مولانا
»
مثنوی معنوی
»
دفتر پنجم
»
بخش ۸۸ - حکایت در بیان توبهٔ نصوح کی چنانک شیر از پستان بیرون آید باز در پستان نرود آنک توبه نصوحی کرد هرگز از آن گناه یاد نکند به طریق رغبت بلک هر دم نفرتش افزون باشد و آن نفرت دلیل آن بود کی لذت قبول یافت آن شهوت اول بیلذت شد این به جای آن نشست نبرد عشق را جز عشق دیگر چرا یاری نجویی زو نکوتر وانک دلش باز بدان گناه رغبت میکند علامت آنست کی لذت قبول نیافته است و لذت قبول به جای آن لذت گناه ننشسته است سنیسره للیسری نشده است لذت و نیسره للعسری باقیست بر وی
بود مردی پیش ازین نامش نصوح
بد ز دلاکی زن او را فتوح
بود روی او چو رخسار زنان
مردی خود را همیکرد او نهان
او به حمام زنان دلاک بود
در دغا و حیله بس چالاک بود
سالها میکرد دلاکی و کس
بو نبرد از حال و سر آن هوس
زانک آواز و رخش زنوار بود
لیک شهوت کامل و بیدار بود
چادر و سربند پوشیده و نقاب
مرد شهوانی و در غرهٔ شباب
دختران خسروان را زین طریق
خوش همیمالید و میشست آن عشیق
توبهها میکرد و پا در میکشید
نفس کافر توبهاش را میدرید
رفت پیش عارفی آن زشتکار
گفت ما را در دعایی یاد دار
سر او دانست آن آزادمرد
لیک چون حلم خدا پیدا نکرد
بر لبش قفلست و در دل رازها
لب خموش و دل پر از آوازها
عارفان که جام حق نوشیدهاند
رازها دانسته و پوشیدهاند
هر کرا اسرار کار آموختند
مهر کردند و دهانش دوختند
سست خندید و بگفت ای بدنهاد
زانک دانی ایزدت توبه دهاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
مردی حیلهگر به نام «نصوح» با ظاهری زنانه، سالها در حمام زنان به عنوان دلاک (ماساژور) کار میکند و با فریب، به زنان تجاوز میکند. او پیوسته توبه میکند، اما توبههایش دروغین است. سرانجام نزد عارفی میرود و از او طلب دعا میکند. عارف که از راز او آگاه است، با خندهای تمسخرآمیز میگوید:«ای بدنهاد! خدا توبهات را پذیرفت... البته اگر واقعاً توبه کردهای!»شخصیتها:نصوح: نماد «نفس اماره» (هوسهای شیطانی که با ظاهر فریبنده خود را پنهان میکند).عارف: نماد «فرزانگی الهی» که هیچ فریبی را نمیپذیرد.پیامهای کلیدی:۱. توبهٔ بدون ترک گناه، پوچ است.۲. ظاهر فریبنده، باطن فاسد را نمیپوشاند.۳. عارفان را نمیتوان فریب داد.تمثیل عرفانی:حمام = دنیای فریبنده / دلاکی = حیلهگری نفس / توبههای نصوح = عذرهای ترسویی که تغییر واقعی نمیآورد.
سالها پیش،مردی بود بنام "نصوح"، که بد شستن زنان در حمام(اشاره از تجاوز نصوح به زنان در حمام) پیشه (شغل) وی به عنوان یک دلاک بود.
چهرهاش مانند زنان نرم و لطیف بوداما مردانگی خود را پنهان میکرد
در حمام زنان به عنوان دلاک کار میکردو در فریب و نیرنگ بسیار ماهر بود
او سالها این کار را کرد و کسی از هوس پلیدش باخبر نشد
صدای صورتش زنانه بود، اما شهوتی کاملاً بیدار داشت
با آنکه چادر،روسری و نقاب می پوشید اما مردی بود غرق در هوس(شهوت) و لذتهای جوانی.(در این بیت مولوی به تضاد بین پوشش ظاهری و باطن فاسد اشاره میکند)
و وی دختران پادشاهان را از این راه(دلاکی و سپس فریب آنان) با لذت دلاکی میکرد(ماساژ میداد) و می شست و سپس (آنها را به گناه می آلود یا به عبارتی صحیح تر به آنان دست درازی میکرد)
او بارها توبه میکرد اما باز به گناه خویش باز می گشت. و نفس(ذات) سرکشش توبه هایش را پاره میکرد(یعنی ذات سرکش و آلوده نصوح مانع از بازگشت وی از گناهانش بود و موجب باطل شدن توبه هایش می گشت)
نصوح که مردی گناهکار بود سرانجام نزد عارفی رفت و به وی گفت که در دعاهایش از وی نیز یاد کند(یعنی نصوح از عارف طلب دعا و به نوعی حلالیت کرد)
آن عارف دانا راز نصوح را فهمید،ولیکن مانند حلم خداوند سکوت پیشه نکرد(یعنی چنانچه در بیت های بعد میخوانیم گناه او(نصوح) را کتمان نکرد و با کنایه خود به نصوح او را رسوا ساخت)در فرهنگ اسلامی، "حلم" یکی از صفات خداوند است به معنای بردباری، گذشت، و تأخیر در مجازات با وجود قدرت بر عقاب(مجازات) است.خداوند با وجود آگاهی از گناهان بندگان، به آنان فرصت توبه میدهد و بلافاصله مجازات نمیکند.حلم عارف:عارفان کامل نیز میکوشند این صفت الهی را در خود پرورش دهند؛ یعنی رازها را بپوشانند و حتی با دیدن گناه دیگران، به جای افشا، با مهربانی هدایت کنند.اما در این داستان، عارف با اینکه راز نصوح را فهمید، برخلاف روش خداوند (که با حلم میپوشاند)، از کتمان سر باز زد و او را رسوا کرد.مولوی با این بیت میگوید عارف واقعی باید مانند خداوند صبور و پردهپوش باشد، اما گاهی اوقات افشای گناه (آن هم برای هشدار به جامعه) ضروری است.عارف اینجا حلم الهی را ندارد، زیرا او بشر است و ممکن است برای اصلاح، مجبور به شکستن سکوت شود. این نشاندهندهٔ تفاوت میان خلق و خداست.
لب های عارف قفل شده بود اما در دلش رازهای بسیاری وجود داشت و با آنکه دهانش بسته بود ولی دلش(اعماق وجودش) از شدت دانستن فریاد میزد.
عارفانی که به معرفت الهی(نوشیدن جام حق) دست پیدا کرده اند با آنکه رازها را می دانند ولیکن آنها را از چشم دیگران پرده پوشی(کتمان) می سازند.(اشاره به حلم خداوند)
هرکسی که علم معرفت الهی را آموخت،مهر سکوت بر لبش زدند(یعنی به او آموختند که رازهای دیگران را فاش نکند)
عارف با تمسخر به نصوح خندید و به او گفت:زیرا که(بدان)،پس خداوند توبه تو را می پذیرد.(درواقع عارف به زبانی غیر مستقیم به نصوح گفت "چون خودت بهتر میدانی که خداوند توبه دروغین تو را نمی پذیرد"(استفهام انکاری است) همچنین در اینجا توبه دهاد کنایه از "مشروط بودن پذیرفتن توبه به راستینی" آن است و عارف بطور غیر مستقیم میگوید که "خداوند توبه تو را پس نخواهد داد، درواقع توبه به چیزی برای دادن یا گرفتن تبدیل شده است و این بیت به همین سبب آرایه تشخیص دارد)
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۹ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.