عاکفان حرمت قبلۀ اهل کرمند
واقف از نکتۀ سر بستۀ لوح و قلمند
خاکساران تو ماه فلک ملک حدوث
جان نثاران تو شاه ملکوت قدمند
خرقه پوشان تو تشریف ده شاهانند
دُرد نوشان تو ائینه گر جام جمند
بندگان تو ز زندان هوا آزادند
در کمند تو و آسوده ز هر بیش و کمند
جانب اهل طریقت به حقارت منگر
زانکه در بادیۀ معرفت اول قدمند
گرچه شورید و ژولیده و بی پا و سرند
لیک در عالم جان صاحب طبل و علمند
ناوک غمزۀ من بر دل این غمزدگان
زانکه این سلسله صید حرم و محترمند
نام نام آور این طائفه را میمون دان
زانکه در دفتر ایجاد مبارک قدمند
مفتقر دست تو و دامن آنان که همه
خضرجانند و مسیحانفس و روحدمند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دلبرا پیش وجودت همه خوبان عدمند
سروران بر در سودای تو خاک قدمند
شهری اندر هوست سوخته در آتش عشق
خلقی اندر طلبت غرقه دریای غمند
خون صاحب نظران ریختی ای کعبه حسن
[...]
ای دل از باطن آن فرقه که صاحب قدمند
همّتی خواه که این طایفه اهل کرمند
آبروی ابد از اشک ندامت بطلب
که شهانند کسانی که ندیم ندمند
با غمت یاری جان و دلم امروزی نیست
[...]
آن دو چشم تو که در زیر دو ابروی خمند
چون دو مستند که پیوسته پی قصد همند
چشمهایت زنگه و آن دو لبان از خنده
آفت خیل عرب فتنه ملک عجمند
شبنم آسا بر خورشید جمالت عدمند
[...]
ناظران رخت ای ماه مقیم حرمند
خادمان حرمت جمله ملایک خدمند
عَلَم حُسن بر افراز و برافروز جهان
تا بدانند که شیران همه شیر علمند
سایهٔ سرو قدت گر، به چمن باز افتد
[...]
راز دانان عرفائی که بکیهان علمند
در حضور تو ندانسته صمد از صنمند
بخردان پیش تو چون پیش سمینی ورمند
نی نی ارباب خرد نزد وجودت عدمند
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.