بخش ۸۰ - حکایت آن سه مسافر مسلمان و ترسا و جهود و آن کی به منزل قوتی یافتند و ترسا و جهود سیر بودند گفتند این قوت را فردا خوریم مسلمان صایم بود گرسنه ماند از آنک مغلوب بود
یک حکایت بشنو اینجا ای پسر
تا نگردی ممتحن اندر هنر
آن جهود و مؤمن و ترسا مگر
همرهی کردند با هم در سفر
با دو گمره همره آمد مؤمنی
چون خرد با نفس و با آهرمنی
مرغزی و رازی افتند از سفر
همره و همسفره پیش همدگر
در قفس افتند زاغ و جغد و باز
جفت شد در حبس پاک و بینماز
کرده منزل شب به یک کاروانسرا
اهل شرق و اهل غرب و ما ورا
مانده در کاروانسرا خرد و شگرف
روزها با هم ز سرما و ز برف
چون گشاده شد ره و بگشاد بند
بسکلند و هر یکی جایی روند
چون قفس را بشکند شاه خرد
جمع مرغان هر یکی سویی پرد
پر گشاید پیش ازین بر شوق و یاد
در هوای جنس خود سوی معاد
پر گشاید هر دمی با اشک و آه
لیک پریدن ندارد روی و راه
راه شد هر یک پرد مانند باد
سوی آن کز یاد آن پر میگشاد
آن طرف که بود اشک و آه او
چونک فرصت یافت باشد راه او
در تن خود بنگر این اجزای تن
از کجاها گرد آمد در بدن
آبی و خاکی و بادی و آتشی
عرشی و فرشی و رومی و گشی
از امید عود هر یک بسته طرف
اندرین کاروانسرا از بیم برف
برف گوناگون جمود هر جماد
در شتای بعد آن خورشید داد
چون بتابد تف آن خورشید جشم
کوه گردد گاه ریگ و گاه پشم
در گداز آید جمادات گران
چون گداز تن به وقت نقل جان
چون رسیدند این سه همره منزلی
هدیهشان آورد حلوا مقبلی
برد حلوا پیش آن هر سه غریب
محسنی از مطبخ انی قریب
نان گرم و صحن حلوای عسل
برد آنک در ثوابش بود امل
الکیاسه والادب لاهل المدر
الضیافه والقری لاهل الوبر
الضیافة للغریب والقری
اودع الرحمن فی اهل القری
کل یوم فی القری ضیف حدیث
ما له غیر الاله من مغیث
کل لیل فی القری وفد جدید
ما لهم ثم سوی الله محید
تخمه بودند آن دو بیگانه ز خور
بود صایم روز آن مؤمن مگر
چون نماز شام آن حلوا رسید
بود مؤمن مانده در جوع شدید
آن دو کس گفتند ما از خور پریم
امشبش بنهیم و فردایش خوریم
صبر گیریم امشب از خور تن زنیم
بهر فردا لوت را پنهان کنیم
گفت مؤمن امشب این خورده شود
صبر را بنهیم تا فردا بود
پس بدو گفتند زین حکمتگری
قصد تو آن است تا تنها خوری
گفت ای یاران نه که ما سه تنیم
چون خلاف افتاد تا قسمت کنیم
هرکه خواهد قسم خود بر جان زند
هرکه خواهد قسم خود پنهان کند
آن دو گفتندش ز قسمت در گذر
گوش کن قسام فیالنار از خبر
گفت قسام آن بود کو خویش را
کرد قسمت بر هوا و بر خدا
ملک حق و جمله قسم اوستی
قسم دیگر را دهی دوگوستی
این اسد غالب شدی هم بر سگان
گر نبودی نوبت آن بدرگان
قصدشان آن کان مسلمان غم خورد
شب برو در بینوایی بگذرد
بود مغلوب او به تسلیم و رضا
گفت سمعا طاعة اصحابنا
پس بخفتند آن شب و برخاستند
بامدادان خویش را آراستند
روی شستند و دهان و هر یکی
داشت اندر ورد راه و مسلکی
یک زمانی هر کسی آورد رو
سوی ورد خویش از حق فضلجو
مؤمن و ترسا جهود و گبر و مغ
جمله را رو سوی آن سلطان الغ
بلک سنگ و خاک و کوه و آب را
هست واگشت نهانی با خدا
این سخن پایان ندارد هر سه یار
رو به هم کردند آن دم یاروار
آن یکی گفتا که هر یک خواب خویش
آنچ دید او دوش گو آور به پیش
هرکه خوابش بهتر این را او خورد
قسم هر مفضول را افضل برد
آنک اندر عقل بالاتر رود
خوردن او خوردن جمله بود
فوق آمد جان پر انوار او
باقیان را بس بود تیمار او
عاقلان را چون بقا آمد ابد
پس به معنی این جهان باقی بود
پس جهود آورد آنچ دیده بود
تا کجا شب روح او گردیده بود
گفت در ره موسیام آمد به پیش
گربه بیند دنبه اندر خواب خویش
در پی موسی شدم تا کوه طور
هر سهمان گشتیم ناپیدا ز نور
هر سه سایه محو شد زان آفتاب
بعد از آن زان نور شد یک فتح باب
نور دیگر از دل آن نور رست
پس ترقی جست آن ثانیش چست
هم من و هم موسی و هم کوه طور
هر سه گم گشتیم زان اشراق نور
بعد از آن دیدم که که سه شاخ شد
چونک نور حق درو نفاخ شد
وصف هیبت چون تجلی زد برو
میسکست از هم همیشد سو به سو
آن یکی شاخ که آمد سوی یم
گشت شیرین آب تلخ همچو سم
آن یکی شاخش فرو شد در زمین
چشمهٔ دارو برون آمد معین
که شفای جمله رنجوران شد آب
از همایونی وحی مستطاب
آن یکی شاخ دگر پرید زود
تا جوار کعبه که عرفات بود
باز از آن صعقه چو با خود آمدم
طور بر جا بد نه افزون و نه کم
لیک زیر پای موسی همچو یخ
میگدازید او نماندش شاخ و شخ
با زمین هموار شد که از نهیب
گشت بالایش از آن هیبت نشیب
باز با خود آمدم زان انتشار
باز دیدم طور و موسی برقرار
وآن بیابان سر به سر در ذیل کوه
پر خلایق شکل موسی در وجوه
چون عصا و خرقهٔ او خرقهشان
جمله سوی طور خوش دامن کشان
جمله کفها در دعا افراخته
نغمهٔ ارنی به هم در ساخته
باز آن غشیان چو از من رفت زود
صورت هر یک دگرگونم نمود
انبیا بودند ایشان اهل ود
اتحاد انبیاام فهم شد
باز املاکی همی دیدم شگرف
صورت ایشان بد از اجرام برف
حلقهٔ دیگر ملایک مستعین
صورت ایشان به جمله آتشین
زین نسق میگفت آن شخص جهود
بس جهودی که آخرش محمود بود
هیچ کافر را به خواری منگرید
که مسلمان مردنش باشد امید
چه خبر داری ز ختم عمر او
تا بگردانی ازو یکباره رو
بعد از ان ترسا در آمد در کلام
که مسیحم رو نمود اندر منام
من شدم با او به چارم آسمان
مرکز و مثوای خورشید جهان
خود عجبهای قلاع آسمان
نسبتش نبود به آیات جهان
هر کسی دانند ای فخر البنین
که فزون باشد فن چرخ از زمین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: حکایت دربارهی سه مسافر است که از ادیان مختلف به سفر رفتهاند: مؤمن، جهود و ترسا. آنها در میانهی سفر به کاروانسرا میرسند و در یک قفس حبس میشوند. بعد از مدتی، قفس را میشکنند و آزاد میشوند، اما هرکدام به سمت خود میروند. سپس در یک شب، حلوا و نانی به آنها عرضه میشود. مؤمن به رغم گرسنگی، تصمیم میگیرد که خوراک را با دیگران تقسیم کند، اما دو مسافر دیگر اصرار به خوردن همزمان شیرینی دارند.
مؤمن بر اهمیت تقسیم عادلانه تأکید میکند و میگوید که هرکس باید از قسمت خود آگاه باشد. در نهایت، آنها تصمیم میگیرند خوابهای خود را که در آن نور و الهاماتی دیدهاند، با یکدیگر به اشتراک بگذارند. هرکسی بر حسب خواب خود بهره میبرد. خوابها به آنها الهاماتی از آینده و معانی عمیق میدهند که در نهایت نشاندهندهی اتصال آنها با خدا و جهان معنوی است.
این حکایت به اهمیت همدلی، تقسیم و ارتباط با معنای زندگی و الهامات روحانی اشاره دارد و نشان میدهد که هر فرد میتواند از تجربیات دیگران بهرهمند شود.
هوش مصنوعی: ای پسر، یک داستان را در اینجا بشنو تا در زمینه هنر و مهارتهای خود آزموده نشوی.
هوش مصنوعی: آن یهودی، مؤمن و مسیحی چطور میتوانند بدون همکاری و همراهی یکدیگر در سفر بروند؟
هوش مصنوعی: مؤمنی با دو چیز مهم همراه شده است: یکی درک و خرد و دیگری نفس و وسوسهها. این دو مانند دو همسفر هستند که در مسیر زندگی او را همراهی میکنند.
هوش مصنوعی: پرندهای و رازهایی از سفر با همراه و همسفر خود نزد یکدیگر فاش میکنند.
هوش مصنوعی: زاغ و جغد و باز در قفس گرفتار شدند، و در این حبس، پاک و بی نماز به جفت هم رسیدند.
هوش مصنوعی: در یک کاروانسرا، شب را به همراه افرادی از شرق و غرب گذراندیم و به دیگران نیز اشاره داریم.
هوش مصنوعی: در کاروانسرا روزها به آرامی میگذرد و من به شدت تحت تأثیر سرما و برف قرار دارم.
هوش مصنوعی: زمانی که راه باز شد و موانع برداشته شدند، هر کس به سوی مقصد خود میرود و در جای خود قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: وقتی که پادشاه خرد قفس را بشکند، هر یک از پرندگان به سوی خود پرواز میکنند.
هوش مصنوعی: پیش از این، دل شوق و یاد خود را برای معاد و بازگشت به سرچشمهاش، باز میکند.
هوش مصنوعی: هر لحظه با اشک و ناله دلشکسته است، اما هیچ گونه امیدی برای پرواز و جستجوی مسیر جدیدی ندارد.
هوش مصنوعی: هر کدام از آنها مانند باد به سوی آنجا رفتند که یاد او دلشان را باز میکرد.
هوش مصنوعی: در آن سوی، وقتی که او فرصت پیدا کرد، اشک و نالهاش را به راهی میکتابد.
هوش مصنوعی: به بدن خود دقت کن و ببین که اجزای آن از کجا جمع شدهاند.
هوش مصنوعی: این عبارت به توصیف عناصر مختلفی میپردازد که به نوعی نمادهای گوناگونی از طبیعت و زندگی هستند. اشاره به آبی، خاکی، بادی و آتشی نشاندهندهی تنوع و گوناگونی در جهان است. همچنین، عرشی و فرشی به ابعاد معنوی و مادی زندگی اشاره دارد و رومی و گشی به تمایزها و تفاوتهای فرهنگی و اجتماعی اشاره میکند. با کلیت این جمله، میتوان فهمید که زندگی شامل عناصر مختلف و تجربههای متفاوت است که هر کدام ویژگی خاص خود را دارند.
