن که ساخت گنج گهر درج سینه را
دانا دل از جواهر حکمت خزینه ایست
از خویشتن مدار جدا این خزینه را
چندم خراشی از سخن تلخ سینه را
آزار تا کی این دل چون آبگینه را
انگیز خار خار دل ریش عاشقست
دادن بدست باد، گل عنبرینه را
صبحست و در پیاله میی همچو آفتاب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.