گنجور

 
صائب تبریزی

چو دیگران نه به ظاهر بود عبادت ما

حضور قلب نمازست در شریعت ما

ازان ز دامن مقصود کوته افتاده است

که پیش خلق درازست دست حاجت ما

نکرده ایم چو شبنم بساطی از گل پهن

چو غنچه بر سر زانوست خواب راحت ما

چو عنکبوت، مگس را نمی کنیم قدید

هماشکار بود جذبه قناعت ما

نهال خوش ثمر رهگذار طفلانیم

که برگریز بود موسم فراغت ما

اگر در آتش سوزان هزار غوطه خورد

صدا بلند نسازد سپند غیرت ما

تلاش گوشه عزلت ز تنگ خلقی هاست

وگرنه بهر خدا نیست کنج عزلت ما

که سرو قد ترا راه می تواند زد؟

ز جلوه تو شود نقد اگر قیامت ما

چراغ رهگذریم اوفتاده در ره باد

که تا به سایه دستی کند حمایت ما؟

ازان به دامن صحرا شکسته ایم قدم

که عالمی شود آسوده از ملامت ما

درین حدیقه گل، صائب از مروت نیست

که غنچه ماند در جیب، دست رغبت ما

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۱۵ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
قاسم انوار

هزار بار نمک ریخت بر جراحت ما

بشیوهای ملاحت، زهی ملاحت ما!

ز دست جور جهان دل خلاص گشت تمام

ز سعیها که غمش کرد در حمایت ما

هزار تیغ جفا از تو بر جگر خوردیم

[...]

فصیحی هروی

هنوز شعله‌فشانست آه حسرت ما

هنوز غرقه به خونست چشم عشرت ما

به دور حسن تو چندان مریض دارد عشق

که مرگ را نشود فرصت عیادت ما

صائب تبریزی

رسیده است به آفاق صیت دولت ما

تپیدن دل بی تاب ماست نوبت ما

کلاه گوشه اقبال ماست بی کلهی

گذشتگی ز دو عالم بود جنیبت ما

خزینه گهر ما معانی رنگین

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
حزین لاهیجی

گذشته است ز گردون لوای رفعت ما

گرفته روی زمین، آفتاب شهرت ما

شکسته رنگی تن، کرده بر جهان روشن

که خاک زر شود از کیمیای صحبت ما

فلک فکنده سپر در مصاف نالهٔ من

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه