می خور که بر اصحاب خرابات حلال است
گو زهر خور آن کس که بر او نوش وبال است
زان باده که گویی دمش از بوی بهشت است
گر نیز به دوزخ بروم توبه محال است
بسیار بکوشید خَضر تا که بدانست
آخر که حیاتش هم از این آب زلال است
از صحبت یاران دل افروز به نوروز
غایب نتوان بود که هنگام وصال است
آنچ از دم عیسی به روایت بشنیدیم
دیدیم که در قافله ی باد شمال است
عیبم مکن ای خام که افسرده نداند
تا سوخته ی عشق بر آتش به چه حال است
در گوشه ی محراب به تقوا بنشیند
آن را که نظر بر خم ابروی هلال است
از خانه برون آمدنم زهره نباشد
در خلوتم آن روز که آن محض کمال است
شوخی دگر از هر سر کویم که برآیم
چادر بگشاید ز قیامت که جمال است
روزی پدرم گفت برآنم که نزاری
از مطرب و می توبه کند این چه خیال است
معروف بود مردم دیوانه به توبه
بر من به جویی هر چه حرام است و حلال است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خطّ تو که در عین خرد عین جمال است
خطّی ست که بر خوبی رخسار تو دال است
آن لطف میانت را بنمای به مردم
تا خلق بدانند که ما را چه خیال است
زان دوست ملامت مکن ای دوست که او را
[...]
عشق است که وارسته ز نقصان و کمالست
عشق است که آسوده ز هجران وصال است
اثبات مثالش نتوان کرد ولیکن
این نفی مثال تو یقین عین مثال است
گویند سوی الله خیال است و حقیقت
[...]
سر رشتهى هر کار که از دست بدر شد
پس یافتنش نزد خرد عین محال است
کى رشتهى تدبیر، کس از دست گذارد
آنکس که بدو مرتبهى عقل و کمال است
خورشید ترا از خط شبرنگ وبال است
چون سایه قدم پیش نهد وقت زوال است
از خنجر سیراب نترسد جگر ما
هر چند که می صاف بود مفت سفال است
هر دانه که از آبله دست نشد سبز
[...]
تا سر زده خط حسن تو در عین کمال است
بر پاک نظر سیر جمال تو حلال است
بی دانه به دام آمدن صید محال است
بر روی تو سر فتنه همین آن خط و خال است
معرفی آهنگهای دیگر
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.