هوش مصنوعی: هر یک از مسافران این کاروانسرا به خاطر ترس از برف، با امید دوباره به راه افتادن و رسیدن به مقصد، خود را آماده کردهاند.
هوش مصنوعی: برفهای مختلف باعث میشوند که هر چیزی در فصل زمستان ساکن و بیحرکت بماند، و بعد از آن، آفتاب مجدد زندگی و حرکتی به آن بخشیده و همه چیز را زنده میکند.
هوش مصنوعی: زمانی که نور آن خورشید میتابد، چشم کوه گاهی مانند ریگ و گاهی مانند پشم میشود.
هوش مصنوعی: اجسام سنگین و بیجان در لحظهای که جان از بدن خارج میشود، به حالت ذوب و تغییر شکل در میآیند.
هوش مصنوعی: وقتی این سه دوست به منزلی رسیدند، هدیهای برایشان آوردند که حلوا بود.
هوش مصنوعی: حلوای بهتری نزدیک آن سه غریب برای محسنی آوردهاند از آشپزخانه.
هوش مصنوعی: نان تازه و شیرینی دلپذیری که با عسل تهیه شده، به طوری که در پاداش آن، امید و آرزو وجود دارد.
هوش مصنوعی: هوش و ادب برای اهل شهر و مهماننوازان است، اما در بیابان، این ویژگیها بیشتر متعلق به اهل چادر نشینان است.
هوش مصنوعی: مهماننوازی برای غریبان است و خداوند رحمتش را در اهل روستاها قرار داده است.
هوش مصنوعی: هر روز در روستاها مهمانی وجود دارد که فقط خداوند یاریدهندهای برای او نیست.
هوش مصنوعی: تمام شب در روستا، قافلهای جدید وارد شده است و آنها غیر از خدا جایی برای پناه ندارند.
هوش مصنوعی: دو بیگانه مانند تخم بودند که از خورشید میرویند، اما روزهدار مؤمن را نمیتوانند تحت تأثیر قرار دهند.
هوش مصنوعی: وقتی که هنگام نماز مغرب حلوا آماده شده بود، مؤمن همچنان در گرسنگی شدید به سر میبرد.
هوش مصنوعی: دو نفر گفتند که امشب از خورش سیر خواهیم شد و فردا هم آن را خواهیم خورد.
هوش مصنوعی: امشب صبر میکنیم و از لذتهای زندگی دست میکشیم تا فردا بتوانیم موقعیتی بهتر را پیش ببریم و در خفا به دست بیاوریم.
هوش مصنوعی: مؤمن میگوید امشب باید صبر کنیم و دست نگهداریم تا فردا ببینیم چه پیش میآید.
هوش مصنوعی: پس به او گفتند که هدف تو از این حکمتآموزی این است که به تنهایی بهرهمند شوی و دیگران را کنار بزنی.
هوش مصنوعی: دوستان، بدانید که ما تنها سه نفر هستیم و زمانی که بین ما اختلافی به وجود میآید، نمیتوانیم به راحتی تقسیم کنیم.
هوش مصنوعی: هر کسی میتواند به دلخواه خود قسم بخورد و جان خود را در معرض خطر قرار دهد، یا از طرفی هم میتواند قسم خود را مخفی نگه دارد.
هوش مصنوعی: آن دو به او گفتند: از سرنوشت خود بگذر و به صدای قسام (تقدیر) در آتش گوش کن.
هوش مصنوعی: بزرگترین تقدیر این است که کسی خود را به رهایی و آزادی بسپارد و در مسیر الهی قدم بردارد.
هوش مصنوعی: پادشاه حقیقی و همهچیز از اوست، و اگر قسم دیگری هم بخوری، دوستیات با او تضعیف نخواهد شد.
هوش مصنوعی: این شیر بر سگان چیره شد، اگر نوبت به آن ستارهها نمیرفت.
هوش مصنوعی: هدفشان این است که مسلمانان در شبهای سخت و بیپولی، غم و اندوه همدیگر را احساس کنند و با هم همدردی کنند.
هوش مصنوعی: او به صورت تسلیم و رضا در برابر او مغلوب شده و با کلامی نشاندهنده اطاعت و پذیرش، پاسخ داد: “ما فرمانبرداریم.”
هوش مصنوعی: آنها آن شب خوابیدند و صبح روز بعد بیدار شدند و خود را آماده کردند.
هوش مصنوعی: آنان پاها و دهان خود را شستوشو کردند و هر یک به دور و مسلکی خاص رو آوردند.
هوش مصنوعی: در گذشته، هر فردی به سوی خواستهها و آرزوهای خود میرفت و از خداوند درخواست نعمت و فیض میکرد.
هوش مصنوعی: مؤمن و کافر، یهودی و زرتشتی، همه به سوی آن پادشاه بزرگ و بیهمتا میروند.
هوش مصنوعی: سنگ و خاک و کوه و آب دارای یک بعد پنهان و رازآلود هستند که به خداوند ارتباط دارند و این واقعیت بر عمق وجود آنها تأکید میکند.
هوش مصنوعی: این گفت و گو پایانی ندارد، در آن لحظه سه دوست به هم نگاه کردند و شروع به صحبت کردند.
هوش مصنوعی: یکی گفت هر کس خواب خود را دیده و آنچه را شب گذشته دیده است، بیارین تا به ما بگوید.
هوش مصنوعی: هر کسی که خوابش بهتر و دلش آرامتر باشد، به حقیقت بهتری دست پیدا میکند و در نهایت، کسی که در مقام پایینتری قرار دارد، از کسی که در مقام بالاتری است، برتری میگیرد.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که وقتی از عقل و فهم نیکو بهرهمند شویم، هر چیزی که میخوریم، میتواند به ما نفع برساند و به نوعی همانند بهرهمندی از همه چیز خواهد بود. در واقع، هر تجربهای تبدیل به خوراکی مفید برای ذهن و روح خواهد شد.
هوش مصنوعی: او درخشندگی و نورانیّت خاصی دارد که بقیه را از نگرانی و دردهایشان رها میکند.
هوش مصنوعی: عاقلها وقتی به بقای ابدی فکر میکنند، به این نتیجه میرسند که معنای واقعی این دنیا نیز در باقی ماندن و استمرار است.
هوش مصنوعی: پس یهودی آنچه را که دیده بود، آورد تا بفهمد روح او تا کجا در شب تاریک فرورفته است.
هوش مصنوعی: شخصی میگوید که در مسیر موسی قرار دارد، اما وقتی خوابش میبرد، تصویری از گربهای که دنبه دارد، به خوابش میآید.
هوش مصنوعی: به دنبال موسی رفتم تا بر کوه طور برویم و هر سه نفرمان در پرتو نور ناپدید شدیم.
هوش مصنوعی: سایههای سهگانه در نور آفتاب ناپدید شدند و این نور به گشایش جدیدی منجر شد.
هوش مصنوعی: نور جدیدی از دل آن نور اولیه ظهور کرد و سپس آن نور دوم هم به سرعت رشد و توسعه یافت.
هوش مصنوعی: من و موسی و کوه طور هر سه در نور بالای روحانی گم شدهایم.
هوش مصنوعی: پس از آن متوجه شدم که همچون شاخهای سهگانهای به وجود آمده است، زیرا نور حقیقت در آن دمیده شده است.
هوش مصنوعی: وقتی زیبایی و شکوه او به نمایش درآمد، به طوری که چهرهاش درخشان شد، همه چیز در اطرافش تحت تأثیر قرار گرفت و به هم ریخت.
هوش مصنوعی: وقتی شاخهای به سمت دریا رفت، آب شیرین آن به تلخی سم تبدیل شد.
هوش مصنوعی: یک شاخ از درخت به زمین فرو رفت و از آن چشمهای از دارو به بیرون آمد.
هوش مصنوعی: آب، نشانهای از رحمت و برکت الهی است که به همه دردهای انسانها درمان میبخشد و فرستادهای از طرف خداوند است.
هوش مصنوعی: یکی از شاخهها به سرعت به نزدیکی کعبه رفت، جایی که عرفات قرار داشت.
هوش مصنوعی: وقتی که به خود آمدم و از آن حالت شدید و شوکآور خارج شدم، متوجه شدم که نه چیزی به حالتم اضافه شده و نه چیزی از آن کاسته شده است.
هوش مصنوعی: اما زیر پای موسی، مانند یخ ذوب میشود و او دیگر نه شاخ دارد و نه قدرتی.
هوش مصنوعی: زمین هموار شد تا از شدت صدا و فشار، بالایش از آن شدت و بزرگی پایین بیفتد.
هوش مصنوعی: بار دیگر به خودم آمدم و دیدم در آن نورانی شدن، کوه طور و موسی همچنان پابرجا هستند.
هوش مصنوعی: در آن بیابان که تماماً در زیر کوه قرار دارد، جمعیت بسیاری حضور دارند که چهرههایی شبیه به موسی دارند.
هوش مصنوعی: این جمله به تصویر کشیدن افرادی است که در تلاشند به مقام یا فضیلت خاصی دست پیدا کنند. آنان به طور نمادین با لباسی خاص و وسایلی مانند عصا، تلاش میکنند تا به نقطهای عالی و مقدس برسند؛ جایی که به نوعی الهامبخش و جذاب است. در این مسیر، به نظر میرسد که این افراد به سمت یک مقصد معنوی یا روحانی حرکت میکنند که نمادین از آرامش و زیبایی برخوردار است.
هوش مصنوعی: همه دستها به دعا بالا رفتهاند و نغمهای از «مرا ببین» در دلها به هم پیوسته است.
هوش مصنوعی: وقتی که آن حالتی که داشتم، به سرعت از من دور شد، هر یک از آن افرادی که در آن لحظه کنارم بودند، به شکل دیگری ظاهر شدند.
هوش مصنوعی: پیامبران افرادی بودند که به محبت و اتحاد شناخته میشدند و این مفهوم درک شده است.
هوش مصنوعی: من زمینهای وسیعی را میدیدم که چهرهی خاصی داشتند و از ویژگیهای برف اثر گرفته بودند.
هوش مصنوعی: حلقهٔ دیگری از فرشتگان با ظاهری آتشین و درخشنده به یکدیگر کمک میکنند.
هوش مصنوعی: آن شخص یهودی که بسیار سختگیر و خسیس بود، در نهایت به محمود تبدیل شد.
هوش مصنوعی: به کسی که کافر است، به دلیل وضعیتش نگاه حقیرانه نکنید، چون ممکن است روزی به مسلمان شدن امیدوار باشد.
هوش مصنوعی: تو خبر نداری از پایان عمر او، تا اینکه یکمرتبه به سوی او برگردی.
هوش مصنوعی: پس از آن، آن فرد ترسا (کافر) آغاز به صحبت کرد و گفت که مسیح در خواب به من نمایان شد.
هوش مصنوعی: من با او به جایی رسیدم که در آن آسمان، مرکز جهانی است و خورشید در آن میتابد.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی عظمت و شگفتیهای آسمان و جهان میپردازد و نشان میدهد که حتی بلندترین قلهها و شگفتیهای آسمانی نمیتوانند به ابعاد و معانی عمیقتری که در آیات و نشانههای جهان وجود دارد، نزدیک شوند. به عبارت دیگر، زیبایی و عجایب آسمان در مقایسه با پیامها و نشانههای موجود در جهان قابل قیاس نیست.
هوش مصنوعی: هر کسی میداند که گنجایش و توانایی چرخش آسمان بیشتر از زمین است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.