صالح محمد در ۱۴ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۹۰، ساعت ۲۰:۴۶ دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » مخمس:
یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید
دیوانه( نیم) من که روم خانه به خانه
محمد در ۱۴ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۹۰، ساعت ۱۳:۰۴ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » گلهٔ یار دلآزار:
نمیدانم شاید من خیلی دل نازکم محال است ترکیب بندهای وحشی را بخوانم واشک درچشمانم حلقه نزند
پدر عشف بسوزد که سوزاند پدرم را
علی در ۱۴ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۹۰، ساعت ۰۹:۱۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۶:
با سلام
4 بیت آخر این غزل را استاد شجریان در گوشه مخالف سه گاه خوانده اند اجرا کنار دریا بوده و احتمالا برای تمرین بوده است صدای مرغان دریایی و ناله جانسوز استاد معنای دیگری به شعر داده است . امیدوارم بتوانید پیدایش کنید و گوش کنید .........
سامان در ۱۴ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۹۰، ساعت ۲۱:۵۹ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » شرح پریشانی:
کسی میتونه در مورد مذکر بودن معشوق بیشتر توضیح بده؟؟؟
عبدالرضا در ۱۴ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۹۰، ساعت ۲۱:۳۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۳:
احتمالا به جای "ملکت" باید "مکنت" قرار گیرد . لطفا بررسی کنید .
اصغر در ۱۴ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۹۰، ساعت ۱۴:۰۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۷:
با سلام وادب / جایی که سخن از سعدی استاد سخنوری ایران باستان است باید حتما به شیراز مهد تمدن ایرانی رفته و خاک پای سعدی را طوطیای چشم کرده بوسید.
امسال عید90 جای همگی خالی شیراز بودیم / چه حال عرفانی دارد آرامگاه بزرگ سعدی ...
<<>>
در ضمن چند تا عکس هم از شیراز تو وب لاگم گذاشتم حتما ببینید....
فقیر در ۱۴ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۹۰، ساعت ۱۳:۴۸ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب نهم در توبه و راه صواب » بخش ۶ - حکایت:
با سلام؛ و تشکر از شما
بیت نخست فکر می کنم
قضا زنده ای را رگ جان برید
صحیح می باشد.
با سپاس...
فقیر در ۱۴ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۹۰، ساعت ۱۳:۳۸ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب نهم در توبه و راه صواب » بخش ۲ - حکایت پیرمرد و تحسر او بر روزگار جوانی:
با تشکر از زحمات شما و تشکر از این سایت جامع.
در بیت 10
بهاران که بید آرد و بید مشک
صحیح می باشد.
باز هم سپاس فراوان از شما...
ناشناس در ۱۴ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۹۰، ساعت ۱۱:۰۵ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳:
معرکه است
هورمان در ۱۴ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۹۰، ساعت ۰۳:۰۴ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۷ - مناظرهٔ خسرو با فرهاد:
زیباترین و دلنشین ترین مناظره ادبیات فارسی.باعث افتخاره همچین اثری در زبان مادری من.هربار می خونمش اشک تو چشام جمع میشه.درود بر نظامی
علی رضا در ۱۴ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۰، ساعت ۲۳:۴۵ دربارهٔ اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۷۰ - نوای وقت:
دوستان نازنین این آهنگی که در موردش صحبت میکنید کاری از تهمورس پورناظری با صدای فرشاد جمالی است که به اسم سرزمین خورشید جدیدا" منتشر شده
سعید ابراهیم در ۱۴ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۰، ساعت ۲۱:۱۶ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲ - مسافر مجنون:
با سلام.
در یک بیت مانده به آخر: صیحه زنانم درست است نه صحیه زنانم.
سعید ابراهیم در ۱۴ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۰، ساعت ۲۱:۰۱ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۸۲:
با سلام.
مصرع دوم: طفیل چشم من نم آفریدند. نم به جای یم
iran در ۱۴ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۰، ساعت ۰۸:۳۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۴:
کاش همه انسانها عاشق شده بودند حتی یک بار در تمام عمر طعم شیرین عشق را با هیچ چیز دیگر نتوان قیاس کرد
شادان کیوان در ۱۴ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۰، ساعت ۰۶:۴۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶:
در بیت دوم، شاعر سیاهی (سواد)سحر را که بگونه ای مواج بین سیاهی و نیلگونی و دیگر رنگهاست وجه تشابه رنگ جادویی چشم معشوق قرار داده اما در مصرع دوم باین تشبیه راضی نشده و این نسخه را سقیم دانسته است. سقیم از سُقم مشتق میشود و سقم نقطهُ مقابل صحت است. در این مصرع "این" که اشارهُ به نزدیک است، به "سواد سحر" بر میگردد. بنابراین عدم صحت و سقیم بودن مربوط به سیاهی سحر است که نمیتواند آنچنانکه باید و شاید زیبایی و جادوی چشم یار را تداعی نماید.
بیت سوم معجونی از زیبایی و لطافت بیان است که خم زلف یار را به گردی حرف "ج" و خال یار را که در وسط این خم زلف قرار گرفته، به نقطهُ جیم تشبیه کرده است.
بیت چهارم را باید تا کلمهُ "طاووس" در مصرع دوم را یکجا، و با مکثی کوتاه باقی مصرع دوم را خواند. در این بیت اولا مشکین با میم مضموم بمعنای خوش بو و عطر آگین است. ضمنا شاعر عِذار(صورت) یار را بهشت و زلف عطر آگین یار را در این باغ بهشتی به طاووس مستی تشبیه کرده که چتر زیبایی زده است.
بیت ششم را هم باید تا " از سر کوی تو" در مصرع دوم، یکجا خواند. در این بیت خواجه تن خاکی خود را در مقابل یاربه گردی بی مقدار تشبیه مینماید با این تفاوت که گرد با مختصر بادی یا نسیمی بهوا بر میخیزد اما تن شاعر بسادگی از سر کوی دوست بر نمیخیزد چرا که با شدت و گرانی بسته و وابستهُ کوی یار است.
در بیت هفتم، "عظم" با میم مفتوح وظای ساکن بمعنای استخوان است و رَمیم یعنی پوسیده. اشارهُ بیت به معجزهُ عیسی است که مرده را زنده میکرد و خواجه ، سایهُ قد دلدار بر کالبد خویش را همچون روح عیسی بر استخوانهای پوسیدهُ خویش و مایهُ تجدید حیات خود میداند.
در بیت تخلص هم خواجه خود را طرف خطاب قرار داده اما روی سخنش با تمام عشاق است که غم دوری و فراق دلدار را از ازل داشته اند و اتحاد آنان با این غم هرگز گسسته نشده است.
حسین در ۱۴ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۰، ساعت ۲۳:۱۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰:
به خدا "گرفتم"درسته
با "گفتم"وزن شعر هم به هم میریزه
محمد فخارزاده در ۱۴ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۰، ساعت ۰۸:۰۴ دربارهٔ حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۱۱:
این غزل بسیار زیبا که اتفاقا آرم کنگره حافظ در سال 1364 بود در نسخه آقای دکتر سلیم نیساری جز غزلهای اصلی آمده. فقط بیت پنجم از متن فوق در مکان بیت هشتم قرار دارد. این غزل از نظر قوّت شعر و زبان دلنشین و روانی که دارد با بهترین غزلهای حافظ پهلو میزند
مجیدباهر در ۱۴ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۰، ساعت ۰۶:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۹:
دیر است که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت کلامی و سلامی نفرستاد
دیر: لفظ مشترک است مابین دیر زمان و خیلی وقت
که : حرف بیانی
نفرستاد:فعل نفی ماضی
شادان کیوان در ۱۴ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۰، ساعت ۲۳:۲۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵:
در بیت دوم منظور از کلمهُ " میان" اینستکه در قلب و درون قالب انسان پیچیدگی هایی است که هیچکس قادر به کشف و درک آن نیست مگر خداوند.
در بیت سوم ایهام ظریفی برقرار است. از طرفی چون نوازندهُ نی دائم لب بر نی دارد بنظر میرسد که نی و نی نواز مدام در حال بوسیدن هم و کامیابی از لب یکدیگرند و لذا شاعر هم میخواهد که لب یار، او را هم همچون نی به کام برساند وکم و بیش تهدید میکند که تا آنوقت، هر نصیحتی بگوش او همچون باد خواهد بود و این معنا هنگامی بدست میاید که مصرع اول را تا آخر یکجا بخوانیم و مکث را بین دو مصرع بگذاریم.
از طرف دیگر تمام فعل و انفعال نی و آوایی که از آن بیرون میاید بواسطهُ جریان هوا (باد)ی است که نی زن در آن میدمد. پس اگر مصرع اول را تا پایان "لبش" یکجا بخوانیم و با مکث کوتاهی باقی مصرع اول و مصرع دوم را بدنبال هم بخوانیم، معنای بیت این میشود که تا زمانی که لبش (لب یار) مرا بکام نرساند، همهُ نصایح عالم بگوش من چون بادی خواهد بود که درون نی در جریان است. پس در حالت اول مورد تشبیهِ نی، کامیابی آن از لب یار است و در حالت دوم مورد تشبیهِ نی، بادی است که در درونش جاری است.
در بیت بعدی هم " هشت خلد" ایهام دارد. واژهُ "هشت" میتواند تأکیدی باشد بر اینکه گدای کوی تو هیچ نیازی به بهشت ندارد(امروزه هم میگوییم سی سال حاضر نیستم فلان کار را بکنم) و هم "هشت خلد" اشاره ایست به درجات هشتگانه بهشت از خُلد تا فردوس.
در بیت بعدی (پنجم) "خراب آباد" مصرع دوم را میتوان همچون فلان آباد و بهمان آباد، سر هم خواند که برای خود ترکیب قلقلک دهنده ایست. و هم میتوان مکث کوتاهی بین "خراب" و "آباد" نمود و اینگونه برداشت کرد که اساس "آبادی" هستی شاعر از آن "خراب" مستی عشق است. یعنی تا از مستی عشق "خراب" نشوی، هستی تو "آباد" نمیشود، "هست" نمیشوی "وجود" نخواهی یافت.
در بیت بعدی باز ایهامی برقرار است و آن بیت را هم میتوان دو گونه خواند و دوگونه معنا کرد. کلمه "داد" را میتوان هم بصورت فعل گذشته از مصدر "دادن"، و هم بمعنای "عدل و داد" گرفت. در حالت اول شاعر به "دل" میگوید که یار، نصیب و قسمت تو را همین (بیداد و جور) قرار داده و این "بیداد و جور" را بهمان دلیل بتو میدهد (از آن دادست (مختصر "از آن جهت یا دلیل داده است")) که نصیب و قسمت تو چیز دیگری نبوده . این یعنی تسلیم باش و دم مزن (تعبدا).
در حالت دوم شاعر به "دل" میگوید که نصیبت همین بیداد و جور است و "این"(نصیب جور و بیداد) از"آن" (یار) عین عدل و "داد" است. که این معنا نهایت تسلیم عاشقانهُ عاشق در برابر معشوق و معبود را میرساند که بیداد و جور یار (در عین حالیکه واژهُ "ظلم" بکار نبرده) را، عدل و داد یار میداند و پذیرش عدل دیگر منتی ندارد و کمال مطلوب هم هست.
علیرضا در ۱۴ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۹ فروردین ۱۳۹۰، ساعت ۱۲:۰۸ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۴: