فاضل در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۱۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۴۸:
کسی از دوستان بزرگوار بنده را در مورد مصرع دوم بیت اول کمک می نماید؟!
روفیا در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۱:
گاهی ما انسان ها می پنداریم قانون no pain no gain یا نابرده رنج گنج میسر نمی شود را دور بزنیم .
زهی خیال باطل . سارقین بانک می پندارند با یک نقشه هوشمندانه یک شبه ره صدساله را طی خواهند کرد . ولی کارمای دزدی از همان لحظه ارتکاب شروع می شود . از ان لحظه به بعد از سایه خودشان هم می هراسند . به یاد دارم پوارو می گفت گناهان قدیمی سایه های بلندی دارند !حتی یابنده گنج هم از لحظه یافتن ان باید در پی پنهان کردن ان و امنیت جانی خود باشد . حتی یک فرد زیبارو هم بهای زیباییش را با در معرض سوئ استفاده بودن و با رنج مشاهده زوال ان می پردازد .
مکبث پس از به قتل رساندن شاه میگوید :
I wish when it was done , it was done ولی افسوس اگر دستان خون الودم را با اب هفت دریا بشویم هفت دریا شنگرفی خواهد شد ولی دستان من پاک نخواهد شد !
بسیاری از مردم در رنج و اندوه روزگار میگذرانند چون خیال میکنند دنیا پر از هرج و مرج است و هرکس هر چه کرد کرد و دائم می نالند که فلان کس مال مردم را خورد و هیچ گزندی ندید یا کسی ادمیی را از هستی ساقط کرد و اب از دماغش نیامد .!
زهی ساده لوحی !!
وقتی از انان می پرسم از کجا میدانی که هیچ گزندی ندید میگویند بهترین امکانات در اختیارش است و سفر خارج و بساط عیشش هم به راه ! گیر هم که نیفتاد !
شگفتا !
حقیقتا نمیدانم به اینان چه بگویم !
ایا ما امده ایم که خوب بخوریم و خوب بپوشیم و عیش و عشرت کنیم و بعد هم خداحافظ ؟!
ایا گمان نمی کنید با هر نادرستی که در حق مردم انجام میدهیم قدری از درجه انسانی نزول می کنیم ؟!
بهایم هم که عیش و عشرتشان را در حد کمال به جا می اورند . پس خط فصل ما و انها کجاست ؟!
maei در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۳۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲ - عاشق شدن پادشاه بر کنیزک رنجور و تدبیر کردن در صحت او:
ا سلام
دوستان منظور از این دو بیت چیست ؟
آن یکی خر داشت پالانش نبود / یافت پالان گرگ خر را در ربود
کوزه بودش آب می نامد بدست / آب را چون یافت خود کوزه شکست
روفیا در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۱:
"غم و شادی"
بعضی گویند شادی از غم عظیمتر است،
بعضی گویند چنین نیست بلکه غم بر شادی چیرگی دارد.
اما من با تو میگویم که غم و شادی از هم جدایی ناپذیرند.
آنها با هم نزد تو میآیند
و هنگامی که یکی از آن دو در کنارت نشسته است، بیاد آر که آن دیگری نیز در بستر تو به خواب رفته است.
و همانا که تو چون دو کفهی ترازو میان شادی و غم آویختهای
و تنها هنگامی که به کلی تهی باشی دو کفه در حال توازن کنار هم خواهند بود.
اما وقتی که خزانه دار هستی تو را برمیدارد تا زر و نقرهی خویش را بسنجد، در آن هنگام بناچار دو کفهی غم و شادی تو بالا و پایین میرود.
جبران خلیل جبران
""On Joy And Sorrow
Some of you say, “Joy is greater than sorrow,”
and others say, “Nay, sorrow is the greater.”
But I say unto you, they are inseparable.
Together they come, and when one sits alone with you at your board,
remember that the other is asleep upon your bed.
Verily you are suspended like scales between your sorrow and your joy.
Only when you are empty are you at standstill and balanced.
When the treasure-keeper lifts you to weigh his gold and his silver, needs must your joy or your sorrow rise or fall.
"Kahlil Gibran"
ر غلامی در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۵۱ دربارهٔ رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر هزج » پاره ۳:
با سلام. رودکی در این بیت به شب چک یا شب برات اشاره دارد که در این شب چراغهای زیادی را روشن و مراسمی را به یاد درگذشتگان خود برگزار می کنند.
ر غلامی در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۴۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۰:
با سلام زیدیان به خلیفه های سه گانه احترام می گذاشتند ازین رو فردوسی را زیدی مذهب دانسته اند. مولانا هم تحت تاثیر مراد خویش به تسامح و مدارا گرایش داشته است. منظور از برات آمد شب برات است که آن را مقارن با شب 15 شعبان می دانند و در خراسان مراسمی را به این مناسبت برگزار می کننذ.
ناشناس در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۰۴ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۳۸:
سلام بیت چهارم تکرار شده
حسنک وزیر در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۳۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶:
توضیحی در خصوص بیت 8:
"حسن، زیبایی یا جلوه و جاه و جلال این جهانی است. شایسته گی سیر در راه حق یا پذیرفته گی در نظر صاحب دلان، نکته ای است فراتر از این جاه و جلال و زیبایی. مردم صاحب نظر، یعنی کسانی که ارزش های بالاتر از این جهان مادی را نمی بینند."
به نقل از "درس حافظ" نوشته ی دکتر محمد استعلامی، ج 1، ص 604، نشر سخن
امیرعلی در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۲۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۲:
برای مریم:
خرد چشم جان است چون بنگری
تو بی چشم شادان جهان نسپری...
امیرعلی در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۲۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۱:
برای این حقیرکه دانشجوی ادبیات هستم دانش افزاست
وپیشتر عاشق حاشیه ها گشته ام وازاین جهت سپاسگزار شما هستم.
مجتبی در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱۰:
اخه برادر من مگر شما از دلش اگاهی که میگی اعتقاد نداره زمان مولانا مذهب رسمی تسنن بوده خیلی ها مجبور بودن تقیه کنن
والله کسی مثل علامه جعفری برای مثنویش حاشیه نمی موشت
امیرعلی در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۴۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۷:
سلام
بیت سوم مصرع دوم درنسخ دکتر محمد قزوینی وقاسم غنی(هرسطری ازخصال تو وزرحمت آیتی)آمده است.
روفیا در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۵۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲:
سلام مینا حیرانی گرامی
سودای بتان نوعی نقص نیست بلکه نوعی طلب است . میگویند ارزش هر انسانی بقدر داغیست که بر دل اوست . داغ ثروت داغ شهرت یا داغ وصال :
داغ بلندان طلب ای هوشمند
تا شوی از داغ بلندان بلند
مثلی مازندرانی ها دارند که میگوید هنگامیکه خر را به صحرای پر از کنگر میبرند خر چنگل که نوعی خار است را طلب میکند و ان را به حساب بی تمییزی اش میگذارند . و این مقامش را تنزل میدهد تا حد آن خار :
تا در طلب گوهر کانی کانی
تا در هوس لقمه نانی نانی
این نکته نغز اگر بدانی دانی
هر چیز که در جستن آنی آنی
روفیا در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۲۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳:
ایران نژاد گرامی
ادبیات یعنی تشبیه . استعاره و کنایه و مجاز هم جانمایه شان تشبیه است .
دلیل استفاده از واژگان رخ و زلف و می این است که مردم با این واژگان سر و کار دارند و شاعر بدین وسیله میخواهد از قوه تخیل انسانها که حقیقتا اعجاب انگیز است بهره برده دریافت قلبی خود را بیان کند وگرنه اصلا نمی توانست چیزی بگوید .
معانی هرگز اندر حرف ناید
که بحر قلزم اندر ظرف ناید
اگر دوست دارید مانای واژگان را بدانید شیخ محمود شبستری در گلشن راز رمزگشاست . زیرا این تنها پرسش شما نبوده و همواره در طول تاریخ انسان هایی بر این باور بوده اند که کسانی چون حافظ و مولانا این همه لطافت و ظرافت و هارمونی را خرج توصیف کارهای روزمره و میگساری و تجربه های جنسی خود کرده اند !!
