گنجور

حاشیه‌ها

حمیدرضا در ‫۱۵ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۸۸، ساعت ۱۹:۰۷ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۳ - در مدح خاقان کبیر ابوالمظفر اخستان شروان شاه و ملکه:

نظر استاد محمدرضا ترکی راجع به بیت چهارم:
چرخ آمده کعبتین بی نقش
کس نقش وفا از آن ندیده ست
مرحوم سجادی کعبتین بی نقش را " کعبتین تهی از نقش و بی تاثیر در بازی یا نقش مخالف میل شخص در بازی " معنی کرده است , اما گویا بی نقش بودن کعبتین و تاس فلک به باور قدما در مورد فلک اشاره دارد که آن را بسیط و به اصطلاح " غیر قابل خرق و التیام " می دانستند.حافظ نیز به ساده و بسیط بودن گنبد آسمان در عین پرنقشی آن اشارت دارد :
چیست این سقف بلند ساده بسیار نقش
زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست
منبع: پیوند به وبگاه بیرونی

حمیدرضا در ‫۱۵ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۸۸، ساعت ۱۹:۰۴ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳ - سوگند نامه و مدح رضی الدین ابونصر نظام الملک وزیر شروان شاه:

بیت پنجاهم به روایت استاد محمدرضا ترکی:
چو خاتمم به دروغی به دست چپ مفکن
که دست مال توام , پایبند مال و نصاب
"به دست چپ افکندن" کنایه از خوار کردن است.شاعر از ممدوح خویش می خواهد او را پس از آنکه همواره مورد توجه و نوازش بوده ، به دروغی که دشمنان در حق او می گویند خوار نکند و همچون انگشتری از دست راست که نماد عزت و اقتدار است به دست چپ نیفکند. خاقانی در موضعی دیگر از دیوان خود نظیر همین اصطلاح را آورده است :
بیشی هر دو عالم بر دست چپ نهد
و آنگه به دست راست بر آن بیش , کم زند
این اصطلاح "به دست چپ افکندن " را نباید با اصطلاح مشابه آن یعنی : " به دست چپ شمردن " که اصطلاحی است در حساب عقد انامل یکی دانست. اما آنچه در اینجا در پی بیان آن بودیم این نکته است که خاقانی مضمون بیت خود را گویا از این سخن ابن میّاده (متوفی 149 ه ق) گرفته است:
الم تک فی یمنی یدیک جعلتنی
فلا تجعلن بعدها فی شمالکا
[مگر مرا در دست راست خویش قرار نداده بودی و به من عظمت نبخشیده بودی؟ مرا پس از آن توجه و عنایت در دست چپ خویش قرار مده و خوار مساز!]
منبع: پیوند به وبگاه بیرونی

حمیدرضا در ‫۱۵ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۸۸، ساعت ۱۹:۰۱ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸ - مطلع دوم (منطق الطیر):

مضمون بیت دهم به روایت استاد محمدرضا ترکی:
"بیدق" به معنی پیاده با "رقعه" و "شطرنج" تناسب دارد و این نکته ای بدیهی است , اما نکته قابل توضیح رابطه بیدق [= پیاده ] با غنچه است. در گیاه شناسی قدیم گلهایی را که دارای ساقه بودند "گل پیاده" و گلهایی را که بر شاخه درخت می روییدند "گل سوار" می نامیدند. معنی بیت این است : جدولها و جویبارها باغ را به صورت رقعه و صفحه شطرنج آراسته بودند و غنچه گل پیاده از روی خاک بر آن رقعه مانند پیاده شطرنج رخ می نمود. ذهن سیال شاعر از گل پیاده به یاد بیدق شطرنج افتاده و به کمک آن تصویر سازی کرده است.
منبع: پیوند به وبگاه بیرونی

حمیدرضا در ‫۱۵ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۸۸، ساعت ۱۹:۰۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۴:

در بیت پنجم «برم» با «ببرم» جایگزین شد.

حمیدرضا در ‫۱۵ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۸۸، ساعت ۱۹:۰۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۶:

مصرع اول بیت آخر به نظر درست نیست، شاید «گر او نظر کندت سعدیا به چشم نواخت» درست باشد.

حمیدرضا در ‫۱۵ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۸۸، ساعت ۱۹:۰۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۳:

در بیت هفتم «نه مرا حسرت جاست و نه اندیشه مال» با «نه مرا حسرت جان است و نه اندیشه مال» جایگزین شد.

حمیدرضا در ‫۱۵ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۸۸، ساعت ۱۸:۵۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۰:

در مصرع دوم بیت اول (وقت آن نامد که روی بنمایی) به نظر می‏رسد «آن» اضافی است. فعلاً با «وقت نامد که روی بنمایی؟!» جایگزین شد تا زمانی که دوستانی که به کلیات سعدی دسترسی دارند درستش را به ما اطلاع دهند.

مهرداد در ‫۱۵ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۸۸، ساعت ۰۰:۵۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰:

در جهت توضیح تکمیلی نوشته دوست عزیز علی آقا :
فرض در این بیت به معنی دستور ،‌حکم می باشد.
فرض ایزد گزاردن : دستور الهی را انجام دادن.

میثم کریمی در ‫۱۵ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۸۸، ساعت ۰۷:۲۴ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶:

در بیت 5 بجای کلمه عاملی عامی صحیح است
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

بهرام در ‫۱۵ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۳۰ فروردین ۱۳۸۸، ساعت ۱۷:۵۳ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۲۱۵:

شعر نیست ، اکر چه زیباست

سعید م در ‫۱۵ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۹ فروردین ۱۳۸۸، ساعت ۱۹:۵۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۴۹ - نگریستن عزراییل بر مردی و گریختن آن مرد در سرای سلیمان و تقریر ترجیح توکل بر جهد و قلت فایدهٔ جهد:

ابیات 6 و 7 به زیبایی این فرار از تقدیر را توضیح میدهند:
نک ز درویشی گریزانند خلق
لقمه‌ی حرص و امل زانند خلق
-نه اینکه مردم از درویش شدن فراری هستند و برای همین حرص و امیدهای واهی آنها را میبلعد!
ترس درویشی مثال آن هراس
حرص و کوشش را تو هندستان شناس
-ترس از درویش شدن را شما مثل ترس این شخص از مرگ ببین و تلاش مرد عامی برای مالدار شدن را مثل تلاش این شخص برای فرار به هندوستان ببین!
-اینجا درویشی به معنای بی مال و منالی است اما شاید نشود آنرا به فقر معنا کرد چرا که درویش روح بزرگ دارد و از نظر مادی نیز به کسی وابسته نیست اما با صرفه جویی زندگی میکند.
این شعر دلالت بر جبری بودن ندارد و همانطور که مولانا در شعر بعدی میفرماید . فقط فرار از قضا و قدر را صلاح نمیداند و جهد و تلاش را بسیار میستاید

بلال رستمی در ‫۱۵ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۲۸ فروردین ۱۳۸۸، ساعت ۱۲:۵۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵:

بیت 7 به ایه ی 29 سوره نور برمی گردد پیام متن حافظ دیگران را از گرفتار امدن به وادی سراب خودبینی و گناهان برحذر می دارد و همچنین باید واقعیت نگر بود

بلال رستمی در ‫۱۵ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۲۸ فروردین ۱۳۸۸، ساعت ۱۲:۴۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۵:

بیت دوم اشاره به ایه ی اقراء باسم ربک الذی خلق دارد

بلال رستمی در ‫۱۵ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۲۸ فروردین ۱۳۸۸، ساعت ۱۲:۴۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۲:

بیت 3 اشاره به ایه74 سوره فرقان دارد و کلمه رندان به پرهیزکاران اشاره دارد

بلال در ‫۱۵ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۲۸ فروردین ۱۳۸۸، ساعت ۱۲:۳۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۷:

بیت 6 کلمه ظل ممدود هشاره به ایه های 27 تا 30 سوره واقعه دارد

Davoud Tabrizi در ‫۱۵ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۷ فروردین ۱۳۸۸، ساعت ۱۴:۵۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲:

Ba Salam va talabe aff az inkke az alfbae Engelisi estefadeh mikonam
Bahrist Bahre eshgh ke hichash karane nist
ra dar noskhehaye pishin dideham ke benazarm sahihtar ya behtar begooyam monasebtar amad
Sepase bekaran
---
پاسخ: با تشکر، من خود به شخصه نیز در نسخه‏ای «بحریست بحر عشق ...» دیده‏ام، از آنجا که تا کنون ما تلاش کرده‏ایم دیوان حافظ را مطابق با نسخه‏ی قزوینی نگه داریم، بدل را در حاشیه می‏گذاریم و اصل را دست نمی‏زنیم.

رضا۸۸۸۸ در ‫۱۵ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۸۸، ساعت ۱۸:۱۳ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱:

آفریننده کاینات در هنگام آفرینش به کدامین دلیل درایجاد کاینات کمبودوکاستی قرار داده ؟؟؟؟؟؟؟؟پس اگر آفرینش درست بوده ویرانی بهر چیست؟؟؟؟؟؟؟؟ و اگر نادرست بوده گناه کیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ف-ش در ‫۱۵ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۵ فروردین ۱۳۸۸، ساعت ۰۷:۰۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۶ - فرمودن والی آن مرد را کی این خاربن را کی نشانده‌ای بر سر راه بر کن:

بنام او
هین مگو فردا که فرداها گذشت
تا بکلی نگذرد ایام کشت
پند من بشنو که تن بند قویست
کهنه بیرون کن گرت میل نویست
در اینجا مولوی به داستان خاربن و خارکن اشاره میکند که اگر خاربن از سرراه کنده نشود هرروز زشد میکند و خارکن پیر و ضعیف میشود پس فرصت همین حالا را باید غنیمت شمرد فکر فردا ها غافل کننده است
از نظر مولوی این خویهای بد که در انسان است به منزله خاری است که در راه روئیده وهمین حالا باید آنرا دید وآنراکند این خویها صفت کهنگی دارد وفکر انسان را کهنه و عقب مانده نگه میدارد و اگر ازسر بدر شود حالت نو و فکر نو پیدا میشود(کهنه بیرون کن گرت فکر نویست)
آیا ماهیت کهنه ونو در روان انسان چیست؟
کهنه آن حالات و افکاریست که به انسان عارض شده و شرطی و ماندگار گردیده است و هر کسی اگر نو اندیشی نداشته باشد ناچار سرو کارش با همین کهنه هاست کهنه ها بیشتر جنبه جسمانی ومغزی و نو ها جنبه روحانی وفطری دارند
معنی کهنه و نو را با قدیم و جدید نباید اشتباه کردمثلابسیاری از آثار قدیمی اگر وارسی شود نو است وتازگی دارد
مثل همین آثار گرابهای ادبی که از قدیم باقی مانده است اینها هیچوقت کهنه نمیشود فقط برداشت ما ازآنها ممکنست چنین شود
دراینجا این نکته به یاد میآید که اصطلاح "شعر نو" که گاه ایتعمال میشوداصطلاح درستی نیست زیرا در مقابل آن "شعر کهنه" معنی پیدا میکند در صورتی که آثار ادبی ما کهنگی نمیپذیرد ومملو از نویها و تازگی هاست شاید بگوئیم فقط سبک بیان در نظر است نه معانی ولی اصطلاح شعرنو به هرحال شعر کهنه را به یاد میآورد که شایسته نیست و اگر گفته شود شعر به سبک جدید و سبک گذشته بهتر است و اصلا شعر نو میتواند فقط یکی از اقسام شعر تلقی شودکه از قافیه آزاد است یا چیزی بین نظم و نثر به حساب آیدیانام دیگری بر آن گذاشته شود(بدیهیست این سخن منافاتی ندارد با اینکه آثار ارزنده ای به سبک شعرجدید وجود دارد)

مهدی در ‫۱۵ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۸۸، ساعت ۱۳:۳۹ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶:

این غزل ظاهرا به تقلید از غزل استاد سخن ،سعدی شیرازی با مطلع:
شب فراق نخواهم دواج دیبا را
سروده شده است

ناشناس در ‫۱۵ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۸۸، ساعت ۰۹:۱۴ دربارهٔ هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ترجیع بند - که یکی هست و هیچ نیست جز او:

در راهنمای نرم‏افزار نامه نگار(خوشنویسی برای dos) بند دوم همین ترجیع بند را دیدم که در بیت دهم نوشته بود
لب شیرین گشوده با من گفت
وز شکر خنده ریخت آب از قند
---
پاسخ: با تشکر، با دیوان هاتف چاپ انتشارات نگاه (مطابق تصحیح وحید دستگردی) مقایسه شد. متن بیت مورد اشاره همانند آن چیزی است که در متن گنجور آمده. تغییری اعمال نشد.

۱
۵۲۴۴
۵۲۴۵
۵۲۴۶
۵۲۴۷
۵۲۴۸
۵۲۹۷