مَلِک سنجر جهانداری به میراث از پدر دارد
پدر شادست در فردوس تا چون او پسر دارد
ز فرّ و رسم و آیینش بیاراید همیگیتی
که فَرّ عمّ و رسم جدّ و آیین پدر دارد
بدو نازد همی دولت که با دولت خرد دارد
بدو زیبد همی شاهی که با شاهی هنر دارد
زآفریدون و ذوالقرنین و اسکندر فزون است او
که ملک و نعمت و لشکر ز هر سه بیشتر دارد
خداوند بزرگ است او که اسباب بزرگی را
هم از عقل و هنر دارد هم از اصل و گهر دارد
ضمیر روشن او هر چه خواهد بود بشناسد
ز سر غیب پنداری ضمیر او خبر دارد
ملک در زیر پر دارد خجسته تاج و تختش را
که بال عدل و انصافش جهان در زیر پر دارد
به باغ دولت اندر، بر لب جوی شهنشاهی
یکی سروست شخص او که از اقبال بر دارد
هر آنچ از سیم و زر شاهان پیشین را به دست آمد
بهخاک اندر نهادستند تا او جمله بردارد
قضای ایزدی کردست گیتی را به حکم او
به سان خانهای کز طاعت و عصیان دو در دارد
همیشه اهل طاعت را دری سوی جنان دارد
همیشه اهل عصیان را دری سوی سَقَر دارد
کند عزم سفر جان از تن خصمان و بدخواهان
چو شد نامه به هفت اقلیم کاو عزم سفر دارد
هنوز از فتح اقلیمی نیاسودست شمشیرش
به پیروزی نشاط فتح اقلیمی دگر دارد
گهی چون ماه قصد از باختر دارد سوی خاور
گهی چون خور ز خاور قصد سوی باختر دارد
ز ماه و خور همه ساله گر احکام است در عالم
پس این احکام ازو باید که سیر ماه و خور دارد
ز تیغ و کلک او خیزد بد و نیک جهان گویی
به تیغ اندر قضا دارد بهکلک اندر قدر دارد
زمین رزم او گویی هزاران جوی خون دارد
زمین بزم او گویی هزاران کان زر دارد
چو ساغرگیرد اندر چشم دیدار طرب دارد
چو خنجرگیرد اندرگوش لبیک ظفر دارد
اگر زیر قبا اندر جهانی باکمال است او
چرا زیر نگین اندر جهانی مختصر دارد
مه گردون ز بهر آن که تا باشد سلاح او
گهی شکلکمان دارد گهی شکل سپر دارد
چرا دشمن به رزم اندر فروزد آتش کینش
کز آن آتش دل و دیده پر از دود و شرر دارد
مگر مغز و جگر جوید ز شخص دشمنان تیغش
که جای خویش گه در مغز و گاهی در جگر دارد
بسا کس کز نهیب او میانی چون کمان دارد
به خدمت پیش تخت او کمانی برکمر دارد
ایا فرخ قدم شاهی که دولت برنگیرد سر
ز خط حکم آن سرورکه بر حکم تو سر دارد
زلطف طبع تو جسم هنرمندی روان دارد
ز نور و رای تو چشم خردمندی بصر دارد
مگر حج است دیدارت که هرکسکاو تورا بیند
بساطت چون حَرَم دارد رکابت چون حَجَر دارد
معزی از ثنا و شکر تو هرگز نیاساید
ز بهر آن که چون الحمد مدح تو زبر دارد
دل و جانش گه خدمت مقیم است اندر آن حضرت
اگرچه شخص او اکنون مقام اندر حضر دارد
همیشه تاکه دارد شمس حکم سال دهقانان
جهان چون حکم سال تازیان سیر قمر دارد
به داد خویش خرم دار ملک دین باقی را
چنانکاندر مه نیسان گلستان از مطر دارد
به بزماندر شرابی خور چنان یاقوت رُمّانی
ز دست آن که در یاقوت رُمّانی شَکَر دارد
تویی شایستهٔ شاهی تویی بایستهٔ شادی
بمان و بگذران گیتی اگرگیتی گذر دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به تمجید از ملک سنجر میپردازد که وارث میراث پدرش است و صفات برجستهای از جمله عدل و انصاف را داراست. ملک سنجر با ویژگیهای خود مورد تأکید قرار میگیرد که او از نسلهای بزرگانی چون آفریدون، ذوالقرنین و اسکندر برتری دارد. در وصف خصوصیات او، شاعر به فکر روشن و درک عمیق وی اشاره میکند و همچنین ذکر میکند که حکومت او در زیر پرهای عدالت و انصافش قرار دارد.
