گنجور

حاشیه‌ها

خودم در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۱۹ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

درود بر ناباور عزیز. آقای محترم، انسان جایز الگناه است. حالا ما اشتباهی کردیم بیخ ریش! خودمان، شما باید فورا مچ گیری کنید! اگر قرار است پرخاش های امثال من! حذف شود چرا خیلی نظرات مستهجن و زشت دیگر باقی مانده و می ماند؟! در ضمن شما اگر به جای اینکه به هر چیز اشکال کنید خوب است لااقل اندکی در سخن بزرگان درنگ و اندیشه بفرمایید و بلافاصله نگویید اشتباه کرده اند. مثلا بهشت زیر چای مادران است که احتمالا استعاره ی بلاغی دارد(اسم علم بلاغت را شنیده اید؟!) را شما بی دلیل می گویید زیر عرش مادران است. شما نکند تا عرش رفتید و برگشتید و بعد دیدید زیر پای مادران بود؟ حیف نیست وقت خودتان را در اشکال هایی صرف نمایید که چیزی نصیب و عاید شما نمی شود؟ از بانوی گنجور، روفیا یاد بگیر که سعی می کند همیشه دانش و دریافت خود را بالاتر ببرد. بای.

ناباور در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۱۲ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

خودم گرامی
گنجور گرداننده دارد و بسیاری از نوشته های نا مربوط را حذف میکند
ایشان این محیط را در اختیار همه قرار داده اند تا برخورد نظرات روشنگر مسائل باشد
حالا اگر دوست دارید به ایشان یا به بنده پرخاش بفرمایید و دستور صادر کنید مختارید
راستی از کجا حدس زدید من خانم هستم نه آقا؟
شاید فکر میکنید خانم ها نا باورند

خودم در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۰۸ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳ - گوهرفروش:

میگوید:"با همه پیری" ناباور عزیز. تهمت نفرمودم! حقیقت را سرودم!

خودم در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۵۱ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

خانم ناباور
لازم نیست شما شبهات اعتقادی یا سوالات دینی تان را اینجا بپرسید. عصر عصر اتم است و می توانید از سایت های مربوط بپرسید و محیط گنجور را مشوش ننمایید.

ناباور در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۴۹ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳ - گوهرفروش:

خودم گرامی
این غزل را موقعی سروده که معشوقه رفته ازدواج کرده و بچه دار شده ولی شهریار هنوز ازدواج نکرده بوده
تهمت دروغ به او نفرمائید
انسان شریفی بوده است

خودم در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۴۶ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

در هر صورت، هزار تا هم توجیه بیاورید و داستان ببافید، "عاشق بودن بر همه ی عالم" توی کله ی پوک من نمی رود. بعدش اینکه مسئول گنجور، چرا برخی نظرات بی مشکل، را حذف می کنی و بعضی مشکل دارها را نه؟ یک مقدار دقت به خرج بده دوست گرامی در بقا و فنای نظرات.

ناباور در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۴۴ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

اینکه تا قیامت دسته ای از فرشتگان در رکوع و دسته ی دیگر در سجود باشند به نظر خیییییییلی بی عدالتی میآید . یعنی خداوند این فرشتگان را برای همین آفریده ؟
مگر به این چیزها نیاز دارد؟

خودم در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۴۲ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳ - گوهرفروش:

این شعر زیبا! چه مطلع نازیبایی دارد.
یعنی چه که زن و همسر نگرفتن، خوب است؟ اتفاقا گزینش جفت خیلی هم خوب است و شهریار می خواهد رسم بدی را رایج کند. به خصوص با این وضع زمانه ی ما که شوهر کم است و گاهی به مسئله ی شوهرقطعی می رسیم! پسرها هم که ترسو تشریف دارند و نمی آیند زن بگیرند. و شهریار یک دروغگو هست چون من دیدم دختری به نام مریم دارد(سیده مریم بهجت تبریزی) پس بر خلاف این شعرش همسر هم گرفته است!

ناباور در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۳۵ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

عرش زیر پای مادران است
اشتباه گفتند بهشت

ناباور در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۲:

آقای منوچهر تقوی بیات
چرا آدرس آشتباه به دیگران می دهید
حافظ شاه را مدح گفته نه عبید را
غزل یاد باد آنکه سر کوی توام منزل بود نیز ، مستقیماً خطاب به ابوااسحاق است
خواجه این غزل را در حسرت روزگار شادخواری ابو اسحاق سروده
در ابیات انتهایی
میفرماید :
راستی خاتم فیروزه بواسحاقی
خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود
دیدی آن قهقهه کبک خرامان حافظ
که ز سرپنجه شاهین قضا غافل بود
روزگاری که دولت چهارده ساله ی ابو اسحاق درخشش داشت ولی در رفتن تعجیل کرد

ناباور در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۴۶ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

س.م جان
تو هم که از قبیله ی طنّازانی
...
به خط طنز نوشتی و با ادب گفتی
که هرکه آیه نوشت ، لاجرم مسلمان نیست

ناشناس در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۲:

شعرای لیبرال به شعرای انقلاب مدیحه سرا میگویند. در حالی که حافظ نه حکومت دینی. بلکه شاه را مدح کرده است.

س.م در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۱۹ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

عرش کجاست

س.م در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۱۴ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

من حیوانات را بسیار دوست میدارم تا به حال ندیده ام هیچ حیوانی به کسی بگوید تو کلت پره قورمه سبزیست .
حتی بااشاره
حیوان از انسان پست تر است؟

پیر خرابات در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۳۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۵:

و درباره مخاطب قرار دادن شاعر و زلف هم درسته حق با شماس من متاسفانه دقت نکردم منظور منم در ابتدا چیز دیگر بود منتهی در حال نوشتن مخاطب رو گم کردم و ذهنم درگیر به پایان رسوندن حرفایم به این خطا تن دادم
میشه اینجا اینطور گفت که حافظ اینبار خود خدا رو مخاطب قرار میده و از او میخواهد که گذر کنه از سیل ذایرین و ببینه که دارند بر زلف ظاهری تو که بر کعبه نهاده شده چه دست درازی میکنند و بی قرارند و خود شاعرم به گونه ای با این بیت از بیت قبلی خود به گونه ای به یک درجه بالاتر رفته و خودش رو به آنی از کعبه جدا حس میکنه و گویی میخاد به همه بگه که خدای ما کعبه نیس و در این خانه جای ندارد بلکه باید او را دل خودمان جستجو کنیم .
ممنونم که این قسمت رو گوشتزد کردید بنظر خودمم الان تعبیر بهتری شد .با سپاس

Hamishe bidar در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۳۳ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

بی در کجا گرامی: امام صادق (ع) می فرمایند: "ملائکه آب و طعام نمی‏خورند، و ازدواج ندارند، و تنها با نسیم عرش، زنده‏ اند، و برای خدای عز و جل فرشتگانی است که تا روز قیامت یکسره در رکوع‏اند، و برای او فرشتگانی دیگر است که تا روز قیامت یکسره در سجده‏ اند".

علا در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۲۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۷:

آیا اطمینان دارید این غزل از مولوی است - مشابه برخی رباعیاتی که به خیام منسوب اند-

بی در کجا در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۱۸ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

بیدار همیشه،
سرکار که به وجود ملایک باور دارید کمی اطلاعات به ما بی خبرهابدهید،چرابخل
می ورزید؟ عبدالله پسر سنان یا خود سنان ابن انس !! چه فرقی دارد؟ ( نمی خواهم نام آن بزرگان را بیاورم)
از جواب دادن طفره میروید؟

پیر خرابات در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۰۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۵:

سلام دوست عزیز ، گذر کردن منظور همون رفتن زیر پرده میتونه باشه و وقتی روبروی کعبه باشی فقد دو سمت راست و چپ ادمیانی میبینی که گریانند میدونم تعابیرم شاید درست نباشد ولی این شعر من رو با این کلمات به سمت کعبه میبره
من در این شعر سه مرحله رفتم از زلف به کعبه و از کعبه به خدا .
شما بزرگواران اساتید ما هستید و از نظرات و انتقادهای شما خیلی هم استفاده میکنم .
پیامبر گرامی میفرماید علم خودتون رو با بحث کردن افزایش دهید اگر سوال پیش نیاد و در پی جواب نباشیم آیا چیزی به دانشمون افزوده میشه ؟ منم به نوبه خود از دیدگاه خودم به این شعر نگاه کردم و برای من بهترین تعبیر بوده . در بعضی مواقع ما غرق در واژه ها میشیم و نکات ساده رو خیلی پیچیده میکنیم .
بعدشم من مخالفم از شخصی دیگر شعری بیاورید و با شاعری دیگر مقایسه کنید و همچین سوالی کنید که آیا حافظ نمیتونسته همچین شعری بگه این جور صحبت کردن در خور ادبیات ما نیست از تمام حرفهای سازنندتون این قسمت انرژی منفی رو میرسونه .
تمام حرف من این بود زلف سیاه و بلنده و صبا هم همیشه در پیچش زلف یار جای داره .اگر این نشانه ها رو به هر بچه مسلمونی بدی اولین فکری که به ذهنش خطور میکنه پرده کعبه زیرا که هم سیاهه هم بلند و باد صبا هم مقصدش کعبه اگر مثال دیگر میتونید برایم بیاورید ممنونم از توجهتون به نظرم .

Hamishe bidar در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۵۵ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

امام امیرالمؤمنین(علیه السلام) در مذمّت این انسان مغرور فراموشکار می ‌فرماید:
(أمْ هَذَا الَّذِی أنْشَأهُ فِی ظُلُمَاتِ الْأرْحَامِ وَ شُغُفِ الْأسْتَارِ نُطْفَةً دِهَاقاً وَ عَلَقَةً مِحَاقاً).
(این موجود مستکبر به نام انسان را بنگر که خالقش او را در میان تاریکی‌ های ارحام و لایه ‌لای پرده ‌های پنهان آفرید در حالی که نطفه و علقه‌ای بود).
(حَتَّی إِذَا قَامَ اعْتِدَالُهُ وَ اسْتَوَیمِثَالُهُ نَفَرَ مُسْتَکْبِراً وَ خَبَطَ سَادِراً).
(تا وقتی قامتی برافراشت و صورتی برافروخت، بی ‌اعتنا به خدایش شد و با کبر و غرور تمام از او رو برگردانید و راه نافرمانی پیش گرفت).

۱
۴۱۶۴
۴۱۶۵
۴۱۶۶
۴۱۶۷
۴۱۶۸
۵۶۴۷