ر.غ
مترجم انگلیسی - فارسی
ر.غ در ۳ روز قبل، چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۱۱ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۸:
یا سلام. لطفا دشمن او بار را دشمن اوبار بنویسید. ر. ک پیوند به وبگاه بیرونی
ر.غ در ۴ روز قبل، سهشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۰۸ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱۲:
ژاله = تگرگ
ر.غ در ۴ روز قبل، سهشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۴۴ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت دیوانهای که تگرگی بر سرش خورد و گمان برد کودکان بر سر او سنگ میزنند:
سلام. معذوردار را معذور دار بنویسید و لا یعقل را لایعقل.
ر.غ در ۸ روز قبل، شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۳۳ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۲۶:
(بهار)
بهار گل به سر روزگار میریزد
شکوفه بر سر هر شاخسار میریزدرسیده اَست بهار از دیار سبز بهشت
شراب سرخ به هر لالهزار میریزدبهار ساقی گلپوش عالم آمده اَست
می زلال به هر چشمهسار میریزدجوانه از بدن شاخسار میروید
ترانه از دهن رودبار میریزدبهار آمده با شعرهای نغز و لطیف
به طبع من غزل آبدار میریزدبهار آمده با دانههای مروارید
به روی باغ و چمنها نثار میریزدبهار آمده با عطرهای سکرآور
به سینهها نفس مشکبار میریزدبهار آمده با نقشهای رنگارنگ
گل و شکوفه به هر مرغزار میریزدبهار آمده با نغمههای یزدانی
سرود نغز به لبهای سار میریزدطراوت از در و دیوار و بام میجوشد
لطافت از همه شهر و دیار میریزدبهار نغمهسرای طبیعت آمده اَست
ترانه بر لب هر جویبار میریزدبهار آمده با یاسهای زرد و بنفش
شمیم عطر به هر کوهسار میریزدبلور ناب ز هر چشمهسار میجوشد
حریر آب ز هر آبشار میریزدبهار چشمهٔ عشق است و پیک شور و امید
به جان من هوس روی یار میریزدتو عطربیزتری از بهار و از نفست
نسیم عطرفشان بهار میریزدتو از بهار گلافشانتری و از بدنت
گل و شکوفهٔ پر برگ و بار میریزدتویی جوانهٔ جاوید و شعر عشق و امید
ز چهرهات غزل آبدار میریزدز بسکه روی تو زیباست ای عروس بهشت
بهار، گل سر راهت نثار میریزدبهار از رخ تو شرمسار میگردد
گلاب شرم به هر چشمهسارچشمهسار میریزد
شکوفه زار تنت ای جوانه هستی
به روی باغ و چمن شاهکار میریزد"شادروان دکتر خسرو فرشیدورد"
ر.غ در ۱ ماه قبل، شنبه ۱۱ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۴۴ دربارهٔ حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۸۶۲:
هم از شکستنِ پیمانِ یار میترسم
هم از زمانهی ناپایدار میترسم
نداد دستِ وفا ور دهد نمیپاید
ز نامساعدیِ روزگار می ترسم
اگر چه من ندهم اختیارِ خویش از دست
ز دست اگر برود اختیار میترسم
فغان ز دل که نصیحت در او نمیگیرد
ز تنگنایِ دلِ بیقرار میترسم
بلایِ عشق چو نازل شود براندازد
رسومِ عقل و از آن نابکار می ترسم
محبّت است و ارادت که متصل نشود
از این دو قاعدهی استوار میترسم
مرا که بلبلِ گلزارِ عشق میخوانند
چگونه گویم از آسیبِ خار میترسم
دلم ببردی جانا ز غمزهی چشمت
اگر به جان ندهد زینهار میترسم
خرد ز غمزهی شوخِ تو میکند پرهیز
چو مست باشد و من از خمار می ترسم
کنارِ وصل به من کردهای حوالت و هست
در این میان سخنی کز کنار میترسم
کمندِ زلفِ تو حلقم گرفت و معذورم
اگر ز سلسله دیوانهوار میترسم
تویی مراد سخن در بهشت و دوزخ نیست
به دوستی اگر از نور و نار میترسم
ز دفع کردنِ بیگانگان نیندیشم
ز آشنا شدنِ انتظار میترسم
رهت به گریه از آن آب میزنم هموار
که بر دلت ننشیند غبار میترسم
قرار و صبر و ثبات و شکیب میباید
چو نیست حاصل از این هر چهار میترسم
اگر در آینهی رویِ تو رسد هیهات
ز دودِ آهِ نزاریِ زار میترسم
ر.غ در ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۳۵ دربارهٔ اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۴۱ - نوای طاهره:
ر.غ در ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۱۸ دربارهٔ حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۵۲:
شاه طاهر انجدانی
گر به تو افتدم نظر چهره به چهره رو به رو شرح دهم غم ترا نکته به نکته مو به مو
از پی دیدن رخت همچو صبا فتادهام خانه به خانه در به در کوُچه به کوچه کو به کو
میرود از فراق تو خون دل از دو دیدهام دجله به دجله یم به یم چشمه به چشمه جو به جو
دور دهان تنگ تو عارض عنبرین خطت غنچه به غنچه گل به گل لاله به لاله بو به بو
ابرو و چشم و خال تو صید نموده مرغ دل طبع به طبع دل به دل مهر به مهر و خو به خو
مهر ترا دل حزین بافته بر قماش جان رشته به رشته نخ به نخ تار به تار پو به پو
در دل خویش «طاهرا» گشت و ندید جز ترا صفحه به صفحه لا به لا پرده به پرده تو به تو
ر.غ در ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۱۳ دربارهٔ حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۷:
ر.غ در ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۷ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۲۳ دربارهٔ حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۱۳:
عالمِ باقی و فانی را به هم نسبت مکن بوی کردن را تفاوت باشد از گل تا کمای - دیوان چاپی
ر.غ در ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۵۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۵۳:
چونان نی از شکر آکنده باشی
ر.غ در ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۱۲ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۶:
چون طاعت و دین شدم اختیارم، نادرست - چون طاعت و دین شد اختیارم، درست است.
ر.غ در ۲ ماه قبل، سهشنبه ۲۲ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۱۳ دربارهٔ اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸ - در نعت سید المرسلین گوید:
در گوش جان، صدای بلالِ محمدست
ر.غ در ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۵۷ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۸:
در ضمیر ما نمیگنجد بغیر از دوست کس
هر دو عالم را به دشمن ده که ما را دوست بس
یاد میدار آنکه: هستی هر نفس با دیگری
ای که بی یاد تو هرگز بر نیاوردم نفس
میروی چون شمع و خلقی از پس و پیشت روان
نی غلط گفتم، نباشد شمع را خود پیش و پس
غافلست آنکو به شمشیر از تو میپیچد عنان
قند را لذت مگر نیکو نمیداند مگس؟
کویت از اشکم چو دریا گشت و میترسم از آنک
بر سر آیند این رقیبان سبکبارت چو خس
یار گندمگون به ما گر میل کردی نیم جو
هر دو عالم پیش چشم ما نمودی یک عدس
خاطرم وقتی هوس کردی که: بیند چیزها
تا ترا دیدم، نکردم جز به دیدارت هوس
دیگران را از عسس گر شب خیالی در سرست
من چنانم کز خیالم باز نشناسد عسس
اوحدی، راهش به پای لاشهٔ لنگ تو نیست
بعد ازین بنشین که گردی برنخیزد زین فرس
ر.غ در ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۲۶ دربارهٔ نسیمی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » شمارهٔ ۸:
با سلام. خانم دکتر مریم معزی، چند بیت اول از این قصیده را در پایاننامه کارشناسی ارشدشان آورده و نوشتهاند سروده شاعر گمنام اسماعیلی است. بیت اول این است:
از الف اول امیر اعظم والا علیست افتخار اولیا الله، مولانا علیست
ر.غ در ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۹ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۱۵ دربارهٔ صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۹ - در مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام:
به دو کون فخر صغیر بس که نموده حلقه به گوش جان
ر.غ در ۲ ماه قبل، سهشنبه ۸ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۵۷ دربارهٔ حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۸۰:
حکیم نزاری » غزلیات
ای در بیابان غمت سرگشته هر جایی دلی
وامانده در ره صد هزار افتاده در هر منزلی
هر چوب ثعبان کی شود شیطان سلیمان کی شود
این ره به پایان کی شود الا به پای کاملی
انسان به رتبت از سَمَک چون رفت بر بام فلک
ترکیبِ شیطان و ملک ز اوّل چه بود آب و گلی
شیطان که اصل شر بُوَد کی با ملک همبر بُوَد
حاشا کجا همسر بُوَد هرگز مُحِق با مُبطِلی
هر کس به کف آرد صدف لیکن کم آید دُر به کف
تا خود که باید این شرف آری که باید مقبلی
بسیار مخلوق خلَق برد از زبردستان سبق
بی حاصل توفیق حق، کوشش ندارد حاصلی
خوددیده مرد دین نشد بی دیده روشنبین نشد
هر بیدَقی فرزین نشد کسرا نشد هر عادلی
ای یار اگر اهل دلی دست از دو عالم بگسِلی
فرمان بری گر عاقلی برسازی از خود عاقلی
در خود رو و با خود نشین خود را مدان خود را مبین
در عشق روشنتر ز این هرگز نباشد مشکلی
آیین ننگ و نام را بگذار و در ده جام را
کاین بحر بیانجام را پیدا نیامد ساحلی
ره نیست هر دلتنگ را در عشق جز یکرنگ را
گو ترک نام و ننگ را گر چون نزاری مقبلی
ر.غ در ۲ ماه قبل، سهشنبه ۸ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۰۰ دربارهٔ جیحون یزدی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۴:
که خرده خرده زری جمع کرده قارون شد
چنانکه شاعر دارالعباده را رندان
چو قطره قطره در او ریختند جیحون شد
ر.غ در ۶ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۲۶ دی ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۳۳ دربارهٔ ناصرخسرو » سفرنامه » بخش ۴۰ - اسکندریه و منارهٔ آن:
سلام لطفا تصحیح شد: ایشانبرود -
ایشان برود
ر.غ در ۶ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۰۱ دربارهٔ امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۶۱:
سلام امیر معزی در این مصراع این جهان چون باغ و ما همچون نهالیم و درخت، دقیقا از ناصر خسرو الهام گرفته است که: خلق همه یکسره نهال خدایند
ر.غ در ۶ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۵۶ دربارهٔ وطواط » رباعیات » شمارهٔ ۶ - سلطان تکش بن اتسز در دوشنبه ۲۲ربع الاخر سنۀ ۵۶۸ در خوارزم بر تخت نشست رشید این رباعی بر وی بخواند:
با سلام در این مصراع "عدل پدرت شکستی کرد درست"، کلمه شکستی اشتباه است و شکستنی درست است.