مرتضی ( باران) در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۴۶ دربارهٔ شاطر عباس صبوحی » غزلیات ناتمام و اشعار پراکنده » قند لعل:
کمان ابرو خدنگی بر "دو " چشمانش ز روزن زن
مرتضی ( باران) در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۰۰ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۸۹:
رباعی شماره 714 ابوسعید
رباعی چشم تر " شاطر عباس صبوحی
مشابه میباشند
مرتضی ( باران) در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۵۸ دربارهٔ شاطر عباس صبوحی » دوبیتیها » چشم تر:
رباعی شماره 714 ابوسعید
رباعی شماره 189 مهستی گنجوی
مشابه میباشند
ناشناس در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۳۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۷:
دردهه شصت یک سرود از همین شعر با صدای گلریز ساخته شد و جالب آنکه به جای نعوذ بالله "خدا نکرده " خوانده شد
مرتضی در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۰۶ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۶۶ - این قطعه را برای سنگ مزار خودم سرودهام:
بسیار زیبا خداوند ایشان را رحمت کند
بانو پروین روح والایی داشتند کاملا از دیوان اشعارشان پیداست
ناشناس در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۲۲ دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱:
این رباعی را شیخ بهایی در جواب این رباعی از جناب میر داماد که سوالی کلامی است نوشتند
ای سر ره حقیقت ای کان سخا
در مشکل این حرف جوابی فرما
گویی که خدا بود و دگر هیچ نبود
چون هیچ نبود پس کجا بود خدا
حمید زارعی در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۰۸ دربارهٔ باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹:
به نام اوحدی مراغهای هم ثبت شده و مصرع اول نوشته اوحد دیدی ...
توی گنجور هم هست
و البته مهم اینه که این رباعی به دست مارسیده و چندان توفیری نمیکنه از خیام یا بابا افضل
شکوه در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۰۴ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۱۷ - حکایت درویش با روباه:
یقین دیده ی مرد بیننده کرد: یعنی مرد بیننده بر آنچه که دید یقین پیدا کرد.
محمود جم در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۵۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱:
( کی شعر تر انگیزد ؟؟ خاطر که حزین باشد !! )... بدون تردید این غزل یکی از زیباترین وجذاب ترین غزلهاست، که لسان الغیب خودش نیز مجذوب این غزل شده و هنگام سرودن ان در اوج نشاط معنوی بوده است و از آنجا که حافظ نخواسته است بطور مسطقیم از خودو اشعارش تعریفی کرده باشد، در لفافه و ابتکار وزیبایی تمام به این نکته اشاره کرده :( یک نکته از معنی گفتیم و همین باشد.) چنانچه خواننده کنجکاوی متوجه گردد که در کلمه (معنی) فقط یک نکته(نقطه) وجود دارد آنگاه متوجه منظور حافظ از این بیت وبقیه غزل شده است............
***(در کار گلاب وگل حکم ازلی این بود + کاین شاهد بازاری وان پرده نشین باشد ) در کارگاه گلابگیری روش کار این است که گلهای زیبا ومعطر را در دیگ جوشانده و پس از مراحلی گلاب حاصل از گل را برای خریدارانش روانه بازار میکنند، اما گلهای فدا شده را به عنوان تفاله در زیر پرده خاک مدفون میکنند، در حالیکه اثری از خود گل که مولد گلاب است در میان نیست، گلاب در بازار با فخر فروشی نظاره گر وشاهد خریداران خود است . بلی از روز ازل رسم روزگار در تمام امور چنین بوده و خواهد بود.
==========================================
جواد در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۲۹ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » گلهٔ یار دلآزار:
خیلی خاطره دارم با این شعر
حامد در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۲۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵:
بنده خدا
mazdack
توی چه عوالمی سیر می کنی!
