گنجور

حاشیه‌ها

منصور محمدزاده در ‫۱۴ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۱۶ مرداد ۱۳۸۹، ساعت ۱۲:۵۱ دربارهٔ فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۹ - نامه نوشتن موبد نزد شهرو و فریفتن به مال:

خواهشمند است ابیات زیر را بدین صورت اصلاح فرمایید:
فراوان دانش و گفتار زیبا
ز شیرینی سخنهای فریبا
به من ده ماه پیکر دخترت را
ز کین من رها کن کشورت را
بران دز نیز شهرو همچنان کرد
بیامخت آنچه برج آسمان کرد
کجا در گاه دز بر شاه بگشاد
به دز در شد هم آنگه شاه دلشاد
سپاه آسمان اندر رإوارإو(؟)
شب آسوده به سان کام خسرو
به سان چرخ ازرق چترش از بر
نگاریده همه چترش به گوهر
مه و خورشید هر دو رخ نهفته
به سان عاشق و معشوق خفته
مشعبدوار چابک دست بودی
عجایبهای گوناگون نمودی
جوانمردی به سان پاسبانی
به دست اندرش زرین طشت و خوانی
یکی بی اسپ همواره عنان دار
یکی دیگر چو مار افسای با مار
نمود اندر جنوبش تیره جویی
زبس پیچ و شکن چون جعدمویی
یکی پیکر به سان ماهی شیم
پشیزه بر تنش چون کوکب سیم

پاسخ: با تشکر از زحمت شما برای ذکر غلطهای چند بخش، متأسفانه شیوه‌ای که شما در ذکر اغلاط داشتید تصحیحش بسیار زمانبر بود و از عهدهٔ من خارج بود، چون باید شعر را کامل می‌خواندم تا محل بیتهایی را که ذکر می‌فرمودید پیدا کنم. لطفاً از این به بعد برای تصحیح غلطها، محل بیت مشکلدار (شمارهٔ بیت)، مورد غلط و درستش را ذکر کنید تا بدون نیاز به بازخوانی شعر بشود آن را تصحیح کرد.

احسان اکابری در ‫۱۴ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۱۶ مرداد ۱۳۸۹، ساعت ۱۲:۴۶ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸:

سلام
نیمکتش تغافلم کار تمام ناشده
غلط املایی داره درستش اینه
نیمکش تغافلم
سپاسگزارم از سایت خوب شما زنده باشید
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

منصور محمدزاده در ‫۱۴ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۱۶ مرداد ۱۳۸۹، ساعت ۱۲:۳۴ دربارهٔ فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۸ - جواب دادن ویس رسول شاه موبد را:

خواهشمند است ابیات زیر را بدین صورت اصلاح فرمایید:
حریرین جامه را بر تن زدش چاک
بلورین سینه را میکوفت بی باک
بدو گفت این پیام بد شنیدم
وزو زهر گزاینده چشیدم
تو قارن را بدان زاری بکشتی
نبخشودی بر آن پیر بهشتی
و گر با او خورم در مهر زنهار
چه عذر آرم بدان سر پیش دادار
فرود آمد قضای آسمانی
که ایشان را ببست از کامرانی
برادر بود او را دو گرامی
یکی رامین و دیگر زرد نامی
چنان کز سال و مه تنین(؟) شود مار
شود عشق از ملامت صعب و دشخوار
ستیز آغاز عشق مرد باشد
بتفتد زو دل ارچه سرد باشد
پاسخ: با تشکر از زحمت شما برای ذکر غلطهای چند بخش، متأسفانه شیوه‌ای که شما در ذکر اغلاط داشتید تصحیحش بسیار زمانبر بود و از عهدهٔ من خارج بود، چون باید شعر را کامل می‌خواندم تا محل بیتهایی را که ذکر می‌فرمودید پیدا کنم. لطفاً از این به بعد برای تصحیح غلطها، محل بیت مشکلدار (شمارهٔ بیت)، مورد غلط و درستش را ذکر کنید تا بدون نیاز به بازخوانی شعر بشود آن را تصحیح کرد.

منصور محمدزاده در ‫۱۴ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۱۶ مرداد ۱۳۸۹، ساعت ۱۲:۱۰ دربارهٔ فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۷ - آمدن شاه موبد به گوراب به جهت ویس:

خواهشمند است ابیات زیر را بدین صورت اصلاح فرمایید:
ندانم زاری خود با که گویم
ندانم چارهء خویش از که جویم
چنین دادش پیام از شاه شاهان
که دل خرسند کن ای ماه ماهان
مزن پیلستکین(؟) دو دست بر روی
مکن از ماه تابان عنبرین موی
نگر تا در دلت ناری گمانی
که کوشی با قضای آسمانی
چنان دارم ترا با زرّ و زیور
که بر روی تو رشک آرد مه و خور

پاسخ: با تشکر از زحمت شما برای ذکر غلطهای چند بخش، متأسفانه شیوه‌ای که شما در ذکر اغلاط داشتید تصحیحش بسیار زمانبر بود و از عهدهٔ من خارج بود، چون باید شعر را کامل می‌خواندم تا محل بیتهایی را که ذکر می‌فرمودید پیدا کنم. لطفاً از این به بعد برای تصحیح غلطها، محل بیت مشکلدار (شمارهٔ بیت)، مورد غلط و درستش را ذکر کنید تا بدون نیاز به بازخوانی شعر بشود آن را تصحیح کرد.

منصور محمدزاده در ‫۱۴ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۱۶ مرداد ۱۳۸۹، ساعت ۱۲:۰۰ دربارهٔ فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو:

خواهشمند است ابیات زیر را بدین صورت اصلاح فرمایید:
چو شاخ مُرد بر وی برگ گلنار
چو برگ نار بر وی دانهء نار
چو بر جان دلیران شد قضا چیر
یکی گور دمنده شد یکی شیر
که من زنگ از گهر خواهم زدودن
به کینه رستخیز او را نمودن
یکی تاریکی از گیتی بر آمد
که پیش از شب رسیدن شب در آمد
سنان نیزه گفتی بابزهن(؟) بود
برو بر مرغ مرد تیغ زن بود
ز بس گرز و ز بس شمشیر خونبار
جهان پر دود و آتش بود هموار
نمودش تیره شب راه رهایی
ز تاریکی بُد او را روشنایی
گمان بودش که شاهنشاه بگریخت
به دام تنگ و رسوایی در آویخت
دگر ره خنجر پر خون بر آهیخت
به جنگ شاه دیلم لشکر انگیخت
چنان بشتاب لشکر را همی رانگ
که باد اندر هوا زو باز پس پیکر(؟ کل بیت)

پاسخ: با تشکر از زحمت شما برای ذکر غلطهای چند بخش، متأسفانه شیوه‌ای که شما در ذکر اغلاط داشتید تصحیحش بسیار زمانبر بود و از عهدهٔ من خارج بود، چون باید شعر را کامل می‌خواندم تا محل بیتهایی را که ذکر می‌فرمودید پیدا کنم. لطفاً از این به بعد برای تصحیح غلطها، محل بیت مشکلدار (شمارهٔ بیت)، مورد غلط و درستش را ذکر کنید تا بدون نیاز به بازخوانی شعر بشود آن را تصحیح کرد.

منصور محمدزاده در ‫۱۴ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۱۶ مرداد ۱۳۸۹، ساعت ۱۱:۴۲ دربارهٔ فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۵ - آگاه شدن ویرو از آمدن موبد بهر جنگ:

خواهشمند است ابیات زیر را بدین صورت اصلاح فرمایید:
بدان زن خواستن مر چه مهتر
گزینان و مهان چند کشور
ز آذربایگان و ریّ و گیلان
ز خوزستان و اصطخر و سپاهان
در آن سورو عروسی پنج شش ماه
نشسته شادمان در کشور ماه
به نامه هر یکی لشکر بخواندند
بسی دیگر ز هر کشور براندند
ز دشت تازیان چندان سواران
کجا بودند پیش از قطر باران
چو آمد با سپاه از مرو بیرون
زمین گفتی روان شد همچو جیحون
همی آمد یکی سیل از خراسان
که مه بر آسمان زو بسد(؟) ترسان
همی آمد چنین تا کشور ماه
هم آشفته سپه هم کینه ور شاه
---
پاسخ: با تشکر از زحمت شما برای ذکر غلطهای چند بخش، متأسفانه شیوه‌ای که شما در ذکر اغلاط داشتید تصحیحش بسیار زمانبر بود و از عهدهٔ من خارج بود، چون باید شعر را کامل می‌خواندم تا محل بیتهایی را که ذکر می‌فرمودید پیدا کنم. لطفاً از این به بعد برای تصحیح غلطها، محل بیت مشکلدار (شمارهٔ بیت)، مورد غلط و درستش را ذکر کنید تا بدون نیاز به بازخوانی شعر بشود آن را تصحیح کرد.

منصور محمدزاده در ‫۱۴ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۱۶ مرداد ۱۳۸۹، ساعت ۱۰:۳۳ دربارهٔ فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۴ - خبردار شدن موبد از خواستن ویرو ویس را و رفتن به جنگ:

خواهشمند است ابیات زیر را بدین صورت اصلاح فرمایید:
چو داد آن آگهی مر شاه را زرد
رخان از خشم شد مر شاه را زرد
زبس خون کز سر و رویش همی تاخت
تنش گفتی ز تاب خشم بگداخت
بیفگن مرمرا از دل گمانی
مرا آن گو که تو دیدی عیانی
کجا آن سور و آن آراسته بزم
گرانتر بود در چشم من از رزم
بزرگانی که پیش شاه بودند
همه دندان به دندان بر بسودند
همی گفتند از این پس کام بدخواه
برادر شاه ما از کشور ماه
چنان گردد جهان بر چشم شهرو
که دشمن تر کسی باشدی ویرو(؟)
مندی(؟) زد قصا(؟) بر هر چه آنجاست
که چیز آن فلان اکنون فلان راست
بر آن کشور بلا پرواز دارد
کجا لشکر که وی را باز دارد

---
پاسخ: با تشکر از زحمت شما برای ذکر غلطهای چند بخش، متأسفانه شیوه‌ای که شما در ذکر اغلاط داشتید تصحیحش بسیار زمانبر بود و از عهدهٔ من خارج بود، چون باید شعر را کامل می‌خواندم تا محل بیتهایی را که ذکر می‌فرمودید پیدا کنم. لطفاً از این به بعد برای تصحیح غلطها، محل بیت مشکلدار (شمارهٔ بیت)، مورد غلط و درستش را ذکر کنید تا بدون نیاز به بازخوانی شعر بشود آن را تصحیح کرد.

منصور محمدزاده در ‫۱۴ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۱۶ مرداد ۱۳۸۹، ساعت ۰۷:۴۹ دربارهٔ فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى:

خواهشمند است ابیات زیر را بدین صورت اصلاح فرمایید:
نه ابرست آن تو گفتی تندبادست
کجا در کوه حاکستر فتادست
قبا و موزه و رانین و دستار
به رنگ نیل کرده بود هموار
به دست اندر گرفته نامهء شاه
ز بویش عنبرین گشته همه راه
درودت با بسی پذرفتگاری
به شاهی و مهّی و کامگاری
کجا در نامه بسیاری صشن(؟) یافت
همان نو کرده پیمان کهن یافت
کسی کز راستی جوید فزونی
کند پیروزی او را رهنمونی
جوانان بیشتر زن باره باشند
در آن زن بارگی پر چاره باشند
چو با لشکر بجنبد نامور شاه
من او را پیشرو باشم به هر راه
نشاط هر کسی با همنشینی
زبان هر کسی با آفرینی
چنانت باد اورنگ کیانی
که تاج فخر بر کیوان رسانی
همه بادش پر آتش ابر بی آب
ز دردش آفتاب از مرگ مهتاب
کنون گفتم هر آنچه دیده ام من
سخنهایی که آن بشنیده ام من
ترا بادا بزرگی بر شهانی
که بر شاهان گیتی کامرانی

---
پاسخ: با تشکر از زحمت شما برای ذکر غلطهای چند بخش، متأسفانه شیوه‌ای که شما در ذکر اغلاط داشتید تصحیحش بسیار زمانبر بود و از عهدهٔ من خارج بود، چون باید شعر را کامل می‌خواندم تا محل بیتهایی را که ذکر می‌فرمودید پیدا کنم. لطفاً از این به بعد برای تصحیح غلطها، محل بیت مشکلدار (شمارهٔ بیت)، مورد غلط و درستش را ذکر کنید تا بدون نیاز به بازخوانی شعر بشود آن را تصحیح کرد.

ساسان در ‫۱۴ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۱۵ مرداد ۱۳۸۹، ساعت ۱۸:۴۱ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۰:

آیا
بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند درست نیست؟

ناشناس در ‫۱۴ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۱۵ مرداد ۱۳۸۹، ساعت ۱۳:۳۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۳:

اولین بار این شع رو کنار عکس امام دیدم اما این مال امام نبود

منصور محمدزاده در ‫۱۴ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۱۵ مرداد ۱۳۸۹، ساعت ۱۳:۲۵ دربارهٔ فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۲ - دادن شهرو ویس را به ویرو و مراد نیافتن هر دو:

خواهشمند است این ابیات را به صورت زیر اصلاح فرمایید:
ترا خسرو پدر بانوت مادر
ندانم در خورت شویی به کشور
بجنبیدش به دل بر مهربانی
نمود از خامشی همداستانی
سروشان را به نام نیک بستود
نیایشهای بی اندازه بنمود

---
پاسخ: با تشکر از زحمت شما برای ذکر غلطهای چند بخش، متأسفانه شیوه‌ای که شما در ذکر اغلاط داشتید تصحیحش بسیار زمانبر بود و از عهدهٔ من خارج بود، چون باید شعر را کامل می‌خواندم تا محل بیتهایی را که ذکر می‌فرمودید پیدا کنم. لطفاً از این به بعد برای تصحیح غلطها، محل بیت مشکلدار (شمارهٔ بیت)، مورد غلط و درستش را ذکر کنید تا بدون نیاز به بازخوانی شعر بشود آن را تصحیح کرد.

منصور محمدزاده در ‫۱۴ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۱۵ مرداد ۱۳۸۹، ساعت ۱۳:۱۶ دربارهٔ فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰ - گفتاراندر زادن ویس از مادر:

خواهشمند است این ابیات را به صورت زیر اصلاح فرمایید:
نگر چونین شگفت آمد ازیشان
کجا بستند بر نابوده پیمان
زمانه دستبرد خویش بنمود
شگفتی بر شگفتی بر بیفزود
برین پیمان فراوان سال بگذشت
ز دلها یاد این احوال بگذشت
نه مادر بود گفتی مشرقی بود
کزو خورشید تابان روی بنمود
به خزّ و قاقم و سمور و سنجاب
به زیورهای نغز و درّ خوشاب
به بسترهای دیبا و حواصل
بپروردش به ناز و کامهء دل
گهی گفتی که این باغ خزانست
که درسی میوه های مهرگانست
سیه زلفینش انگور به بارست
زنخ سیب و دو پستانش دونارست
رخش دیبا و اندمش حریرست
دو زلفش غالیه گیسو عبیرست
و یا چرخ فلک هر زیب کش بود
بران بالا و آن رخسار بنمود
قضا پردخته بود از کار ایشان
نبشته یک به یک کردار ایشان
قضای آسمان دیگر نگشتی
به زور و چاره زیشان بر نگشتی

---
پاسخ: با تشکر از زحمت شما برای ذکر غلطهای چند بخش، متأسفانه شیوه‌ای که شما در ذکر اغلاط داشتید تصحیحش بسیار زمانبر بود و از عهدهٔ من خارج بود، چون باید شعر را کامل می‌خواندم تا محل بیتهایی را که ذکر می‌فرمودید پیدا کنم. لطفاً از این به بعد برای تصحیح غلطها، محل بیت مشکلدار (شمارهٔ بیت)، مورد غلط و درستش را ذکر کنید تا بدون نیاز به بازخوانی شعر بشود آن را تصحیح کرد.

علی کیا در ‫۱۴ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۱۵ مرداد ۱۳۸۹، ساعت ۱۳:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:

بنده نظر نسخی که در بیت دوم نشستگانیم روایت کرده اند را ترجیح میدهم. نشستگانیم اولا با برخیز آرایه ی تضاد دارد و ثانیا معنا چنانکه بعضی دوستان اشاره کردند منسجم تر میشود. در صورت روایت شکستگانیم اولا دیگر آرایه ای در بیت نخواهد بود و ثانیا معنا نیازمند تکلف میشود برای چفت و بست دادن

علی کیادربندسری در ‫۱۴ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۱۵ مرداد ۱۳۸۹، ساعت ۱۳:۰۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:

به مهدی خاتمی و دوستان دیگر:
گویا در گویش شیرازی تا به کجا به صورت تاب کجا تلفظ میشه. کاش کاربران شیرازی نظرشون رو بگن در مورد این مساله

منصور محمدزاده در ‫۱۴ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۱۵ مرداد ۱۳۸۹، ساعت ۱۲:۵۴ دربارهٔ فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹ - خواستن موبد شهرو را و عهد بستن شهرو با موبد:

خواهشمند است این ابیات را به صورت زیر اصلاح فرمایید:
ندیدی تو مرا روز جوانی
میان کام و ناز و شادمانی
ز عمر خویش بودم در بهاران
چو شاخ سرخ بید از جویباران
زمانه زرد گل بر روی من ریخت
همان مشکم به کافور اندر آمیخت
به شوهر بود شهر را یکی شاه
بزرگ و نامور از کشور ماه
شده پیر و بیفسرده ورا تن
به نام نیکیش خواندند قارن
چو با جفت عنین خویش پیوست
چو شاخ خشک گشته سرو او پست

---
پاسخ: با تشکر از زحمت شما برای ذکر غلطهای چند بخش، متأسفانه شیوه‌ای که شما در ذکر اغلاط داشتید تصحیحش بسیار زمانبر بود و از عهدهٔ من خارج بود، چون باید شعر را کامل می‌خواندم تا محل بیتهایی را که ذکر می‌فرمودید پیدا کنم. لطفاً از این به بعد برای تصحیح غلطها، محل بیت مشکلدار (شمارهٔ بیت)، مورد غلط و درستش را ذکر کنید تا بدون نیاز به بازخوانی شعر بشود آن را تصحیح کرد.

منصور محمدزاده در ‫۱۴ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۱۵ مرداد ۱۳۸۹، ساعت ۱۲:۱۷ دربارهٔ فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸ - آغاز داستان ویس و رامین:

خواهشمند است این ابیات را به صورت زیر اصلاح فرمایید:
به پایه بهتر از گردنده گردون
به مال افزونتر از کسری و قارون
شده کیوان ز هفتم چرخ یارش
به کام نیکخواهان کرده کارش
ز هشتم چرخ هرمزد خجسته
وزیرش بود دل در مهر بسته
سپهدارش ز پنجم چرخ بهرام
که تا ایّام را پیشش کند رام
جهان افروز مهر از چرخ رابع
به هر کاری بدی اورا متابع
دبیر او شده تیر جهنده
ازین شد امر و نهی او رونده
شده رایش به تگ بر ماه گردون
شده همت ز مهر و ماهش افزون
جهان یکسر شده او را مسخر
ز حدّ باختر تا حدخاور
همیشه کار او می بود ساغر
ز شادی فربه از اندوه لاغر
چو زرد آن رازدار شاه کشور
مرو را هم وزیر و هم برادر
نشسته در میان مهتران شاه
چنان کاندر میان اختران ماه
به سر بر افسر کشور گشایان
به تن بر زیور مهتر خدایان
بزرگان مثل شیران شکاری
بتان چون آهوان مرغزاری
همی بارید گلبرگ از درختان
چو باران درم بر نیکبختان
ز لاله هر کسی را بر سر افسر
ز باده هر یکی را بر کف اخگر
گروهی در نشاط و اسپ تازی
گروهی در سماع و پای بازی
ز چندان دلبران و دلنوازان
به رنگ و خوی طاووسان و بازان
لبان از شکر و دندان ز گوهر
سخن چون گوهر آلوده به شکر
ز مشک موی او مر غول پنجاه
فرو هشته ز فرقش تا کمرگاه
زرنگ روی گل بر خاک ریزان
ز تاب موی عنبر باد بیزان

---
پاسخ: با تشکر از زحمت شما برای ذکر غلطهای چند بخش، متأسفانه شیوه‌ای که شما در ذکر اغلاط داشتید تصحیحش بسیار زمانبر بود و از عهدهٔ من خارج بود، چون باید شعر را کامل می‌خواندم تا محل بیتهایی را که ذکر می‌فرمودید پیدا کنم. لطفاً از این به بعد برای تصحیح غلطها، محل بیت مشکلدار (شمارهٔ بیت)، مورد غلط و درستش را ذکر کنید تا بدون نیاز به بازخوانی شعر بشود آن را تصحیح کرد.

ناشناس در ‫۱۴ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۱۵ مرداد ۱۳۸۹، ساعت ۱۲:۱۱ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۳۵۱:

کرم غلط است : گرم
---
پاسخ: با تشکر، مطابق نظر شما تصحیح شد.

ناشناس در ‫۱۴ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۱۵ مرداد ۱۳۸۹، ساعت ۱۲:۰۹ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۷۲:

در مورد فرزند خودش شعر سروده است

منصور محمدزاده در ‫۱۴ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۱۵ مرداد ۱۳۸۹، ساعت ۱۱:۴۳ دربارهٔ فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷ - برون آمدن سلطان از اصفهان و داستان گویندهء کتاب:

خواهشمند است این ابیات را به صورت زیر اصلاح فرمایید:
رکابش داشت عز جاودانی
چو چترش داشت فر آسمانی
بماندم زین سبب اندر صفاهان
نرفتم در رکاب شاه شاهان
به مهر اندر چنینم کت نمودم
و گر در دل جزین دارم جهودم
که می گویند چیزی صخت نیکوست
درین کشور همه کس داردش دوست
کجا مردم درین اقلیم هموار
بوند آن لفظ شیرین را خریدار
سخن را چون بود وزن و قوافی
نکوتر زانکه پیمودن گزافی
به خاصه چون درو یابی معانی
به کار آیدت روزی چون بخوانی
هنر در فارسی گفتن نمودند
کجا در فارسی استاد بودند
بدان طاقت که من دارم بگویم
وزان الفاظ بی معنی بشویم
ندیدم چون رضایش کیمیایی
نه چون خشمش دمنده اژدهایی

---
پاسخ: با تشکر از زحمت شما برای ذکر غلطهای چند بخش، متأسفانه شیوه‌ای که شما در ذکر اغلاط داشتید تصحیحش بسیار زمانبر بود و از عهدهٔ من خارج بود، چون باید شعر را کامل می‌خواندم تا محل بیتهایی را که ذکر می‌فرمودید پیدا کنم. لطفاً از این به بعد برای تصحیح غلطها، محل بیت مشکلدار (شمارهٔ بیت)، مورد غلط و درستش را ذکر کنید تا بدون نیاز به بازخوانی شعر بشود آن را تصحیح کرد.

منصور محمدزاده در ‫۱۴ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۱۵ مرداد ۱۳۸۹، ساعت ۱۱:۲۸ دربارهٔ فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶ - گفتار اندر ستایش عمید ابو الفتح مظفر:

خواهشمند است این ابیات را به صورت زیر اصلاح فرمایید:
نباشد بس عجب کامسال هموار
درختش مدح خواجه آورد بار
چنان خوش خو چنان مردم نوازست
که گویی هر کس او را طبع سازست
ز خوی خوش بهار آرد به بهمن
به تیره شب ز طلعت روز روشن
که و مه را چو بینی در سپاهان
همه هستند او را نیک خواهان
که او جاوید به گیهان بماند
همیدون بر سر ایشان بماند
هرآن کاو کارها خواهد گشادن
بباید بست گفتن راز دادن
همیدون پندهای پادشایی
دو بهره باشد اندر پارسایی
ز چیز مردمان پرهیز کردن
طمع نا کردن و کمتر بخوردن
به لهو و آرزو مولع نبودن
دل هر کس به نیکی برربودن
سیاست را به جای خویش راندن
به فرمان خدای اندر بماندن
همیشه با خردمندان نشستن
سراسر پندشان را کار بستن
به فریاد سبک مایه رسیدن
ستمگر را طمع از وی بریدن
سراسر هر چه گفتم پارساییست
ولیکن بندهای پادشاییست
نه دیدم آن که گفتم نه شنیدم
کجا افزونتر از خواجه ندیدم
چنین دارد که گفتم رسم و آیین
بجز وی کس ندیدم با چنین دین
نه چشم از بهر کین خویش دارد
کجا از بهر دین و کیش دارد
چو باشد خشم او از بهر یزدان
برو در ره نیابد هیچ شیطان
جوانست و نجوید در جوانی
ز شهوت کامهای این جهانی
اگر بندد هوا را یا گشاید
ز فرمان خرد بیرون نیاید
طریق معتدل دارد همیشه
چنانچون بخردان را هست پیشه
نه بخشایش نه بخشش باز دارد
ز هر کس کاو نیاز و آز دارد
کجا در ملک او آسوده گشتند
بدان شهری که چون نابوده گشتند
کسانی را که بد کردار بودند
وز ایشان خلق پر آزار بودند
گروهی جسته اندر شهر پنهان
ز بیم جان یله کرده سپاهان
گروهی بسته در زندان به تیمار
گروهی مهر گشته بر سر دار
همه دیدند ده های صفاهان
که یکسر چون بیابان بود ویران
ز ده ها مردمان آواره گشته
همه بی توشه و بی پاره گشته
همان ده ها که گفتی چون قفارند
کنون از خرّمی چون قندهارند
کجا از مدح او بهروز گشتم
به کام خویشتن پیروز گشتم

---
پاسخ: با تشکر از زحمت شما برای ذکر غلطهای چند بخش، متأسفانه شیوه‌ای که شما در ذکر اغلاط داشتید تصحیحش بسیار زمانبر بود و از عهدهٔ من خارج بود، چون باید شعر را کامل می‌خواندم تا محل بیتهایی را که ذکر می‌فرمودید پیدا کنم. لطفاً از این به بعد برای تصحیح غلطها، محل بیت مشکلدار (شمارهٔ بیت)، مورد غلط و درستش را ذکر کنید تا بدون نیاز به بازخوانی شعر بشود آن را تصحیح کرد.

۱
۵۳۴۶
۵۳۴۷
۵۳۴۸
۵۳۴۹
۵۳۵۰
۵۴۷۳