گنجور

حاشیه‌ها

کسرا در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۲۳ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۳۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۵:

از هر چه در مورد خوبی و جذاب بودن و دلربایی این غزل شاهکار بگیم... بازهم کم است... واقعا بی نظیره...
دکلمه ی این اثر با صدای خانم فخری نیکزاد در برنامه 78 گلهای تازه ... حال و هوای دیگری به آدم میبخشد... و در ادامه با آواز آقای شهیدی...
درود بر حافظ بزرگ...
این شاهکار شعر... تقدیم به تمام عاشقان به معشوق نرسیده... مرداد 94

لیدا در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۲۳ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۳۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۰:

با سلام به نظر من کلمه "کاین جا " به معنی "که این جا"
درست است ولی "کین " معنی " کینه را میدهد و معنی
ومفهوم را گم میکند . و این شعر با صدای "شکیلا "
بی نظیر است .

مجیدلاله در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۲۳ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۴۳ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲ - شاعر افسانه:

در بیت9 بلبل که نبودیم بخندیم به گلزار صحیح تر به نظر می رسد. به دراینجا در معنی می دهد. تضاد کلمات بیت ها این مفهوم را قریب به یقین می کند.

Jahan در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۲۳ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۷:۵۶ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » شرح پریشانی:

خواندن نظرات شاگردان و اساتید ادبیات در مورد نوابغ ایران جالب است.
نوابغی مانند حافظ، مولوی و سعدی فقط شاعر نبودند که شما با فهم شعری امروزتان به قضاوت آنها بنشینید. آنها دانشمندانی بودند که با زبان شعر و داستان سخن گفتند.
جناب استاد ادبیاتی که لغات مصطلح امروز ایران را مانند "کارشناس" بلد نیستند، چگونه در مورد نوابغ 800 سال پیش ایران نظر میدهند؟
آنزمان افرادی که توانایی خواندن داشتند، به اندازهٔ کافی‌ عرفان نیز میدانستند، تا مفهوم چنین اشعاری را درک کنند. نه مانند آن‌ "ترنم" بیسوادی که چنین برداشهت‌هایی‌ را "اراجیف" میداند. امثال شما بهتر است همان آثار امروز خواننده‌های لس‌انجلسی را تفسیر کنید.

ناشناس در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۲۳ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷:

جناب ناشناس
تنها یک شوخی بود و فراموش نفرمایید این شمایید که واژه‌ی اباطیل را به کار بردید حقیر از تفاوت گزار و گذار آگاه است . و ادب معنای دیگری هم دارد جناب ادیب مودب.

ناشناسی دیگر در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۲۳ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۲۸ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب ششم در قناعت » بخش ۱ - سر آغاز:

و هم شاید اشاره به این بیت دارد
خر عیسا گرش به مکه برند
چون بیاید هنوز خر باشد

ناشناس در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۲۳ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۲۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷:

با احترام به ساحت بلند ادب ایران زمین
ناشناس گرامی!
در خواندن تأمل کنیم و در نوشتن تعقل، تا نه گنجور به اباطیل پر کنیم و نه زحمت دوستان افزون.
مفهوم کلام حقیر و (البته آنچه که تفهیم شما نشد) اصلاح واژه ی سپاسگزار بود نه چیز دیگر.
گذاردن با «ذ» یا گذاشتن، در حقیقت به معنای قرار دادن چیزی به طور عینی و مشهود در جایی ست معین. حال گذاردن یا قرار دادن سپاس که نه مشهود است و نه ملموس و نه جای معین دارد، فعلی است ناروا و ناخوشایند.
سپاس به معنای تشکر، برای ادا شدن و بجای آمدن با گزار با «ز» می آید نه با «ذ». سپاس+گزار

ناشناس در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۲۳ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۲۲ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲ - مناجات:

جناب نا باور،
گمان می برم برای کسان ناباور منبع و مرجع نیز
کمکی به باورشان نخواهد کرد .شاد باشید.

ناباور در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۲۳ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۰۱ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲ - مناجات:

جناب ناشناس
لطف بفرمایید منبع خود را که حضرت علی ساقی کوثر است را ذکر کنید
امید که منبع معتبری داشته باشید
با احترام
ناباور

میلاد در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۲۳ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۴۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷۴:

بنده هم جایی دیدم که کبرها درست است لطفا تصحیح کنید .

زمانی در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۲۳ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۳۲ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۵۲:

شجر مقل در بیابانها
نرسد هرگز آفتی به برش
رطب از شاهدی و شیرینی
سنگها می‌زنند بر شجرش
بلبل اندر قفس نمی‌ماند
سالها، جز به علت هنرش
زاغ ملعون از آن خسیس‌ترست
که فرستند باز بر اثرش
مقل
به فارسی به طور کلی «مقل» ، «خاک مقل» و «مقل ازرق» گفته می شود. به فرانسوی و انگلیسی Bdellium و به عربی «قفر» و «کور» و در کتب طب سنتی با نام «مقل» و «مقل الیهود» نامبرده می شود. صمغ رزینی است که از درختانی از خانوادة Burseraceae جنس Commiphora گرفته می شود. دارای گونه های مختلفی است که معروفترین آنها که از آن مقل ارزق گرفته می شود، گونه ای است به نام علمی Commiphora mukul (Hook. Ex Stocks) Engl که مترادف آن Balsmodendron mukul Hook. Ex Stocks می باشد.
پیوند به وبگاه بیرونی

فرید مانی در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۲۳ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۴۵ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب ششم در قناعت » بخش ۱ - سر آغاز:

همی میردت عیسی از لاغری
تو در بند آنی که خر پروری
با نگاه دستوری در این شعر سعدی، «می میرد» فعل واقع شده است و «ت» در می میرد «مضاف الیهی» است. «عیسی» نقش «فاعلی» دارد و چنین معنا می شود:
عیسی تو دارد از لا غری می میرد
در زبان ادب پارسی عیسی کنایه از جان است، این کنایه برگرفته از متون دینی است و توجه به نفس «عیسی» دارد. در روایات دینی ما یکی از معجزات این پیامبر «جان بخشی» و زنده کردن مردگان بوده است و می گویند دم او شفا بخش نیز بوده است. باری حافظ این تعبیر را در بیتی اینگونه به کار می برد:
هـمـیشه وقت تو ای عیسی صبا خوش باد
که جان حافظ دلخسته زنده شد به دمت
یا که می گوید:
بار غمی که خاطر ما خسته کرده بود
عیسی دمی خدا بفرستاد و برگرفت
مولانا این تعبیر بدین گونه بکار می گیرد:
جانها در اصل خود عیسی دمند
یک زمان زخمند و دیگر مرهمند
سعدی بر آن است که جان و روح تو از لاغری و نحیفی دارد می میرد و تو هیچ توجهی به این امر نداری و از کنار آن ساده می گذری. نبایست این همه غرق تن پروری و شهوت رانی شد و گوش به خدمت نفس سپرد و هش را در پای شهوت داشت.
متوجه باش که جان تو دارد از فرط نحیفی می میرد ولی تو به فکر پروردن تن خود هستی، تو در بند آنی که خر پروری.
نکته اخلاقی:
انسان همانگونه که که به پرورش تن و ورزش اهمّیت می دهد و برای سلامتی تن روی به ورزش می آورد و بهترین غذا ها را استفاده می کند باید به پرورش روح و جان خویش نیز اهمّیت بدهد و آن را از تیررس آسیب های شکننده و کشنده حفظ کند.

ناشناس در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۵۹ دربارهٔ سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراء‌المدّعین ومذّمة‌الاطباء والمنجّمین » بخش ۴۰ - التمثّل فی‌القناعة و ترک الحاجة:

حکیم ابوالمجد مجدودبن ادم سنایی غزنوی رحمه الله علیه شاعر و شیفته ای از غزنه,,مربی ادبی مولوی بود ,,عطار روح بود و سنایی دو چشم او,,,,ما از پی عطاروسنایی امده ایم,,,,,,,
ستار حیدری سورشجانی,

ناشناس در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۲۵ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۷۹ - دماوندیۀ دوم:

خانم میلاد ،
تا چه مشتی باشد!! مشتی که بخواهد ری را خراب کند باید مشتی محکم باشد.
و شاعر با اتشفشانی خاموش سخن میگوید و مرادش از مشت بیداری دماوند است تا تباهی از دامن ری با آتش بزداید.

ناشناس در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷:

ناشناس اصلی،!
فرض کنید آنرا جا گذاشته باشند، آسمان به زمین می آید یا زمین را عرش در خود میکشد
یه جوری پیدا میشه دیگه!!

ناشناس در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۱۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷:

شد پریشان و دلش برمن دیوانه بسوخت

ناشناس در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۱۰ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۲۵ - مخاطبه شمع و پروانه:

امیر عباس ،
انگبین همان عسل است ، با موم جداشده از عسل شمع هم میتوان ساخت.

ناشناس در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۰۴ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲ - مناجات:

جناب نا باور
باور بفرمایید که همه اغراق شاعرانه نیست
حضرت علی ساقی حوض کوثر است و مراد شاعر از بقا میتواند زندگی بهشتیان باشد
هم فیها خالدون.

کسرا در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۲۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳:

اجرای این شعر با آواز استاد شجریان در برنامه گلهای تازه شماره 102

ناشناس پ د در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۲۴ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۵۸ - دزد و قاضی:

من شاعر ه خانم را میستا یم بخاطر ابنکه این شعر در هر عصر ی بروز خواهد ماند واین چنین ادمهای بزرگی مایه افتخار ملی ماهستن تا قیامت

۱
۴۱۶۶
۴۱۶۷
۴۱۶۸
۴۱۶۹
۴۱۷۰
۵۴۷۳