ناشناس در ۱۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ تیر ۱۳۸۷، ساعت ۰۷:۴۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۵:
بنام او
یک آدم معمولی تصوراتی خیال انگیز از جامغه دارد وچه بسا مفتون شهرها و تمدنها وارزشها وقدرتها وزرق وبرقهای مدرنیته وپیشرفتهای صنعتی وزندگی دیجیتالی وچیزهای دیگر است وگوئی موضوع اساسی پیدایش خود ودیگر ان وفرایند تولد وزندگی ومرگ را در پای این چیزها به باد فراموشی سپرده است اگربینش ما واکثریتی از مردم کم وبیش چنین است دقت کنیم که بینش خیام چگونه بوده است
خیام چون بر فرش زمین وجامعه نگاه میکند میگوید "برمفرش خاک خفتگان میبینم"(مصداقی از این کلام است که "الناس نیام "یعنی مردم در خوابند )وتوجه میکند که نسلهای قبلی کجایند ومیگوید:در زیر زمین نهفتگان میبینم ونگرشی به صحرای عدم دارد ومیگوید "نا آمدگان و رفتگان میبینم"
بطور کلی در جهانبینی اجتماعی خود در اینجااز "خفتگان ورفتگان و ناآمدگان "نام برده وهمه رازیر نظر داشته عجب بینش کلی وگسترده ای !
این سخنان را کسی میگوید که حکیم وریاضی دان بوده است (در بعضی کتابها نوشته اند طبیب هم بوده و فرزند سنجر را که سخت بیمار بوده معالجه کرده وطبق در خواست ملک شاه تقویم جلالی را ساخته است وگفته شده کشور ایران در آن زمان بقدری بزرگ بوده که به دریاهای شرق وغرب راه داشته است)
ناشناس در ۱۶ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۱۱ تیر ۱۳۸۷، ساعت ۱۴:۵۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸:
باتوجه به حاشیه دوم این رباعی بهتر است گفته شود از رباعی بالا" تلویحا "چنین بر میآید که آدمی به دنبال حقیقت ویقین است الخ دراینصورت جمله درست مینماید زیرا شک باعتبار جستجوی حقیقت معنا پیدا میکند اگر کسی در جستجو ی حقیقت نباشد شک هم ندارد واگر منکر حقیقت باشد باز هم شک معنا پیدا نمیکند و رباعی میگوید حال که حقیقت ویقین در دست نیست وبی خبریم(بی خبری در مصرع چهارم مترادف شک است) فرق نمیکند که مردهشیار باشد یا مست باشد گوئی هشیاری در شرائط بی خبری از حقیقت ارزش ندارد این معنی هم تلویحا اهمیت حقیقت و یقین را میرساند کانه اگر حقیقت و یقین در دسترس بود نیاز به توصیه جام می هم نبود اصولارباعیات خیام انسان را روی مرز حیرت نگه میدارد وحیرت انسان را متحول میکند مولوی میگوید "پس تو حیران باش بی لاوبلی" مقصودش اینست که تو در حدی نیستی که حقایقی را قبول یا رد کنی فقط حیران باش تارحمت آید
نکته دیگر اینکه غم نخوردن وشاد بودن که در رباعیات خیام مورد تاکید است قبل از آنکه مشرب خاصی باشد یک واقعیت کلی ومورد توجه همه ملل جهان است غم نخوردن وشاد بودن مترادف باآزادگی واسیر خود نبودن است و این ر ا همه طبیبان روح توصیه میکنند منتها شکل صحیحش قاعدتا باید در نظر باشد چه بعضی خوشگذرانیها از نظر روانشناسی عکس العمل رنجها وپوشش نا فرجام آنهاست ودر جقیقت خود فریبی وتخدیر است وموجب میشود که پس از چندی غمها ورنجها با شدت بیشتری ظهور کنند تلقی مناسب اینست که دررباعیات خیام خوشگذرانی به معنای سالمش که توام با آزاده حالییست در نظرباشد اهل معرفت متفقا میگویند هرکس اسیر خود نباسد شاد است بنا بر این توصیه های خیام به معنای کوششی در جهت رهائی میتواندتلقی شود.از آنجا که رهائی از خود در نزد اهلش گاه حالتی چون مستی وفوق مستی برمیانگیزددر ادبیات ما اصطلاح مستی ومیخوارگی را در موردش بکار برده اندالبته نباید گفت که مقصود شعرا هیچ معطوف به باده گساری معمولی نبوده بلکه شاید گاهی همین معنا را در نظر داشته اند ولی شهرت اینکار در ادبیات ما بواسطه معنی اول است لذا این معنی در ادبیات ما ازمعانی دو پهلو است واگر در یک غزل یا اثر شاعری یک طرف آن برما مسلم شد نبا ید نتیجه کلی بگیریم که در سایرآثارش نیزچنین است(این مقا ل فقط یک بررسی کوچک در مفاهیم ادبی است وتعرضی به نظریات کسانیکه شاید به گونه ای دیگر میاندیشند ندارد )
کاوه ایرانی در ۱۶ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۱۱ تیر ۱۳۸۷، ساعت ۰۱:۰۹ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۵۹ - نهال آرزو:
با سپاس از شما به دنبال شعر زن در ایران می گشتم که نتوانستم پیدایش کنم؛ چنانچه دارید برای من ارسال فرمایید.
Jafo در ۱۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ تیر ۱۳۸۷، ساعت ۱۵:۴۸ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۶۷:
سلام
ابتدا سپاس فراوان از زحمات (و سلیقه و پشتکار) شما دوست گرامی...
ته که نازنده بالا دلربایی / ته که بی سرمه چشمون سرمه سایی
من صاحب نظر نیستم ولی اینجوری دلم بیشتر تکون میخوره
ناشناس در ۱۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ تیر ۱۳۸۷، ساعت ۰۶:۵۷ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹:
در بیت 25 گویا "برستند" باید رستند با شد تا وزن درست گردد وجهان با سکون ج خوانده شود
بیت 42 "که اشتر "ظاهرا کاشتر باید باشد و"کردی"احیانا گردی است
2-قصاید عطار بویزه این قصیده بسیا شگفت وشور انگیز است آنر به کسانی از معرفت جویان که نخوانده اند معرفی میکنم
رسته در ۱۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ تیر ۱۳۸۷، ساعت ۰۵:۲۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۲۴ - نکته گفتن آن شاعر جهت طعن شیعه حلب:
ای ف. ش. عزیز
شما گفته اید : " مجادله چرا؟"
بنده که از خودم نظری ندادم که وارد محادله شده باشم، و یا این که هوس کرده باشم که وارد مجادبه بشوم. تنها و تنها دعوت کردم به خواندن درست متن شعر مندرج در گنجور. اگر شما آن را معادل نظر دادن و وارد مجادله شدن بگیرید مثل آن است که بگوییم سلسله ی اعداد طبیعی از عدد صفر شروع می شود. یادتان باشد که من همان صفر میان تهی هستم باقی در متن است. با شما و با هیچ کس دیگر ی مجال مجادله ندارم.
یک نکته مرا مسلم گشت که پیر ما گفت که کسی مجاز است در باب مثنوی معنوی اظهار نظر بکند که دست کم هفتاد بار آن را به طور کامل خوانده باشد و فهم کرده باشد، و پر واضح است که من آن نیستم.
رسته در ۱۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ تیر ۱۳۸۷، ساعت ۰۵:۰۱ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱:
در پاسخ به سوال حمید رضا را جع به ترجیعات دیوان عطار
نکته ی نخست
انتساب کامل ترجیعات مورد بحث، از نظر صحت مدارک فنی به عطار ، جای گفتگو دارد. تنها چند بند آن ها در نسخه های قدیمی خطی وجود دارد و حتی بعصی از آن بند ها هم نا تمام هستند. حدود 48 بیت تا 68 بیت یعنی یک سوم ابیات در نسخه های با قدمت میانه آمده است.
نکته ی دوم
آقای تقی تقضلی که نسخه های خطی معتبر رادر دسترس داشته اند دیوان را با مقابله ی 14 ماخذ چاپ کرده اند و دقیقا اختلاف منابع را در پاورقی قید کرده اند و از آن میان، اختلاف نمایان نسخ ها را در قسمت ترجیعات ثبت نموده است. هیچکدام از 14 منبع در زیر دست او بندهای بعد از 15 را به طور کامل نداشته است و بقیه را از روی چاپ سعید نفیسی وارد کرده است. بنده چاپ سعید نفیسی را ندیده ام.
نکته سوم
در دوران قدیم بین ترکیب بند و ترجیع بند فرق نمی گذاشته اند. این است که همه ی آن ها را ترجیعات می گفتند . از قرورن هفت و هشت به بعد ترجیع بند و ترکیب بند از هم تفکیک شدند ( رک. صنایع ادبی ، جلال همایی).
نکته ی چهارم
در نسخه ی چاپی تقی تفضلی تمام 20 بند پشت هم سر هم آمده است ، همان طور که در بالا گفته شد پاره ای از ابیات بندهای 15 تا 20 را از روی چاپ نفیسی وارد کرده است.
هفت بند نخست بیت ترکیب دارد .
از بند 8 تا 14 بیت ترجیع دارد.
هفت بند نخست از نظر وزنی با بقیه ی بندها از نظر وزن و تعداد هجا متفاوت است.
حاصل کلام:
به نظر بنده تفکیک ترجیعات به دو ترکیب بند ( 1 و 3) و یک ترجیع بند(2) آن چنان که حمید رضا انجام داده است بهتر است هر چند انتساب کامل ابیات به عطار احتیاج به کاوش صاحب نظران دارد، چه از نظر تاریخی و چه از نظر ادبی .
---
پاسخ: به سهم خودم از زحمات شما، از وقتی که برای تتبع در منابع و نوشتن این پاسخ جامع صرف کردید و از نظر موشکافانه و علمیتان سپاسگذارم.
ناشناس در ۱۶ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۹ تیر ۱۳۸۷، ساعت ۲۰:۵۸ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷ - در مقام اهل توحید:
این قصیده ای مشهوراست ومفاهیم بسیار بلند وزیبائی دارد بعنوان مثال از بیت دوم چنین برداشت میشود که هرچه ترا از راه دور کند فرق نمکند که حرف کفر باشدیا ایمان وآنچه از دوست ترا وادارد چه نقشی زشت باشد یا زیبا بیبینید که چگونه غایت وهدف را نشانه رفته وبه ظاهر سخنان ونقشهارا بی اهمیت دانسته ودر بیت پنجم بازاشاره دارد به اینکه اگر از روی دین سخن بگوئی فرق نمیکند که به مرام عبرانی یا سریانی باشد وخلاصه همه ابیات این قصیده خواندنی است
مولوی توجه خاصی به سنائی داشته وگاه ابیات اورا عنوان مطالب خود قرارداده ازجمله بیت 14 این قصیده را وپیدا کردن تمام موارد استنادش نیاز به بررسی دارد مولوی راجع به سنائی وعطارگفته:
عطارروح بود وسنائی دو چشم او
ما از پس سنائی وعطارآمدیم
ضمنااز بعضی ابیات سنائی که جای ذکرش نیست معلوم میشود که شیعی مذهب بوده است
ف-ش در ۱۶ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۸ تیر ۱۳۸۷، ساعت ۰۹:۲۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۲۷ - رفتن قاضی به خانهٔ زن جوحی و حلقه زدن جوحی به خشم بر در و گریختن قاضی در صندوقی الی آخره:
بنام او
مولوی دراینجا داستان توحه برانگیزی را چنانکه شیوه اوست نقل میکند( در متن باید دیده شود)
و نکا ت مهمی را گوشزد مینماید
از هزاران یک کسی خوش منظر است
که بداند کو به صندوق اندر است....
یا به طفلی در اسیری اوفتاد
یا خود از اول زمادر بنده زاد
مولوی طبق این ابیات هریک ازمردم (اکثر قریب به اتفاق) راهمچنان کسی می بیند که در یک صندوق یا قفس در بسته قرار گرفته باشد یا به اسارت غیر درآمده باشد ومیگوید یا در طفولیت اسیر شده یا آنکه بنده مادرزاد است
ظاهراسخنی عجیب است و باورآن مشکل مینماید ولی از نظر کسانی که وارستگی را تجربه کرده باشند واقعیتی ملموس دارد میتوان گفت علاوه بر مولوی همه عرفا وآموزگاران بشرچه اهل این سرزمین یا هر جای دیگر جهان به نحوی این اسارت آدمی را متذکر شده وبرضرورت آزادی او
تاکید کرده اند این معنی به صورتهای دیگری هم درفرهنگ اسلامی مطرح شده مثلا گفته شده انسان در خواب است وعاقبت بیدارمیشود یا انسان در حجاب است گوئی جلو چشم وگوش وقلب اورا پرده ای گرفته است اگر پرده ها کنار رود طور دیگری می بیند یا انسان در ظلمت وتاریکی است وباید به نور برسد مولوی دراینجا تعبیرصندوق را به کار برده و ابتدای مثنوی از نی بریده شده یادکرده است
از منظرروانشناسی این صندوق همان شخصیتی است که مخیط اجتماعی از اول به فرد تحمیل کرده ومجموعه ای از مکتسبات وحساسیت ها و ترسهائی است که شرطی شده و از سا حت روان بیرون نمیرود ومانع بینش ودرک درست است واز نظرجامعه شناسی وابستگی شدید فرد به جامعه است این وابستگی طوریست که به قول" دور کیم" هرگاه شخص از جامعه جدا شود همچون ماهی که ازآب بیرون افتد میمیرد( او علت خود کشی ها را همین میداند)اینها تعبیرات و نظریا تی گوناگون است واگر ما در صدد خود شناسی با شیم باید ببینیم کدامیک بیشتر موافق اندیشه ما ست ویااصولا خودمان چه می فهمیم آنچه برای همه ما قابل تشخیص است بعضی گرفتاریهای درونی ا ست که هرچند میکوشیم گرفتاریها رابه عوامل بیرون از خود نسبت دهیم اما اگر دقت کنیم ریشه اغلب آنها در خود ماست وبه خارج منعکس میکنیم واگرنسبت به خود آگاهی کافی نداشته باشیم اقلا شاهد رفتارهای غیرعادی دیگران بوده ایم که حاکی ازگرفتاری درونی آنهاست که به خارج منعکس میشود
آیا با این صندوق یا شخصیت عاریتی یا تیرگی که مانع تشخیص حقیقت است چه باید کرد بدیهیست که لازمه مقدماتی هرکاردر این مورد دیدن مشکل و درد است واینکه به قول مولوی" بداند کو به صندوق اندر است"و به قول حافظ:
طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک
چودرد در تو نه بیند که را دوا بکند؟
میتوان گفت همه مثنوی مولوی در جهت تقویت خود آگاهی و حل مشکلات درونی انسان ونیل او به رستگاری است طوریکه این نی جدا شده از نیستان عالم وجود ازدست خلق ودمدمه های آنان خارج شود واصلیت خود را باز یابد
ف-ش در ۱۶ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۸ تیر ۱۳۸۷، ساعت ۰۹:۲۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۲۴ - نکته گفتن آن شاعر جهت طعن شیعه حلب:
بنام او
سلام برشما اختلاف نظر یک امر طبیعی ومفید است مجادله چرا؟
رسته در ۱۶ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۸ تیر ۱۳۸۷، ساعت ۰۰:۵۱ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲ - ترکیب بند در مدح ایرانشاه:
تصحیح ها مطابق دیوان سنایی چاپ مدرس رضوی
بند 1 بیت 1
درست : گر چه شاخ میوه دار آرایش بستان شود
هم دی اصل چشم زخم ملک تابستان شود
بند 1 بیت 4
غلط :شیر بیشه
درست: شیر و خوشه
بند 2 بیت 7
مطابق مدرس رضوی
سخت نیک آمد
بند 4 بیت 6
غلط : آنگه
درست : آن که
بند 5 بیت 5
کلمه : نامعلوم
درست : با معلوم
بند 5 بیت 6
پیشنهاد می شود :
که «زلا» تبدیل شود به :
ز «لا»
بند 6 بیت 4
غلط : الاه
درست : الله
بند 6 بیت 10
دو کلمه ی به هم چسبیده : توران
درست : تو ران
بند 7 بیت 10
غلط : به زردی
درست : بدزدی
بند 7 بیت 11 ( بیت ترکیب بند)
آفتابت باده، جام باده، جرم ماه باد
بهتر است این چنین خوانده شود:
آفتابت باده، جام ِ باده جرم ماه باد ( منظور این است که ویرگول را حذف کنید)
بند 8 بیت 5
غلط : گه بر سر
درست: گه به هر سر
بند 8 بیت 7
غلط : و شخصی
درست : و شخص
بند 8 بیت 10
آن زمانت گر در آن هیئت فلک بیند شود
علامت گذاری:
آن زمانت گر در آن هیئت فلک بیند، شود
بند 10 بیت 1
مصرع اول
در متن چنین است:
"ای از آن کم عمرتر بد گویت از روی نهاد"
که روان تر خوانده می شود. ولی در پا ورقی مطابق ری را است. مشخص است که مدرس رضوی، که نسخ های متعدد خطی را مقابله کرده است، این صورتی را که در بالا گفته شد ترجیح داده است.
بند 11 بیت 5
غلط : باد رم
درست : باد دم
بند 11 بیت 8
مصرع دوم ، مطابق چاپ مدرس رضوی چنین است:
هم سوی دریا گراید از هوا دایم دیم
---
پاسخ: ضمن تشکر ویژه از زحمات شما، تصحیحات مطابق فرموده انجام شد. موارد زیر جهت حفظ تاریخچهی تغییرات آورده میشود:
بند 1، بیت 1، مصرع 1 : گر شاخ بدسگال آرایش بستان شود -> گر چه شاخ میوه دار آرایش بستان شود
بند 1، بیت 1، مصرع 2 : هم وی اصل چشم زخم ملک تابستان شود -> هم دی اصل چشم زخم ملک تابستان شود
بند 2، بیت 7 : سخت ننگ آمد -> سخت نیک آمد
بند 10، بیت 1 : هست کمتر عمر بدگوی تو از روی نهاد -> ای از آن کم عمرتر بد گویت از روی نهاد
بند 11، بیت 8: هم سوی دریا گرایانست دایم آن ویم -> هم سوی دریا گراید از هوا دایم دیم
رسته در ۱۶ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۶ تیر ۱۳۸۷، ساعت ۲۲:۴۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۲۴ - نکته گفتن آن شاعر جهت طعن شیعه حلب:
پاسخ به اظهارات ف . ش.مورخ چهارم تیر که حاشیه ی همین بخش 24 دفتر ششم مثنوی درج شده است.
در نوشتن نقد و در حاشیه نویسی، اصل راهنمای این بنده این است که متن شعر مستقل است. مستقل از من و مستقل از هر خواننده و هر نظر دهنده ی دیگر. این است که در نقد مورخ سوم تیر در ارتباط به اظهارات ف.ش. تلاش کردم که منطق درونی شعر مثنوی ، دفتر ششم، از بخش های 18 تا 24 را نمایان سازم و نشان بدهم که اظهارات ف.ش. نادرست است. بنده نه تفسیری از شعر را ارایه دادم و نه تعبیری از آن، و نه چیزی به آن افزودم ونه چیزی از آن کاستم، فقط گفتم که شعر را درست تر و دقیق تر بخوانید. من دو گزاره از نوشته ی خود ایشان را گرفتم و به بقیه ی نوشته ی ایشان کاری نداشتم ، چون غرض از نقد نشان دادن منطق درونی شعر مولوی است نه نوشته ی ایشان و درست نمی دانم که حاشیه ی گنجور میدان نبرد از روی حب علی و یا از روی بغض معاویه شود. راجع به درست و نادرست بودن بقیه ی نوشته ی ایشان کاری نداشتم.
دودیگر، چرا راه دور می روید و از جای دیگر مثال می آورید. مگر در همین بخش 24 در باره ی همان شهیدان کربلا نمی گوید:
" روح سلطانی ز زندانی بجست"
و یا
"چونک ایشان خسرو دین بودهاند
وقت شادی شد چو بشکستند بند
سوی شادروان دولت تاختند
کنده و زنجیر را انداختند"
و یا
روز ملکست و گش و شاهنشهی"
اگر نگرانی از این است که شهیدان کربلا چه ارج و قربی برای مولوی داشته است آیا بهتر از آن چه که در بالا گفته شده است می خواستید ؟
ولی اگر نگرانی از عزاداری و شیون به آن شهیدان است، مولوی می گوید به آنان نباید گریست چون آنان نه تنها جان را به کف نهادند بلکه مرگ را هم درکف خود گرفتند و بر آن حکم راندند و آن را چون پرده ای دریدند و منطق منفی مرگ را یه حوزه ی اثبات آوردند. می گوید: اگر می خواهید گریه بکنید به روزگار خودتان بگریید که آن منطق را درنمی یابید و آن نور را نمی بینید.
برای آنانی که در میدان عشق قدم می گذارند منطق جدلی، تقابل مثبت و منفی، دگرگون می گردد. کوره ی عشق همه چیز را دگرگون می کند. می گوید " آفتاب آمد دلیل آفتاب". و یا می گوید: " میرود بی رویپوش این آفتاب ***فرط نور اوست رویش را نقاب". ( بیت 6 بخش 20 دفتر ششم).
ف-ش در ۱۶ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۶ تیر ۱۳۸۷، ساعت ۱۰:۰۲ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۲:
هو
توضیح قبلی را کافی ندانستم در معنی طلب گویا اشتباه لپی شد وطلب دنیا مقصود است به هر حال ابیات مندرج وشرح مذکور به شکل نامرتبط جالب توجه است شعری از شهریار یادم آمد
من همه اشتباه خود جلوه دهم که آدمی
ازدم مهد تا لحد در اشتباه کردن است
ف-ش در ۱۶ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۶ تیر ۱۳۸۷، ساعت ۰۷:۴۵ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۲:
هو
شرح بالا در صورتی است که طلب خدا مقصود باشد
ف-ش در ۱۶ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۶ تیر ۱۳۸۷، ساعت ۰۷:۲۴ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۲:
بنام او
چند بیت گزیده ازابوسعید در میان ابیات پراکنده اش
حال عالم سر بسر پرسیدم از فرزانه ای
گفت یا خاکیست یا بادیست یا افسانه ای
گفتمش آنکس که او اندر طلب پویان بود
گفت یا کوریست یا کریست یا دیوانه ای
گفتمش احوال عمرما چه باشد عمر چیست؟
گفت یا برقیست یا شمعیست یا پروانه ای
بیت دوم اگر مبهم به نظر آید شاید این بیت مولوی روشنگر معنی آن باشد
یاررا چندان بجویم جد وچست
"تا بدانم که نمی بایست جست"
برای معنی این بیت مولوی هم شاید این بیت حافظ روشنگرباشد
ارباب حاجتیم وزبان سئوال نیست
"در حضرت کریم تمنا چه حاجت است"
حافظ میگوید چون در حضور کریم که از همه چیز آگاه است قرار بگیری دیگرتقاضا وتمنا معنی ندارد
اگر بگوئیم پس چرا از انسان خواسته شده که پیوسته دعا کند ظاهرا پاسخ اینست که ما هنوز به آ ن مرتبه از بینائی نرسیده ایم ودر این شرائط دعا وطلب که به منزله یاد خدا کردن است لازمه ومقدمه درک آن محضر میباشد
ضمنا خود ابوسعید هم اهل طلب وتمنا بوده است این ابیات اورا هم بخوانیم
ای بارخدا به حق هستی
شش چیز مرا مدد فرستی
ایمان وامان وتندرستی
فتح و فرج و فراخ دستی
رسته در ۱۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۵ تیر ۱۳۸۷، ساعت ۲۳:۳۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۰:
بیت 6
غلط : کهن
درست: کآهن
بیت 10
غلط : کتشی
درست: کآتشی
---
پاسخ: با تشکر از شما، طبق فرموده تصحیح شد.
ava در ۱۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۵ تیر ۱۳۸۷، ساعت ۲۳:۱۵ دربارهٔ عبید زاکانی » عشاقنامه » بخش ۲۰ - وصف بهار:
On the 3rd line:
ز مشرق شاه خاور تیغ برداشت
---
پاسخ: با تشکر از شما، در بیت مذکور «شمرق» با «مشرق جایگزین شد.»
ناشناس در ۱۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۵ تیر ۱۳۸۷، ساعت ۲۰:۴۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » کیومرث » بخش ۱:
در بیت ششم "که آیین" درست است که "کآیین" خوانده می شود ولی در متن "کیین" نوشته شده است
---
پاسخ: با تشکر از شما، تصحیح شد.
ف-ش در ۱۶ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۴ تیر ۱۳۸۷، ساعت ۰۶:۳۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۲۴ - نکته گفتن آن شاعر جهت طعن شیعه حلب:
بنام او
کسی نقدی فاضلانه بر جاشیه چهارم نوشته وفقط مغلوم است که جمله ای را قبول ندارند ولی ارتباط شرح ایشان را با داستان وارتباط داستان را بابخشهای قبلی که برآن تاکید دارند متوجه نشدم اگر به" جای داستان تمام نیست" تکرار میکردم که" همه قضیه این نیست" شاید انتقادی بر نمی انگیخت به هرحال در داستان مذکور باب گفتگو خلاف قضایای هندسی بسته نیست کسی ممکن بود در حواب شاعر بگوید درست ولی خاطره این مردان وارسته و آسمانی را باید با عزاداری نگه داشت تا شاید برای دین خراب ودل بیمارما نوشداروئی باشد مولوی داستان را پایان داده اما پیداست که در نظر وعمل بحث پایان نیا فته است به هر حال برای پرهیز از سؤ تفاهم وخلط مبحث اگر اهل نظر این حواشی ناچیز را میخوانند جادارد راسا برای خود این موضوع و نقد را بررسی نمایند
مطلب دیگرآنکه آنچه مولوی در این بخش نقل کرده شاید سبب رنجیدگی مشتاقان امام حسین ع واقع شود بد نیست گفته شود که یکی از شارحان معروف مثنوی(مرحوم استادجعفری) یکوقت نقل میکرد که حدود صد ایراد و اشکال از مثنوی گرفته وبه روح بزرگ مولوی تقدیم کرده است این استاد مرحوم ومعروف در عین حال عشق و ارادتی وافر به مولوی میورزید زیرا سعه صدرداشت ونیزهزاران سخن ارزنده وتابناک اورا هم مرورکرده بود حال کسانی از مشتاقان امام حسین ع که به این بخش خیلی ایراد دارند یا از مولوی دلخورندخوب است با سعه صدر این غزل او را هم در نظر داشته باشند:
کجا ئید ای شهیدان خدائی
بلا جویان دشت کربلائی
کجائید ای سبک روحان عاشق
پرنده تر زمرغان هوائی
کجائید ای شهان آسمانی
بدانسته فلک را در گشائی..
کجائید ای در زندان شکسته
بداده وامداران را رهائی الخ
Mohsen در ۱۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ تیر ۱۳۸۷، ساعت ۰۹:۳۹ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۰ - (سی لحن باربد):