روفیا در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳:
ایران نژاد گرامی
گنجور را دوست دارم چون باعث میشود نقابی که بسیاری از ما در دنیای حقیقی بر چهره داریم به کنار افکنده برای دقایقی خودمان باشیم . انسانها وقتی رودر رو با هم هستند نقاب پوشاننده تری می پوشند . وقتی در اتومبیلشان هستند کمی ان را شل می کنند و کمی جسورتر رفتار میکنند . گویی در پس ورق های اهنی ان اسباب بازی احساس امنیت می کنند .
وقتی در پشت یک وبسایت هستند بیشتر از همیشه خودشانند . خصوصا انها که نامشان ناشناس است . اینجا کمتر دلیلی برای خودفریبی یا دیگر فریبی می بینم .
خدایرا سپاس که فضایی یافته ایم تا در ان بی پروا روح خود را به تمام قد و عریان بنمایانیم تا اگر طبیبی دلسوز بیماری ای در ان یافت اگاهمان کند یا دارویی ارائه کند .
ای کاش روحمان به همان زیبایی نقابمان می بود تا انهمه انرژی صرف تعویض پیوسته نقاب ها نمی کردیم .
سعید در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۵۸ دربارهٔ اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۷۲ - حیات جاوید:
آقای امین کیخا بیراه نفرموده اند لیکن حکمت خسروانی را میتوان به تمام تعابیری که از دنیای درون حائز است تعمیم داد.
روفیا در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۲۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷:
سلام بر امیز گرامی و دیگر دوستان
حتما میدانید که بهشت در مصرع دوم از مصدر هشتن به معنای رها کردن یا drop است .
حال شاید بتوان رابطه ای میان بیت مورد نظر و این بیت ها یافت :
پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت
ناخلف باشم اگر من به جوی نفروشم
یا
گر تو مقامرزاده ای در صرفه چون افتاده ای
صرفه گری رسوا بود خاصه که با خوب ختن
در مجموع چنین بر می اید که ادمی خطر کردن و قماربازی را دوست دارد و نقد را رها می کند و در جستجوی ناشناخته ها خود را به اب و اتش میزند . شاید همین امر انسان را بران داشته هرگز در یک نقطه متوقف نشود و پیوسته بپوید و بجوید .
کرد فضل عشق ما را بوالفضول
زین فزون خواهی ظلوم است و جهول
جواد در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۲۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۱:
در بیت :
نه با جنگ او کوه را پای بود. نه با خشم او پیل را جای بود
فکر میکنم جای پای و جای منتقاً باید جابجا تایپ شده باشه یعنی به نظر میرسه درستش این باشه :
نه با جنگ او کوه را جای بود. نه با خشم او پیل را پای بود
هم به لحاظ آوایی دو حرف جیم در مصرع اول و دو حرف پ در مصرع دوم آوای زیباتری دارند هم به لحاظ مفهومی چون سلاح پیل پاهای قوی اونه .
البته این نظر شخصیه منه و باتوجه به دقت نظر استاد توس بعیده این موضوعات و در نظر نداشته باشه
ممنون
روفیا در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۳۸ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۱۵ - جواب:
«قلب من پذیرای همۀ صورتهاست»
لقد صارَ قلـبی قابلاً کلَ صُـورةٍ
فـمرعیً لغـــــزلانٍ و دَیرٌ لرُهبـَــــانِ
و بیتٌ لأوثــانٍ و کعـــبةُ طـائـــفٍ
و ألـواحُ تـوراةٍ و مصـحفُ قــــــرآن
أدیـنُ بدینِ الحــــبِ أنّی توجّـهـتْ
رکـائـبهُ، فالحبُّ دیـنی و إیـمَانی
«شیخ محی الدین ابن عربی»
قلب من پذیرای همۀ صورتهاست
قلب من چراگاهی است برای غزالان وحشی
و صومعه ای است برای راهبان ترسا
و معبدی است برای بت پرستان
و کعبه ای است برای حاجیان
قلب من الواح مقدس تورات است
و کتاب آسمانی قر آن
دین من عشق است
و ناقه عشق، مرا به هر کجا خواهد، سوق می دهد
این است ایمان و مذهب من
الیما در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۰۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۳ - گفتار اَندر آفرینشِ عالم: