هم از شکستنِ پیمانِ یار می ترسم
هم از زمانه ی ناپایدار می ترسم
نداد دستِ وفا ور دهد نمی پاید
ز نامساعدیِ روزگار می ترسم
اگر چه من ندهم اختیارِ خویش از دست
ز دست اگر برود اختیار می ترسم
فغان ز دل که نصیحت در او نمی گیرد
ز تنگنایِ دلِ بی قرار می ترسم
بلایِ عشق چو نازل شود براندازد
رسومِ عقل و از آن نا به کار می ترسم
محبّت است و ارادت که متصل نشود
از این دو قاعدهی استوار می ترسم
مرا که بلبلِ گلزارِ عشق می خوانند
چگونه گویم از آسیبِ خار می ترسم
دلم ببردی جانا ز غمزهی چشمت
اگر به جان ندهد زینهار می ترسم
خرد ز غمزهی شوخِ تو می کند پرهیز
چو مست باشد و من از خمار می ترسم
کنارِ وصل به من کرده ای حوالت و هست
در این میان سخنی کز کنار می ترسم
کمندِ زلفِ تو حلقم گرفت و معذورم
اگر ز سلسله دیوانهوار می ترسم
تویی مراد سخن در بهشت و دوزخ نیست
به دوستی اگر از نور و نار می ترسم
ز دفع کردنِ بیگانگان نیندیشم
ز آشنا شدنِ انتظار می ترسم
رهت به گریه از آن آب می زنم هموار
که بر دلت ننشیند غبار می ترسم
قرار و صبر و ثبات و شکیب می باید
چو نیست حاصل از این هر چهار می ترسم
اگر در آینهی رویِ تو رسد هیهات
ز دودِ آهِ نزاریِ زار می ترسم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از ترسهایی که به عشق و روابط انسانی مربوط میشود سخن میگوید. او از شکستن پیمان عشق و ناپایداری روزگار میترسد و به وفای عشق نیز اعتماد ندارد. بر اثر تنگناهای دل و بیقراریهای ناشی از عشق، احساس ناتوانی میکند و از آسیبهای ناشی از عشق و دلبستگیها نگران است. او به کمبود ثبات و صبر در زندگی اشاره میکند و از نگرانیهای خود نسبت به دردهای عشق و ارتباطات ناامیدکننده میگوید. بدین ترتیب، شاعر درگیر احساسات متناقضی شده که ناشی از عشق و ارتباطات انسانیاش است.
هوش مصنوعی: من هم از خیانت و بی وفایی محبوبم میترسم و هم از روزگار ناپایدار و تغییرپذیر.
هوش مصنوعی: من از این میترسم که در سختیها و ناملایمات زندگی، وفاداری و یاری کسی را که انتظارش را دارم نداشته باشم و این موضوع باعث ناامیدیام شود.
هوش مصنوعی: اگرچه من نمیخواهم که کنترل زندگیام را از دست بدهم، اما اگر این کنترل از دستم برود، از آن بسیار میترسم.
هوش مصنوعی: دل من در درد و ناراحتی است و هر چه نصیحت و پند می شنود، تأثیری بر آن نمیگذارد. از این وضعیت بیقراری که در دل دارم، واهمه دارم.
هوش مصنوعی: زمانی که عشق به سراغ آدمی میآید، میتواند تمام عادتها و رفتارهای منطقی و عقلانی او را زیر پا بگذارد و من از این وضعیت ترس دارم.
هوش مصنوعی: من نگرانم که محبت و ارادت نمیتوانند به هم وصل شوند، چون این یک قانون قطعی است.
هوش مصنوعی: من که به خاطر عشق و زیباییها مانند بلبل در باغ گل به حساب میآیم، چطور میتوانم بگویم که از زخمهای خاری میترسم؟
هوش مصنوعی: عزیزم، اگر زیبایی چشمانت باعث شود که دل من برباید، نگرانم که اگر جانم را برایت نگذارم، ممکن است به دردسر بیفتم و نتوانم از این حالت نجات یابم.
هوش مصنوعی: عقل و هوش آدمی از نگاه فریبنده و بازیگوش تو دوری میکند، همانطور که کسی که مستی میکند، از حال خودش غافل است و من از حال خمار خود میترسم.
هوش مصنوعی: در آغوش تو قرار گرفتهام و در این وضعیت، از سخنی که ممکن است از کنارت به گوشم برسد، به شدت میترسم.
هوش مصنوعی: زلفهای تو مانند کمند مرا گرفتهاند و اگر از این زنجیرهی دیوانهوار میترسم، باید ببخشیام.
هوش مصنوعی: تو هدف و مقصود سخن هستی، نه در بهشت و دوزخ. اگر به دوستی تو امیدوارم، به خاطر این است که از نور و آتش میترسم.
هوش مصنوعی: من نگران دوری از بیگانگان نیستم، بلکه از نزدیک شدن به آشناها و ایجاد انتظارات می ترسم.
هوش مصنوعی: به خاطر نگرانیام از اینکه غم و غصه بر دل تو بنشیند، راهت را با اشک و حسرت هموار میکنم.
هوش مصنوعی: باید در زندگی ثبات، صبر و آرامش داشته باشیم، اما اگر به هیچ یک از اینها دست نیابیم، نگران و ترسان هستم.
هوش مصنوعی: وقتی که در آینه چهرهات را میبینم، از اینکه غم و اندوهم به وضوح نمایان شود، میترسم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بروز وصل زهجران یار می ترسم
اگر چه یافته ام گل زخار می ترسم
درون قلعه مرا گرچه یار ودوست بسیست
زدشمنان برون از حصار می ترسم
چو روی دوست اگر چند حال من نیکوست
[...]
ز خال گوشهٔ ابروی یار میترسم
ازین ستارهٔ دنباله دار میترسم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.