گنجور

حاشیه‌ها

پویان در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۰۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:

با سلام
احتراماً خدمت دوستان عزیزم؛
شمس شیرازی، خداوندگار آواز: سیاوش، خانم کوکب و ن آ.
در اینکه هر کسی بنا به سلیقۀ شخصی، چیزی را می پسندد و یا خیر، شکی نیست. اما معیار و ملاک قضاوت که تنها ما نیستیم. موسیقی هم به مانند هنرهای دیگر دارای اصول و مشخصاتی است که بر اساس آن می توان یک کار خوب را از یک اثر ضعیف ممتاز کرد.
در اینکه استاد شجریان یکی از بزرگان تاریخ موسیقی ما هستند، ذره ای شک و تردید نیست. خداوندگار آواز: سیاوش، سخن به گزاف نگفته است، استاد شجریان هویت موسیقی ماست. اما این که هیچگاه در تاریخ موسیقی ایران، همانند ایشان نداشته ایم، به عقیده بنده می تواند سخن اغراق آمیزی باشد. لااقل به دو دلیل: اول اینکه تاریخ موسیقی ما به درستی ثبت نشده است و ما حقیقاً نمیدانیم که فی المثل در 300 سال پیش چه کسانی و به چه نحوی آواز می خوانند تا بخواهیم آنان را با استاد شجریان مقایسه کنیم و بگوییم که کدام یک برتر اند. و دوم آنکه: در تاریخ ثبت شده موسیقایی یکصد و اندی سالۀ خود کسی چون استاد حسین طاهرزاده را داریم که حقیقاً از آوازه خوانان طراز اول بوده اند و تأثیری عمیق بر موسیقی نهادند. و البته که از آینده نیز کسی خبر ندارد...
مقایسه استاد شجریان با روضه خوانان واقعاً مرا آزرده خاطر کرد. خانم کوکب، از شما که بنا به فرمایش خودتان فرهنگی هستید حقیقاً این انتظار نمی رفت. اینکه شما از نحوه اجرا و آواز استاد شجریان لذت نمیبرید و آن را نمی پسندید (که البته نظریست شخصی و قابل احترام) شایسته نیست که سبب شود شما ایشان را مورد توهین قرار دهید. شما از استاد ایرج نیز یاد کردید، بله ایشان نیز از خوانندگان بزرگ معاصر موسیقی ایران هستند. و جالب آنکه در بزرگداشتی که چندی پیش برای استاد ایرج برپا شده بود، استاد شجریان نیز سخنرانی کردند و از صدای استاد ایرج به عنوان "متر و معیار" برای خوانندگی یاد کردند.
خلاصه؛ آنجا که سخن از معیار و ملاک سنجش کار هنری است (که حوزه ایست تخصصی)، بی شک برای بنده نیز استاد شجریان بی همتاست، و آنجا که بحث از سلیقۀ شخصی و نگرش فردی بر مبنای ذوق شخصیست، بدون شک مادامی که سخن توهین آمیزی گفته نشود نظرات تمامی شما عزیزان برای بنده محترم و متین است.
پاینده باشید

س م در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۴۱ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۲۸۸:

مثل اینکه میخواهد بگوید
اگر زنت یک پایش در خانه و یک پایش بیرون بود {ددری شد} از دستش خون جگر خواهی شد
در بیت دوم هم میگوید طلاقش بده
مانا در نهان سراینده
سعدی بزرگ هم این چنین معنا را معتقد بوده است
چون زن راه بازار گیرد بزن
وگرنه تو در خانه بنشین چو زن

حسین در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۵۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۰:

یه غیر از اینکه حضرت خیام اشاره دارند که عمر فانی و زود گذره به موضوع نداشتن غرور و مساوی بودن تمام انشان ها اشاره دارند

کمال در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۴۸ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۴:

جمع آن: 6051

روفیا در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۴۷ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

پرسش بسیار خوبیست!
آن شخصیت هایی که فرمودید به جای خود، جای بحث دارد، من فقط نفهمیدم سگ و گاو و خر چه مشکلی دارند؟
اصلا عاشق آنها نبودن خیلی سخت است،
من راستی با دیدنشان عشق در قلبم موج می زند!

ناشناس در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۳۹ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

با اینکه از شعر: عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست خیلی تعریف شنیده ایم اما یک شعر نادرست است. چطور می شود انسان، عاشق سگ و گاو و خر و جرج بوش و اوباما و پوتین و بشار اسد و یزید و چنگیز و هیتلر و نمرود و ضحاک و شاه محمود غزنوی باشد؟ مگه اینکه بگیم اینا جزو عالم نیستن؟

شهریار در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۴۶ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۲۸۸:

با سلام
کسی ار دوستان معنی مصراع اول بیت اول را می دونه؟؟
ممنون می شم کمک کنید.

بهلول میرزا در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۰۷ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰:

باسلام ..
اینطور که متن شعر استنباط میشود شاعر معنای توکل خاص به الطاف الهی را گوشزد مینماید .وآدمی را به داشتن اعتماد نفس و ارادهٔ قوی داشتن رهنمایی مکند ......

سعید در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۰۱ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۱۲ - حکایت:

در قسمتی از کتاب معروف دایی جان ناپلئون که شاهکاری است اثر ایرج پزشکزاد، شخصیت اسدالله میرزا که مردیست بسیار با فراست به این بیت سعدی اشارت می کند و از آن استفاده می برد
طبیبی پریچهر در مرو بود که در باغ دل قامتش سرو بود

کوکب در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۰۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:

ای جاااانم، حظ کردم
چون معلم هستم ، همیشه چندتا نمره ی 20 ذخیره دارم
اولی را به سخن شیوای شمس شیرازی دادم دومی هم برای شما ” ن آ “ دوست عزیز نادیده

ن آ در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۵۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:

کوکب بانوی گرامی
فی البداهه تقدیم به شما که از ایرج نام بردید
..
کوکب رخا ، چو باده بریزی به ساغرا
شهد است ، خرده نبات است ، شِکّرا
من غبطه می خورم که به مثل تو ، خواهرا
کِلک ام نشد به صفحه ی گنجور زیورا
بادرود

کوکب در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۴۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:

ن آ ی گرامی
طبع روان و زلال انسان را به وجد میآورد
در باره ی شمس شیراز عزیز گفتی من به هیجان آمدم
اگر خطاب به من بود آسمانها سِیر میکردم
شعرتان روان و قلمتان پر توان باد

روفیا در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۴۲ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱۱:

اوه
راستی؟!
سپاسگزارم.
نمیدانم چرا خیال کردم متکلم یعنی بسیار سخندان!!
غلط نکنم به خاطر تشدیدش بوده است!
و اگر بدانید فکرم تا کجاها که نرفت...
با خود گفتم اگر بسیار سخندان است لاجرم زمان بسیاری را صرف کسب دانش سخندانی کرده، پس بدون شک زمان چندانی برای آزمودن ادعاهایش نداشته،
پس چه بسا که ادعاهایش لاف و گزافی بیش نباشد بنابراین در اصل همان وراج است لیکن از نوع محترمش!
عجب اسب چموشی است این ذهن آدمی!!

ن آ در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۱۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:

درود بر شمس شیرازی گرامی
..
شیرازیا ” اگر چه سخن نیک دانیا
“ یک نکته گویمت بِشِنو رایگانیا”
همدم مشو به تعصب گرای خشک
گر خَم کنی ش می شکند ناگهانیا

کوکب در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:

شمس شیرازی عزیز
شاید راست میگوید
علف باید به دهان بزی شیرین بیاید
شجریان را از روی سخن دیگران نمیتوان قضاوت کرد
باید به مذاق کسی بسازد
من از آواز ایشان لذت نمی برم ، چون با روضه خوانها تنها فرقش اینست که روضه خوان سر قبر آقا میخواند و شجریان در مجلس حافظ دوستان
به آوازهای سالهای قبل ایشان گوش کنید ، تا کتاب حافظ را جلویتان نگذارید و نخوانید متوجه ی الفاظ برون آمده از دهان شجریان نمی شوید
ولی مدتیست به این نکته توجه کرده و کلمای را زیر سبیلی یا زیر لبی ادا نمی کند
یکی از بزرگان آواز ایران ایرج است که براستی حق مطلب را در آواز ادا کرده
به قول شما بوده اند و هستند وخواهند آمد ،
حالا یکی هم سفت گرفته که ایشان خداوندگارند
من با او مشکلی ندارم ، بگذار با عروسکش خوش باشد
ولی اگر مرتب در مخ من کوبید که او خداوندگار است مشکل آفرین می شود
زنده باشید

Hossein Faraji در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۳۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴:

راه تقویت حافظه
تجربه تناقض های آشتی ناپذیر در ذهن
(پارادوکسی)
حفظ این غزل حافظ به درمان بعضی از ناخوشی های دیمنس (فراموشی) (و شاید آلزهایمر) بسیار مفید و مؤثر است

افسانه یا حقیقت
خواندن همین قطعه و عمل به ان موجب خوشبختی است

کسانیکه "سعادتمند "شده اند چه کرده و به کجا ها سفر کرده اند
آنها اول خواسته اند که سعادتمند و نیک بخت بشوند. خواستن "رستگاری" و نیک بختی شرط اول است
مورد بعدی عاشق شدن است و برای ان لازم است نوری در انسان روشن شود که زیبائی ها را در افق های گوناگون ببیند. زیبائی در افق حس، غریزه ، طبیعت و یار در اثر شکوه جمالی دل از دست ادم میرود و عاشق می شود
مرحله بعد بزرگ شدن و رهائی از بلاکشی عاشقی است و آن مشاهده والائی و عضمت است . اینجا بجای جمال یار ، جلال آو تجربه می شود و درمشاهده و ملاقات هیبت جلالی در دل سالک حیرتی برپا می شود که او را به دویدن وا می دارد
مرحله سوم نتیجه آمیختگی دو گام زیبائی و عظمت است ، معما و سرّ است و راز
و با این تجربه و عبور از آن وادی تحیر زیبا ادمی به سعادت می رسد.
عالم تحیرّ که وادی حیرت و لحظه حیرانی در آن است ، ملاقات سالک با لحظه عظمت جلال و هراس از هیبت انست. یکه خوردن (سکته) در برابر ان نشانه اگاهی و آغاز محرمیت برای ورود آز آن و اقامت در آن و خروج از ان به وادی بعدی است که نزد عارفانی چون بایزید مشاهده شده است و آن سرّ آمیختگی همزمان جمال و جلال بشکل معما گونه در آن است در هنر دوران جدید آن را در اثاری مثل نقاشی داوینچی (لبخند ژوکند ) و مجسمه داوود میکل آنز می توان مشاهده عینی کرد که زیبائی و والائی خیره کننده در آن چنان پیچیده و بهم تنیده اند که لحظه جذب شکوه جمالی با لحظه دفع هیبت جلالی مماس است و در این نقطه تماس است که حافظ می گوید : " در این درگاه حافظ را چو می خوانند ، می رانند"

ای محرم عالم تحیرّ
عالم زتو هم تهی و هم پر
نظامی

در این درگاه حافظ را چو میخوانند ، می رانند

رهگذر در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۵۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۶۹ - خنده گرفتن آن کنیزک را از ضعف شهوت خلیفه و قوت شهوت آن امیر و فهم کردن خلیفه از خندهٔ کنیزک:

قسم خوردن به قرآن، سند شرعی ندارد و الزام‌آور نیست. به عبارت ساده، کسی که به قرآن کریم قسم بخورد، لازم نیست آن را انجام دهد و قسم، فقط باید با لفظ جلاله‌ی «الله» باشد که الزام‌آور است و اگر کسی که به لفظ «الله» قسم خورده، به قسمش عمل نکند، باید کفاره بدهد.
برای آشنایی بیشتر با احکام قسم، به رساله‌ی توضیح المسائل مراجع تقلید، مراجعه شود.

سید محمد جواد موسوی در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۰۹ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۵:

چون بر دشمنت چیره شدی به منش ائمه و بزرگان دین برخورد کن و بر دشمنت رحم کن تا خدا بر تو رحم کند.

فریبا در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۵۲ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۶:

شاعر دنبال نا مهربان ویا محنت رسان نیست منظور اینه که کسی که دل من با اوست با من نامهربان است و عشقش برایم محنت اور اما با این وجود من در طلب اویم...

شمس شیرازی در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۴۱ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱۱:

متکلم سخندان است ، سخن پرداز
وراج بسیار دروغ گوینده است بر وزن فعال صیغه مبالغه
مانند کفاش و حراف و بقال و.....
و چه زیباست: دوران باخبر در حضور و نزدیکان بی بصر دور. ای کاش با خبران نزدیک و بی بصران دور میبودند.

۱
۴۱۶۴
۴۱۶۵
۴۱۶۶
۴۱۶۷
۴۱۶۸
۵۶۴۲