شاعر همچنین به پیروزیهای پی در پی ملک اشاره میکند و میگوید که او هیچگاه از فتح اقلیمی خسته نمیشود. او توانایی او در جنگ و صلح را با تشبیهات زیبا بیان میکند و میگوید که او در همه حال در جستجوی تعالی است.
در نهایت، شاعر برای ملک سنجر دعا میکند که او شایسته شادی و سلطنت است و درخواست دارد که همچنان در مسیر رهبری و عدالت باقی بماند و جهان را با قدرت و دانایی خود هدایت کند.
هوش مصنوعی: سلطان سنجر از پدرش حاکمیت و فرمانروایی را به ارث برده است و پدرش در بهشت شادمان است، چون فرزندی چون سنجر دارد.
هوش مصنوعی: جهان به زیبایی و جلوههای فریبندهی او آراسته میشود، زیرا او ویژگیها و آداب و رسوم و سنتهای خانوادگی خود را به ارث برده است.
هوش مصنوعی: به او میبالند که معتبر و بزرگ است، زیرا که حکمت و خرد به او تعلق دارد و همچنین سلطنتی که با هنر و توانایی همراه باشد، به او میآید.
هوش مصنوعی: کسی که از آفریدون، ذوالقرنین و اسکندر بیشتر از آنها دارای سرزمین، نعمت و سپاه است، از هر سه آنها برتر و بالاتر است.
هوش مصنوعی: خداوند بزرگ و عظیم است که ابزار و وسایل بزرگی را از دو جنبه دارد: هم از نظر عقل و هنر و هم از نظر ویژگیهای ذاتی و نژادی.
هوش مصنوعی: ذهن پاک و روشن او میتواند هر چیزی را بشناسد و از درون خود از چیزهایی باخبر باشد که دیگران نمیدانند.
هوش مصنوعی: پادشاه در زیر بالهایش تاج و تختی شایسته دارد، زیرا سایه رحمت و عدل او بر جهان گسترده است.
هوش مصنوعی: در باغی که رفاه و خوشبختی موج میزند، کنار جوی آب، درختی سرسبز و بلند وجود دارد که به سبب شانس و اقبال خوبش، به شکلی خاص و خاصتر از دیگران به چشم میآید.
هوش مصنوعی: هر آنچه از طلا و نقره پادشاهان گذشته بهدست آمد، در خاک دفن کردند تا کسی بهدست نیاورد.
هوش مصنوعی: سرنوشت دنیا به ارادهی الهی رقم خورده است، و مانند خانهای است که دو در دارد: یکی به سوی اطاعت از دستورات الهی و دیگری به سوی معصیت و نافرمانی.
هوش مصنوعی: افراد نیکوکار همواره به بهشت راهی دارند، در حالی که گناهکاران همیشه به جهنم سوق داده میشوند.
هوش مصنوعی: وقتی که اراده سفر در دل شخصی شکل میگیرد، دشمنان و بدخواهان از وجود او رهایی مییابند. زمانی که خبر سفر او به هفت سرزمین منتشر شود، نشان از جدیت او در رفتن دارد.
هوش مصنوعی: شمشیر او هنوز از پیروزیهای قبلی خسته نشده و همچنان برای دستیابی به پیروزیهای جدید آماده است.
هوش مصنوعی: زمانی ماه به سمت باختر حرکت میکند و گاهی خورشید از خاور به سوی باختر میرود.
هوش مصنوعی: اگر در جهان قوانین و احکامی وجود دارد که از ماه و خورشید نشأت میگیرد، باید این احکام ناشی از حرکت و تغییرات ماه و خورشید باشد.
هوش مصنوعی: از قدرت و هنر او، خوب و بد در جهان به وجود میآید. چنان به نظر میرسد که سرنوشت با شمشیرش رقم میخورد و تقدیر با قلمش نوشته میشود.
هوش مصنوعی: زمین جنگ او مثل این است که هزاران جوی خون از آن جاری است و زمین جشن و سرور او انگار پر از طلا و ثروت است.
هوش مصنوعی: وقتی چشمها به زیبایی محبوب خیره میشوند، مثل بادهای سرشاری در قلب آدم ایجاد میکند. اما اگر چیزی همچون خنجر در گوش انسان فرو رود، نشانهای از پیروزی و موفقیت خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر کسی در درون خود کمال و فضیلت داشته باشد، پس چرا در ظاهر زندگیاش به چیزهای کماهمیت و بیارزش تکیه کرده است؟
هوش مصنوعی: ماه آسمان برای اینکه سلاح او همیشه آماده باشد، گاهی به شکل کمان و گاهی به شکل سپر درمیآید.
هوش مصنوعی: چرا دشمن در جنگ به راهی میرود که نتیجهاش فقط آتش نفرت است، در حالی که او با این آتش دل و چشمانش پر از دودی و جرقههایی خواهد شد؟
هوش مصنوعی: وقتی دشمنان به انسان آسیب میزنند، باید توجه کنیم که ضربات آنها میتواند به نقاط حساس و vital ما وارد شود، مانند مغز و جگر، و این نشان میدهد که آسیب میتواند در هر لحظه و در هر کجا به ما برسد.
هوش مصنوعی: بسیاری هستند که از صدای رعدآسا و قدرت او به ترس میافتند، اما در عین حال، در برابرش با کمانی بر کمر آماده خدمت قرار دارند.
هوش مصنوعی: آیا خوش قدمی شاهی که سرنوشت هیچ وقت او را رها نمیکند، در برابر حکمی که آن سرور به تو داده است، تسلیم میشود؟
هوش مصنوعی: با لطف و استعداد تو، جسم هنرمند جان دارد و از روشنایی و اندیشه تو، چشم اهل خرد بینایی پیدا میکند.
هوش مصنوعی: آیا دیدن تو مانند برگزاری مراسم حج است که هرکس تو را ببیند، زندگیاش را مانند کعبه میبیند و منزلت تو را مانند سنگی مقدس در نظر میگیرد؟
هوش مصنوعی: معزی هرگز از ستایش و قدردانی تو دست نخواهد کشید، زیرا مدح تو همیشه برتر از هر ستایش و شکرگزاری است.
هوش مصنوعی: دل و جان او همیشه در خدمت آن شخص والا هستند، هر چند که خود او در حال حاضر در مکان دیگری به سر میبرد.
هوش مصنوعی: در این بیت به این موضوع اشاره شده است که زندگی و زمان در حرکت هستند و هر سال، حکم و قوانینی دارد که بر اساس آن زمان سپری میشود. در واقع، مانند این که در هر سال برای کشاورزان دستورالعملهایی وجود دارد، زمان نیز برای دیگران طراحی و برنامهریزی شده است. این تلاش همواره ادامه دارد و هر لحظه از زمان به نوعی تحت تأثیر حرکت و تغییرات قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: به خودت کمک کن تا دین را حفظ کنی، چون مانند گلستانی است که در ماه نیسان به وسیله باران زنده و سرسبز میشود.
هوش مصنوعی: در میهمانی، به قدری از شراب بنوش که مانند یاقوت رومی خوشرنگ و دلانگیز شوی؛ زیرا این یاقوت رومی خود دارای شیرینی و جذابیتی خاص است.
هوش مصنوعی: تو شایستهی مقام و احترام هستی و سزاوار خوشبختی. در این دنیا بمان و زندگیات را سپری کن، هرچند که این دنیا گذراست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوشا باد سحرگاهی، که بر گلشن گذر دارد
که هر فصلی و هر وقتی یکی حال دگر دارد
گهی بر عارض هامون ز برگ لاله گل پوشد
گهی بر ساحت صحرا ز نقش گل صور دارد
دم عیسیست، پنداری، که مرده زنده گرداند
[...]
مسلمانان سرای عمر، در گیتی دو در دارد
که خاص و عام و نیک و بد بدین هر دو گذر دارد
دو در دارد: حیات و مرگ کاندر اوّل و آخر
یکی قفل از قضا دارد، یکی بند از قَدَر دارد
چو هنگام بقا باشد، قضا این قفل بگشاید
[...]
مرا گویند مولانا ترازوییست کز عدلش
نه میل این یکی دارد نه قصد آن دگر دارد
درین شک نیست کو همچون ترازوییست زین معنی
که میلش سوی آن باشد که او زر بیشتر دارد
هوا ز انسان خنک شد کز جنان حورا همی گوید
خنک آنکو درین سرما مقام اندر سقر دارد
ز مرغی کو خورد آتش حسدها میبرد مرغی
که طوبی آشیانست وز کوثر آبخور دارد
همایون رایت اعلی همی رأی سفر دارد
ز یکسو هم عنان فتح و ز دیگر سو ظفر دارد
مبارک تخت او اوج فلک را در کنار آورد
خجسته باز چتر او جهان را زیر پر دارد
خداوند جهان بهرام شاه آن خسرو صفدر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.