امین در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۳۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶:
توخودت قند و نباتی شکلاتی شکلاتی
عسلی یا که شیرینی که به دل اینجور می شینی
پیوند به وبگاه بیرونی
بابک در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۳۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۳۳:
جناب محمدی گرامی،
زهره در عربی یا ناهید در فارسی، اختر دوم است از خورشید که درعلم نجوم و هیأت که احوال ستارگان باشد، حاکم بر عشق، هنر، و موسیقی است.
سماع، رقص یا بدور خود گشتن دراویش باشد، که در آن از خود بی خود شوند.
سماع زهره، چنین سماعی از زهره است، که حاکم بر عشق و موسیقی نیز در حال سماع و از خود بیخود گشتن است.
*ولی در اینجا سماع زهره "ما" بیان شده، که می باید اشاره به شخصی بخصوص باشد که زهره وار مشغول به چنان سماعی است.
ناشناس در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۱۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶:
وه وه که چه میکند شیخ مشرف جان جانان ناز نازان استاد استادان
بابک در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۵۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶:
درست این است:
از خانه برون آمد و بازار بیاراست
دیگر نشنیدیم چنین فتنه که برخاست
علی در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۳۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۶۷:
حاشیه ای در مورد شعر به نقل از استاد محمد سیمزاری :
این دو بیت ناظر بر چند حدیثه اولی البلاء للولا ست، که زمانیکه انسان امید دوستی از دیگران دارد خدا انسان برگزیده را به تازیانه می بندد تا او بداند که تنها دوست خود خداست
از طرفی عرفا می گویند اولین پیام بلا این است که هنوز خدا تو را به یاد دارد
دومین حدیث، حدیث قدسی است
من عشقنی...
که خدا فرمود هر کس عاشقم شود عاشقش می شوم چون عاشق شدم او را می کشم و چون او را کشتم فقط من خونبهای او هستم
پس اگر کسی در راه عشق خدا کشته بشود باید شکرانه دهد که خود را به بالاترین قیمت ممکن فروخته است
سحر مجیدی در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۲۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۴:
معنی بیت :
لی حبیب حبه یشوی الحشا
لو یشا یمشی علی عینی مشا
مرا معشوقی است که مهر اودرونم راکباب می کند، اگربخواهد ازروی چشمم بگذرد،بگذاربگذرد.
..... در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۰۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸:
در بیت
گرچه بد نامیست نزد عاقلان ما نمی خواهیم ننگ و نام را
برای خواندن راحت تر و بهتر کلمه ی ننگ را ننگی بخوانیم
علی در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۵۰ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۵:
مه من نقاب بگشا ز جمال کبریایی/ که بتان فرو گذارند اساس خود نمایی
شده انتظارم از حد چه شود ز در درآیی/ ز دو دیده خون فشانم ز غمت شب جدایی
چه کنم که هست اینها گل باغ آشنایی
چه کسم چه کاره ام من که رسم به عاشقانت/ شرف است آنکه بوسم قدم ملازمانت
به کمین استخوانی که شها برم ز خوانت/ همه شب نهاده ام سر چو سگان بر آستانت
که رقیب در نیاید به بهانه گدایی
نگشود عقده دل نه ز شیخ و نه از برهمن /نه ز دیر طرف بستم نه ز کعبه و نه زایمن
که نصیب عاشقان شد ز ازل فضای گلخن/ سر سیر گل ندارم ز چه رو روم به گلشن
که شنیده ام ز گلها همه بوی بی وفایی
ز حدوث پاک گشتم به قدم رهم ندادند/ ز وجود هم گشتم به عدم رهم ندادند
به کنشت سجده کردم به صنم رهم ندادند/ به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند
که تو در برون چه کردی که درون خانه آیی
چون بنای عشق عاشق که ز عشوه بی نیاز است/ دل مبتلای محمود به کمند طره ایاز است
که مدار شوخ چشمان بکرشمه است و ناز است/ در گلستان چشمم ز چه رو همیشه باز است
بامید آنکه شاید تو به چشم من درآیی
چو بنای کار عشق همه سوز و ساز دیدم/ ز جهانیان گروهی همه در مجاز دیدم
به شرابخانه رفتم همه مست ساز دیدم/ به قمارخانه رفتم همه پاکباز دیدم
چو به صومعه رسیدم همه زاهد ریایی
چه خوش است مطرب آید به سماع ذکر یا حی/ کند التفات ساقی سوی بزم ما پیاپی
غم عشق را دوایی نبود به جز نی و می /ز فراق چون ننالم من دل شکسته چون نی
که بسوخت بند بندم ز حرارت جدایی
چو به صحن باغ سروم قد خود عیان نماید /ز عذار لاله گونش چمن ارغوان نماید
رخ خود پی نظاره چو به گلستان نماید /مژه ها و چشم شوخش به نظر چنان نماید
که میان سنبلستان چرد آهوی ختایی
سحری به خواب بودم که ندا ز در درآمد /که نوید وصل گویا ز دیار دلبر آمد
بتو مژده باد ای دل که شب غمت سر آمد /در دیر میزدم من که یکی ز در درآمد
که بیا بیا (عراقی) که تو هم از آن مایی
دکتر خدیجه شریفی در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۳۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶:
مگه میشه از غزلیت سعدی، بیتی رو دستچین کرد؟
بقول مولوی:
شکر اندر شکر اندر شکر است....
محمدی در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۱۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۳۳:
سلام
معنیه سماع زهره چیه؟!
آدم معمولی در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۴۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۰:
سلام. این غزل با غزل قبلی به کوشش جمع آوری محمد علی فروغی، غزل یکپارچهای را ایجاد کرده است.
آدم معمولی در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۴۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۹:
سلام. این غزل با غزل بعدی به کوشش جمع آوری محمد علی فروغی، غزل یکپارچهای را ایجاد کرده است.
محمود در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۲۸ دربارهٔ منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۱ - در مدح علیبن محمد:
سبکی است منحصر به فرد واستثنائی
محمد طهماسبی در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۸:
از اساتید محترم خواهشمندم در صورت امکان بیت هشتم این غزل را برای اینجانب تفسیر نمایند ( غرض کرشمه حسن است . . .
ناشناس در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۰۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶:
از زخم پدیدست که بازوش تواناست
مثل تاجیکی
ناشناس در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۴۷ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۶:
آنکو هنری دارد از عیب نیندیشد
از عیب نیندیشد آنکو هنری دارد
منظور ار عیب هنر وفضیلت است
ناشناس در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۱۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱:
عشق داغیست که تا مرگ نیاید نرود
هر که بر چهره از این داغ نشانی دارد
سعدیا کشتی از این موج به در نتوان برد
که نه بحریست محبت که کرانی دارد
همه را هست همین داغ محبت که مراست
که نه مستم من و در دور تو هشیاری هست
عشق سعدی نه حدیثیست که پنهان ماند
داستانیست که بر هر سر بازاری هست
ناشناس در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۱۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۹:
به جان دوست که در اعتقاد سعدی نیست
که در جهان بجز از کوی دوست جایی هست
یادآور غزل معروف با مطلع:
به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوست
ناشناس در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۵۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲:
فریاد مردمان همه از دست دشمنست
فریاد سعدی از دل نامهربان دوست
دانی حیات کشته شمشیر عشق چیست
سیبی گزیدن از رخ چون بوستان دوست
شعر هیچ کسی به اندازه سعدی به زبانهای دیگر ترجمه پذیر نیست که نیست
مجید در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۴۴ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۷۹ - دماوندیۀ دوم: