گنجور

 
سعدی سعدی

در این بخش شعرهایی را فهرست کرده‌ایم که در آنها سعدی مصرع یا بیتی از خود را عیناً نقل قول کرده است:


  1. سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۹

    سعدی (بیت ۶): اگر چراغ بمیرد صبا چه غم دارد - و گر بریزد کتان چه غم خورد مهتاب

    سعدی (بیت ۱): تو را ز حال پریشان ما چه غم دارد - اگر چراغ بمیرد صبا چه غم دارد

  2. سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۲

    سعدی (بیت ۱): معلمت همه شوخی و دلبری آموخت - جفا و ناز و عتاب و ستمگری آموخت

    سعدی (بیت ۳): معلمت همه شوخی و دلبری آموخت - به دوستیت وصیت نکرد و دلداری

  3. سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۰ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۷

    سعدی (بیت ۲): نه طریق دوستان است و نه شرط مهربانی - که ز دوستی بمیریم و تو را خبر نباشد

    سعدی (بیت ۱): نه طریق دوستان است و نه شرط مهربانی - که به دوستان یک دل سر دست برفشانی

  4. سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۸ :: سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۷

    سعدی (بیت ۹): به یک نفس که برآمیخت یار با اغیار - بسی نماند، که غیرت وجود من بکشد

    سعدی (بیت ۷): به یک نفس که برآمیخت یار با اَغیار - بسی نماند که غیرت وجودِ من بکشد

  5. سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۸ :: سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۷

    سعدی (بیت ۱۰): به خنده گفت که من شمع جمعم ای سعدی - مرا از آن چه؟ که پروانه خویشتن بکشد

    سعدی (بیت ۸): به خنده گفت که من شمعِ جمعم ای سعدی - مرا از آن چه که پروانه خویشتن بکُشد؟

  6. سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۶ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۴

    سعدی (بیت ۱): دل‌برا! پیش وجودت همه خوبان عدمند - سروران بر در سودای تو خاک قدمند

    سعدی (بیت ۲): همچنین پیش وجودت همه خوبان عدمند - گرچه در چشم خلایق همه زیبا آیند

  7. سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۳ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۷

    سعدی (بیت ۶): از تو با مصلحت خویش نمی‌پردازم - که محال است که در خود نگرد هر که تو دید

    سعدی (بیت ۱): از تو با مصلحت خویش نمی‌پردازم - همچو پروانه که می‌سوزم و در پروازم

  8. سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۹ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۰

    سعدی (بیت ۱): آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم - تا برفتی ز برم صورت بی‌جان بودم

    سعدی (بیت ۷): خرم آن روز که بازآیی و سعدی گوید - آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم

  9. سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۹ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۰

    سعدی (بیت ۷): سعدی از جور فراقت همه روز این می‌گفت - عهد بشکستی و من بر سر پیمان بودم

    سعدی (بیت ۱): عهد بشکستی و من بر سر پیمان بودم - شاکر نعمت و پروردهٔ احسان بودم

  10. سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۶ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۸

    سعدی (بیت ۶): چه جرم رفت که با ما سخن نمی‌گویی - چه کرده‌ام که به هجران تو سزاوارم

    سعدی (بیت ۹): چه جرم رفت که با ما سخن نمی‌گویی - چه دشمنیست که با دوستان نمی‌سازی

  11. سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷ - موعظه و نصیحت :: سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۳۷

    سعدی (بیت ۲۳): ناامید از در لطف تو کجا شاید رفت؟ - تو ببخشای که درگاه تو را ثانی نیست

    سعدی (بیت ۱): ناامید از در رحمت به کجا شاید رفت - یا رَب از هر چه خطا رفت هزار استغفار

  12. سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۳۴ :: سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۳ - رسالهٔ نصیحة الملوک [۷۶-۱۵۱]

    سعدی (بیت ۴): اگر عنقا ز بی‌برگی بمیرد - شکار از چنگ گنجشکان نگیرد

    سعدی (بیت ۵۰): اگر عنقا ز بی برگی بمیرد - شکار از صید گنجشکان نگیرد