merce در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۱۶ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۶۴ - خاتمه:
بانو روفیای گرامی
درود
گل گفتید که هر نوشته ی شما روفیای عزیز ، کلاس درسی ست
باز هم مرا به امتحان خواندید ، که چند مرده حلّاجم
از پدر غزلی آوردم تا از صاحب نظری چون شما درس عرفان دیگری بیاموزم ولی خیاط در کوزه افتاد
باری: از ” می “ درین غزل پرسیدید
به نظر میاید که اشاره به دو می و دو مستی می کند
زمانی که خود مستی می طلبد به می ِ عشق و میِ عرفان دست میازد
ز باده ای که به روز ازل به جامم ریخت
دگر بها ندهم جمله را به دیناری
ولی زمانی که از غم گردون می گوید ، غم دنیا را به مستی شراب زمینی خورده
و خنجر به دست و خونخوار {زنگی مست} تشبیه می کند
در بیت اول خود توضیح داده که اگر دنیا با من سر سازش نداشت
میخانه ی الهی را عشق است
و در بیت دوم با مستی روحانی به جنگ چرخ غدّار می رود تا کام دل بگیرد
بیش ازین نمی دانم که اگر بدانم سر به کوه و صحرا خواهم گذاشت
از هم صحبتی با شما فراوان می آموزم
ممنونم
مرسده
حمید زارعی در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۱۵ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۸:
در مصرعِ سوم حرف (واو) بعد از کلمه ی (سیر) اضاف است
باید اینطور نوشته شود
ایشان چو شدند سیر، ترکش کردند
حمید زارعی در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۵۲ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۳:
مصرعِ اول:
ای طلعتِ نورگسترت، بدرِ بهشت
کسرا در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۴۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۷:
درود به تو سعدی
کسرا در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۴۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۷:
شعر بی نظیره خصوصا دو بیت اولش...
درد به تو سعدی
یغمایی در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۵۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۵۹ - داستان آن کنیزک کی با خر خاتون شهوت میراند و او را چون بز و خرس آموخته بود شهوت راندن آدمیانه و کدویی در قضیب خر میکرد تا از اندازه نگذرد خاتون بر آن وقوف یافت لکن دقیقهٔ کدو را ندید کنیزک را به بهانه به راه کرد جای دور و با خر جمع شد بیکدو و هلاک شد به فضیحت کنیزک بیگاه باز آمد و نوحه کرد که ای جانم و ای چشم روشنم کیر دیدی کدو ندیدی ذکر دیدی آن دگر ندیدی کل ناقص ملعون یعنی کل نظر و فهم ناقص ملعون و اگر نه ناقصان ظاهر جسم مرحوماند ملعون نهاند بر خوان لیس علی الاعمی حرج نفی حرج کرد و نفی لعنت و نفی عتاب و غضب:
استعمال الفاظ رکیک درمثنوی مخالف فرهنگ و اخلاق وادب اهل بیت علیهم صلوات الله
اماکمی هم از ادب مولوی،بگوییم تا معلوم شودکه درمکارم اخلاق چه بیانات کریمانه ای داشته اند!!!
دکتر عبدالحسین زرین کوب درکتاب ” سرّ نی ” _که برای تعریف و تمجید ازمولوی به رشته تحریردر امده است معترف است،که مولوی درمثنوی دربیش ازچهل مورد،الفاظ رکیک رابصورت وقیحانه و تمثیلاتی بشدت شنیع بکاربرده است
برای نمونه:
دفتری ازدفاترمثنوی نیست،مگر آنکه درآن الفاظ فحش آلود وفاحشانه آمده است(این الفاظ بقدری رکیک است که آنهاراروی کاغذهم نمیتوان نوشت
کدو...وکنیزو شهیدشدن بانورا(دقت کنید استعمال شهادت را در چه کارقبیحی!!!)درمثنوی ببینیدو حظ وافر!ببرید
این بنده در شان خویش و نزاهت این قلم دلریش نمی تواندکه تمامی آن یاوه هارا یادکندویک به یک آن ابیات رادرمیان آرد،خودمراجعه فرموده،آن اراجیف را بنگرید.اگر ادب اینست و اینان بزرگان ادب،که زهی بر بی ادبانش
ناشناس در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۴۴ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲ - مناجات:
مفتون امینی. اکنون شهریار تنها شاعری است که در هر شیوه شعر سروده و نه تنها توفیق یافته بلکه اغلب گوی سبقت را ربوده است و عقیده ی عموم صاحب نظران منصف بر این است که روی هم رفته و با مالاحظه ی تمام جوانب او شاعر بزرگ عصر ماست. در خلوت شهریار جلد سوم
ناشناس در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۳۷ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲ - مناجات:
منوچهر مرتضوی می گوید نام شهریار فرزند نامدار تبریز سال هاست که از مرز های ایران گذشته و در چهار گوشه ی گیتی هر جا که از ادب فارسی زبان حافظ و سعدی و فردوسی سخنی میرود از لاهور و کشمبر و پیشاور و کراچی تا مدرسه السنه شرقیه ی پاریس و مکتب تتبعات شرقی و افریقایی لندن و از فرانکفورت و توبینگن تا راهرو های دانشگاه هاروارد زبانزد پارسی شناسان است دیر زمانی است که نام شهریار با حدیث ادب معاصر ایران عنان بر عنان می رود و شعر فارسی معاصر با دیوان و اثار شهریار پیوندی استوار و ناگسستنی دارد.-در خلوت شهریار جلد سوم-
علی احسان دوست در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۵۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳: