گنجور

 
بیدل دهلوی

ز چاک سینه آهی می‌نو‌بسم

کتانم حرف ماهی می‌نویسم

محبت نامه پردازست امروز

شرار برگ کاهی می‌نویسم

سرا پا دردم از مطلب مپرسید

به مکتوب آه آهی می‌نویسم

به رنگ سایه مشق دیگرم نیست

همین روز سیاهی می‌نویسم

غبار انتظار کیست اشکم

که هر سطری به راهی می‌نویسم

سواد نقطهٔ موهوم روشن

به تحقیق اشتباهی می‌نویسم

رسایی نیست سطر رشتهٔ عجز

ز بس خاکم‌ گیاهی می‌نویسم

گناه دیگر اظهار تحیر

اگر عذر گناهی می‌نویسم

نیاز آیینهٔ اسرار نازست

شکستم کجکلاهی می‌نویسم

هجوم لغزش هوشست خط نیست

به رغم جاده راهی می‌نویسم

دو عالم نسخهٔ حیرت سوادست

به هر صورت نگاهی می‌نویسم

ز دل نقش امیدی جلوگر نیست

بر این آیینه آهی می‌نویسم

چو صبحم صفحه بی‌نقشست بیدل

شکست رنگ‌ گاهی می‌نویسم