شجاع الدین شقاقی در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۲۳ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۷:
قاب ِ رخ
نیست ممکن دیدن ِ ماه ِ رُخش ، قابش نگر
قاب ِ آن رُخ را بیا در خواب ِ اصحابش نگر
قاب ِ او درگاه ِ او ما در صف و همراه ِ او
رُخ نماید در دل ِ همراه و بیدارش نگر
شجاع الدین شقاقی در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۵۷ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶:
نور ِ ثاقب
عشق ِ او حسّ است و حس از جنس ِ نور
پرده بر دل گر کشد ، شد اِنس ِ کور
هر دلی با نور ِ ثاقب ، شیر و دستان می شود
ساکن و آزاد و در دست ِ خدا همجنس ِ نور
محدث در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۱۴ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۷:
جناب موسی پور، این دو بیت را که شما نوشته اید من در جایی از عرفی شیرازی دیده ام.
محدث در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۱۲ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۸:
این غزل از خاقانی است که در دیوان عرفی چاپ آقای جواهری امده است. هم نسخه های قدیمی به این شهادت می دهد و هم سبک غزل سبک خاقانی است. عرفی به احتمال قوی به سبب عشق زیادی که به نجف داشته این شعر خاقانی را در گوشه ای برای خودش نوشته و نام خودش را تفننا در آن داخل کرده بعد از فوتش که دیوان وی را جمع کرده اند جامع دیوان تشخیص نداده که این شهر از عرفی نیست.
کاظم ایاصوفی در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۰۷ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۳:
مصراع دوم بیت چهارم نگه نکرد صحیح است
محدث در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۰۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۵ - روان شدن خواجه به سوی ده:
اصلاح: شهر نشین بودن.
محدث در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۰۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۵ - روان شدن خواجه به سوی ده:
دوستی داشتم که روزی می گفت فرمایش مولانا به اینکه: ده مرو ده مرد را احمق کند، مرتبط با مقولۀ امامت است. ده رفتن یعنی از امام دور شدن و شهر نشستن بودن یعنی بر گرد امام بودن؛ و الکلام ذو شجون.
محدث در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۵۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۱:
کسی که به درجات بلند معرفتی برسد از اندیشه های ساده لوحانه و بی منطق و عوامانه دور می شود و چه کس منصفی است که مولوی را بلند معرفت نداند؟ از این جهت اشعار و سخنان عوامانۀ منتسب به بزرگان اقلیم معرفت، یا از آنان نیست یا در جوی خاص از روی اکراه سروده و گفته اند. به ویژه برای مولوی یی که اشعارش ان قدر انعطاف دارد که اگر هرمس زنده شود و حسن صباح هم بیاید از تاویل گرایی شدید وی سر به بیابان می گذارند. بگذریم حالا!
روزی در فیضیه نشسته بودم و یکی از دوستانم گفت: «اینکه مولانا می گوید: ده مرو ده مرد را احمق کند، منظورش تمدن امام محور است. ده رفتن همان تعرب بعد از هجرت است و مذموم و ناپسند و کفر. در شهر و مدینه ماندن یعنی متمدن بودن که امری لازم است و بل واجب! ده رفتن یعنی از امام دور شدن و شهر و مدینه همان جایی است که امام باشد.» درس تفسیر استاد ما که تمام شد بیش از اینکه ذهنم درگیر سخنان آن روز استاد باشد، خاطرم می رفت به سوی حرف های دوستم و ربط دادن حرف های او به تحلیل های فلسفی فارابی نسبت به رئیس مدینه و فیلسوف کل و نبی و امام و.... و احادیثی که مخالفان ائمه را روستایی و بدوی و بیابانی می خواند. یک بار همین را به بیان زوائدی چند به یک نفر گفتم. در جوابم گفت: هر کسی از ظن خود شد یار او.... در جوابش گفتم: سلمنا! اما ظنون متکثر در نزدیکی یا دوری به «او» متفاوت است و این دست تحلیل ها از اشعار عالی جنابی چون مولوی را به بسیاری از ظن های دیگر که حتی ظن برندگان یقینش می دانند ترجیح می دهم. سخنی نگفت. یعنی کشک؟!!!
محیا در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۴۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۵:
یا صاحب الزمان، ای خسرو و پادشه خوبان.....الغیاث.
محیا در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۳۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۶:
«یک وقتی این کتاب عرفان و اصول مادی دکتر ارانی را میخواندم، در آنجا کسانی را که این حرفها را میزنند مسخره کرده بود، و نقل کرده بود که یک آقایی گفته که این شعر حافظ که میگوید:بلبل ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوی/میخواند دوش درس مقامات معنوی.
چون کلمه «پهلوی» اشاره به زبان پهلوی در ایران قبل از اسلام است، دارد علاقهاش را به زردشتیگری نشان میدهد و این نشانه احساسات ملی شاعر است.
دکتر ارانی نوشته بود اگر اینطور است پس شعر بعدش هم که میگوید:یعنی بیا که آتش موسی نمود گل/تا از درخت نکته توحید بشنوی.
این هم تمایل یهودیگری شاعر است! و شعر بعدش که میگوید:
این قصه عجب شنو از بخت واژگون/ما را بکشت یار به انفاس عیسوی. این هم علامت مسیحیگری شاعر است!! این مزخرفات یعنی چه؟! یک حرفهایی که استعمار قرن نوزدهم در مغز ملتهای اسلامی فرو کرده برای جدا کردن اینها از یکدیگر، اینها حالا میخواهند این حرفها را تا هزارسال پیش هم ببرند. اینها دروغ محض است. هزار دلیل تاریخی بر رد اینهاست و من در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران در این قضیه هم بحث کرده ام.
پس قضیه چیست؟ قضیه را از خود عرفا باید بپرسیم.»
استاد مطهری، عرفان حافظ، ص61.
محیا در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۳۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۸:
قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن/ظلمات است بترس از خطر گمراهی///هر که گیرد پیشه ای بی اوستا/ریشخندی شد به شهر و روستا///بی پیر مرو تو در خرابات/هرچند سکندر زمانی.....
منصور پویان در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۰۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۳:
هر نفسی که برآید، ما را فرصتی ست از برای ترک ِخودیت و قرین ِیار گشتن؛ آنچنانکه در گلشن ِحضور؛ خاری نماندت. در بیخودی ست که باخودی و پیل ِشکار، حالیا یار آیدت. هنگام که بیخودی، ابر های غصه همه رُفته شوند از رُخ ِآینه ات و مَه ِیار به کنار آیدت. آن دَم که باخودی همچو خزان فسردهای و آنگاه که بیخودی زَمهریر ِدی چو بهار آیدت. آری آری جمله بیقرار شو و ترک ادّعا کن تا زهر نیز گوارا آیدت. عاشق یار شو تا که نگار شیرین سخن ات؛ از افق بَـردَمَـد و با مه و ستارهها؛ دوستی ِیار و غار آیدت
ناشناس در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۲۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۳:
سلام
معنی بیت دوم رو میشه یک نفر از اهل فن بگه؟؟
کسرا در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۵۸ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد اول » خیالانگیز:
آواز این شعر زیبا با صدای استاد گلپا در برنامه شماره 574 گلهای رنگارنگ
کسرا در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۴۳ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹:
آواز این شعر زیبا با صدای استاد شجریان در برنامه شماره 574 گلهای رنگارنگ
علی منصوری در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۱۷ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۳۹:
سوته دل به معنای دل سوخته و سوخته دل می باشد.
عبارت معروف و مرسوم " آه انسان دل سوخته میگیره " در این دوبیتی به زیبایی به کار رفته است
علی منصوری در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۱۴ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۳۹:
سوته دل به معنای دل سوخته و سوخته دل میباشد
تعبیر زیبا و مرسوم و معروف آه سوته دل کارگر شدن به زیبایی در این دوبیتی به کار رفته
شجاع الدین شقاقی در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۲۴ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵:
نگاه ِ لیلی
داد و بیدادی کنم ، لیلی نگاهم کرده است
وای و فریادی کنم مجنون ، نگارم کرده است
هر چه بادا باد و ما را هر چه دادا ، دادا
داده و ناداده او ، پیر و نَزارم کرده است
شجاع الدین شقاقی در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۳۰ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴:
حق و حلاج
حلاج نهنگی شد و دریا دل ِ او
یک دانه به دل دیده و پنبه گِل ِ او
منصور ِ دلش گشت و خدا ناصر ِ او
حقّ است و انالحق است و حقّ ِ دل ِ او
یوسف یزدیان وشاره در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۲۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۰: