مارال در ۱۱ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۳ دی ۱۳۹۲، ساعت ۲۲:۳۸ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۸ - دیدن شیرین و سخن گفتن با او:
با عرض سلام و خسته نباشید، به نظر میآید این دو بیت احتیاج به تصییح دارند:
نه مهمان توام بر روی مهمان / «چرا» در بایدت بستن بدینسان
مگر ماهی تو ای حور (فاصله) ای پریوش / که نزدیکت نباشد آمدن خوش
مارال در ۱۱ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۳ دی ۱۳۹۲، ساعت ۲۲:۱۰ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۹ - پاسخ دادن شیرین خسرو را:
با عرض سلام و تشکّر، به نظر میآید در بیت چهارم «چشم نیک بنیادت» درست باشد و نه چشم نیک «بینادت».
هادی در ۱۱ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۳ دی ۱۳۹۲، ساعت ۲۱:۱۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۲:
سلام.
دوستان ارجمند لطفا ارشاد بفرمایند؛
به نظر میرسه بیت ششم مصرع دوم
صالح و طالح متاع خویش نمودند
"تا که قبول افتد و که در نظر آید"
اینطور درسته:
تا چه قبول افتد و چه در نظر آید
چون در مورد متاع صالح و طالح صحبت میکنه نه خودشون!
روح بخش در ۱۱ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۳ دی ۱۳۹۲، ساعت ۱۸:۴۱ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت پیرزنی که به ده کلاوه ریسمان خریدار یوسف شد:
بسیار جالب و زیبا بود.ممنون
آذر دیماهی در ۱۱ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۳ دی ۱۳۹۲، ساعت ۱۸:۱۷ دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶:
سلام خدمت بزرگواران
و متشکرم از همه بزرگواران و اساتید فن که نظر مرا نقد فرمودید.
در مورد معنی کلمه رند البته هر نگارنده ای منظوری داشته یسته به اینکه بر کدام پله سوار بوده، پله عقل یا پله عشق.
و منظور نگارنده از کشف و شهود و اشراق همان جرقه ذهنی است که در کسری از ثانیه بر شخص مشتاق متبادر می شود و شخص ناگهان می گوید یافتم. و یکی از راه های دستیابی بدان، عرفان است که همان کیفیت دادن به زندگی است و خود بر 2 قسم بوده و بیشتر شاعران عارف ایران بدان دست یافته اند.
نترسید، نترسید
در آن راه که افتید
که او راه و نشان است
چو در دل آشیان است
چنان مست، چنان عاقل و سر مست
نترسید، نترسید
همه جانِ خدایید
در آیید، در آیید
در آن ظلمت شب، تا
بیابید، بیابید
همه نورِ خدایی
همه مست ره و او
چُنان شاه بماند
چُنان ماه بماند
چو وحدت به دل افتد
همه ماه و منیرید
همه مست
همه دست
همه جمالِ اویند
بیایید، بیایید
به جان و دل بخواهید
بنوشید شرابش
همه مست و خرابش
همه بیدل و بی دست
چو نزدش بنشینند
بیابید جواهر
در انبارِ دلِ خویش
که بُردست جواهر
از آن دولت و مقصود
نشانید نگینش
بر آن تاجِ سلیمان
که یابید خدایی
در آن دولت و عُظمی
چه جانیست!
جواهرت به دل زن
شود راه و چراغت
شود تاج و کمالت
شود نورِ دو دیده
هر آن کس که بیاید
بیایید، بیایید
نترسید، نترسید
منم حامی و همراه
منم هم دل و هم جان
چو راهت طرب انگیخت
بیا تا که بگیری
امیدوارم از این شعر زیبا لذت ببرید. دنباله هم داره اما نگفتم که اینجا جایگاه بزرگان ادب پارسی است که سالها عمر خودرا در پی یار دویده اند و نوشته های بجا مانده از ایشان، چراغ راه ما گردیده.
عارف در ۱۱ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۳ دی ۱۳۹۲، ساعت ۱۷:۲۵ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۷:
iهزاران آفرین برجان خواجو-
امین کیخا در ۱۱ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۳ دی ۱۳۹۲، ساعت ۱۶:۳۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » کیومرث » بخش ۱ - پادشاهی کیومرث سی سال بود:
Voice هم با واک همریشه است یعنی واکیدن کارواژه ( فعل) ان است .
امین کیخا در ۱۱ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۳ دی ۱۳۹۲، ساعت ۱۶:۳۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » کیومرث » بخش ۱ - پادشاهی کیومرث سی سال بود:
نوحه لغتی عربی است از نوفه فارسی درست شده است و نوفیدن یعنی بانگ و ناله و جز این ها و این لغت همان است که در انگلیسی noise گفته می شود و هر سه همریشه هستند . یعنی نوح با نوحه پیوندی ندارد به نگاه من . البته من بر هیچ نظری پای نمی فشارم که جهان پندار بر پندار است .
مجتبی فتاحی در ۱۱ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۳ دی ۱۳۹۲، ساعت ۱۶:۲۱ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۳۷ - گوهر اشک:
یکی قطره باران ز ابری چکید
خجل شد چو پهنای دریا بدید
که جایی که دریاست من کیستم؟
گر او هست حقا که من نیستم
چو خود را به چشم حقارت بدید
صدف در کنارش به جان پرورید
سپهرش به جایی رسانید کار
که شد نامور لؤلؤ شاهوار
بلندی از آن یافت کو پست شد
در نیستی کوفت تا هست شد
یعقوب خاوری در ۱۱ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۳ دی ۱۳۹۲، ساعت ۱۳:۲۴ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۲:
در بیت 4 مصرع 2 برگریز درست است و بیت آخر به نظر من باید این باشد: که غنچه ماند و در جیب دست رغبت ما
تیرداد در ۱۱ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۳ دی ۱۳۹۲، ساعت ۱۳:۱۹ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۴:
با سلام و احترام، هر چند درست میفرمایید و همسر لوط، خاندان نبوت ندارد، اما در کلیات سعدی، تصحیح مرحوم محمدعلی فروغی، انتشارات علمی، صفحهی 84، با این ترتیب ثبت شده:
با بدان یار گشت همسر لوط
خاندان نبوتش گم شد
در گذر زمان، مردم خوش ذوق، اشعار را «بهینهسازی» میکنند؛ نمونهاش بیت جنجالی «بنیآدم اعضای یکدیگرند»! ممکن است نسخهی «بهینهسازی شده» بهتر باشد، اما ضرورتاً گفتهی شاعر نیست. سپاسگزارم
محمدرضا در ۱۱ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۳ دی ۱۳۹۲، ساعت ۱۳:۰۸ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۶:
با سلام و احترام عرض می نمایم که بیت دوم ادامه توصیف پسرک صحاف است . شاعر ادامه می دهد که او با مژگان سوزن مانندش دلهای شرحه شرحه عاشقانش را که مثل یک کتاب ورق ورق شده است دوباره شیرازه بندی می کند و به آن دلها ارامش می بخشد
hamid در ۱۱ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۳ دی ۱۳۹۲، ساعت ۱۳:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۴:
متن این شعر توسط خواننده شناخته شده سیامک عباسی خوانده شده اما بیت اول اینطور خوانده میشود
معاشران گره از زلف یار باز کنید
شبی خوش است بدین حیله اش دراز کنید
سلمان یوسفی در ۱۱ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۳ دی ۱۳۹۲، ساعت ۱۳:۰۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » کیومرث » بخش ۱ - پادشاهی کیومرث سی سال بود:
جناب کیخا متشکرم که به نظر من توجه کردید. اما اگر معنای سیامک سیاه مو باشد در روایات به سیاه مو بودن سام (ع) هنگام مرگ اشاره شده است همچنان که در فیلم حضرت عیسی (ع) نیز بیان شد . نظر بزرگان نیز روی سر ما جای دارد ولی من هم دلایلی دارم . طبق نظر من کیومرث از دو بخش کیو (کیا) و مرث تشکیل شده است که بخش اول بمعنی بزرگ است اما بخش دوم را مترادف واژه نوح میدانم ( نوحه=مرثیه نوح=مرث ). از طرفی صفت گرشاسپ ( شاه کوه یا کوه نشین ) میتواند از این جهت به کیومرث نسبت داده شده باشد که کشتی اش بر کوه استوار شده ودر آن زمان چون جهان را آب فراگرفته بود او اکثرا بر کوه ها ساکن بود . در اوستا او نخست اندیش معرفی شده است چون اولین کسی بود که پیام اهورامزدا (خداوند) را گرفته بود و این در مورد نوح (ع) صدق میکند . همچنین در برخی تواریخ او را نخستین انسان نامیده اند که این هم درمورد نوح (ع) صدق میکند چون اولین کسی بود که از کشتی پیاده شد. البته این درحد یک نظریه است و من میخواهم کمکی باشم برای آشکار شدن حقیقت شاهنامه. ازنظر من شاهنامه حقیقت تاریخی است و اسطوره ای خیالی نیست
سلمان یوسفی در ۱۱ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۳ دی ۱۳۹۲، ساعت ۱۲:۱۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - آغاز کتاب:
سلام بر پایه گزار و یا پایه گزاران این سایت جذاب و عالی و سلام بر مشارکت کنندگان در این سایت. امیدوارم این سایت همواره پاینده و جامع تر از گذشته باشد
مژده در ۱۱ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۳ دی ۱۳۹۲، ساعت ۱۱:۲۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵:
با سلام.
من فکر می کنم وزن شعر اشتباه است
وزن صحیح فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلات است
و بحر آن رمل مثمن مخبون
محمد در ۱۱ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۳ دی ۱۳۹۲، ساعت ۰۹:۵۷ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۶۵ - این قطعه را در تعزیت پدر بزرگوار خود سرودهام:
بابا گوز یااشیمی یارالاروا مرحم ایلرم . تا عالم بوله کی هر یارانین بیر دواسی وار
بابا تازه من و علی میخواستیم صاحب شغل بشیم. تازه میخواستیم درخدمتت باشیم. حیف شد بابا. بابا خیلی دوستت دارم. بابا کاش یه بار دیگه ببینمت. تا حالا اینقدر دلم برات تنگ نشده بود . بابا باشوا دولانیم . منی تک قویما . بابا قرار بود باهات خیلی جاها بریم. خیلی برنامه ها داشتیم. خیلی ارزو 9ها با تو داشتم بابایی . ولی حیف.............................
ناشناس در ۱۱ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۳ دی ۱۳۹۲، ساعت ۰۹:۳۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۷۴:
مولانا معتقد است که عشق در همه موجودات و کائنات ، ساری و جاری است.
امین کیخا در ۱۱ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۳ دی ۱۳۹۲، ساعت ۰۹:۰۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » کیومرث » بخش ۱ - پادشاهی کیومرث سی سال بود:
استومند لغت دقیقی است و دقیقا برای هستیمند است و صفت جهان است .
مهدی یگانه در ۱۱ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۳ دی ۱۳۹۲، ساعت ۲۳:۲۰ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد دوم » کوی میفروش: