گنجور

 
مولانا

گر این سلطان ما را بنده باشی

همه گریند و تو در خنده باشی

وگر غم پر شود اطراف عالم

تو شاد و خرم و فرخنده باشی

وگر چرخ و زمین از هم بدرد

ورای هر دو جانی زنده باشی

به هفتم چرخ نوبت پنج داری

چو خیمه شش جهت برکنده باشی

همه مشتاق دیدار تو باشند

تو صد پرده فروافکنده باشی

چو اندیشه به جاسوسی اسرار

درون سینه‌ها گردنده باشی

دلا بر چشم خوبان چهره بگشا

که اندیشد که تو شرمنده باشی

بدیشان صدقه می‌ده چون هلالند

تو بدری از کجا گیرنده باشی

اگر خالی شوی از خویش چون نی

چو نی پر از شکر آکنده باشی

برو خرقه گرو کن در خرابات

چو سالوسان چرا در ژنده باشی

به عشق شمس تبریزی بده جان

که تا چون عشق او پاینده باشی

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
نظامی

نظامی هان و هان تا زنده باشی

چنان خواهم چنان کافکنده باشی

امیرخسرو دهلوی

به خوبی همچو مه تابنده باشی

به ملک دلبری پاینده باشی

من درویش را کشتی به غمزه

کرم کردی، الهی زنده باشی

جفا کم کن که فردا روز محشر

[...]

سلیمی جرونی

الهی تا ابد فرخنده باشی

برای من همیشه زنده باشی

اهلی شیرازی

که چون شمع فلک تابنده باشی

نمیری تا قیامت زنده باشی

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه