ای دل از باطن آن فرقه که صاحب قدمند
همّتی خواه که این طایفه اهل کرمند
آبروی ابد از اشک ندامت بطلب
که شهانند کسانی که ندیم ندمند
با غمت یاری جان و دلم امروزی نیست
به تمنّای تو عمری ست که ایشان به همند
به هوای دهن تنگ تو اصحاب وجود
سالکانند که سر گشتهٔ راه عدمند
ای خیالی چه غم از رنج بیابان فراق
محرمان درِ او را که مقیم حرمند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف گروهی میپردازد که دارای مقام و مرتبهای خاص هستند و از آنها خواسته میشود تا با اشک ندامت به طلب آبروی ابدی بپردازند. شاعر به اندوه خود اشاره میکند و میگوید که این غم به طور مداوم او را آزار میدهد. همچنین، به اشاره به یاران و سالکانی میپردازد که در جستجوی حقیقت و معنای عمیقتری در زندگی هستند. در نهایت، شاعر از خیالی یاد میکند که تحت تأثیر دوری و فراق رنج میبرد، اما به کسانی که در حرم امن قرار دارند، حسرت میورزد.
هوش مصنوعی: ای دل، از درون آن گروهی که افراد با مقام و منزلت هستند، تلاش و همت کن، چون این جماعت اهل کمال و کرامتاند.
هوش مصنوعی: از خداوند بخواه که با اشکهای پشیمانیات آبرو و مقام ابدی بگیری، زیرا افرادی که در مقام سلطنت هستند، با کسانی که دوستان و یاران خود را ترک نمیکنند، مرتبط هستند.
هوش مصنوعی: امروز از غم تو حمایت نمیکند و دل و جانم دیگر اینطور نیستند. من سالهاست که به آرزوی تو زندگی میکنم و آن دو همیشه در کنار هم هستند.
هوش مصنوعی: به خاطر هوای تنگی که در دلت داری، افرادی هستند که دنبال معنای زندگی میگردند و در مسیر عدم و نیستی سرگردانند.
هوش مصنوعی: ای خیال، چه غم از سختیهای راه دوری و جدایی از دوستان، وقتی که درِ آن کسی که همواره در حرم و امنیت است، در دسترس است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دلبرا پیش وجودت همه خوبان عدمند
سروران بر در سودای تو خاک قدمند
شهری اندر هوست سوخته در آتش عشق
خلقی اندر طلبت غرقه دریای غمند
خون صاحب نظران ریختی ای کعبه حسن
[...]
آن دو چشم تو که در زیر دو ابروی خمند
چون دو مستند که پیوسته پی قصد همند
چشمهایت زنگه و آن دو لبان از خنده
آفت خیل عرب فتنه ملک عجمند
شبنم آسا بر خورشید جمالت عدمند
[...]
ناظران رخت ای ماه مقیم حرمند
خادمان حرمت جمله ملایک خدمند
عَلَم حُسن بر افراز و برافروز جهان
تا بدانند که شیران همه شیر علمند
سایهٔ سرو قدت گر، به چمن باز افتد
[...]
راز دانان عرفائی که بکیهان علمند
در حضور تو ندانسته صمد از صنمند
بخردان پیش تو چون پیش سمینی ورمند
نی نی ارباب خرد نزد وجودت عدمند
عاکفان حرمت قبلۀ اهل کرمند
واقف از نکتۀ سر بستۀ لوح و قلمند
خاکساران تو ماه فلک ملک حدوث
جان نثاران تو شاه ملکوت قدمند
خرقه پوشان تو تشریف ده شاهانند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.