گنجور

حاشیه‌ها

فرهاد در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۵۴ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰:

با سلام در بیت ششم. بحال اوحدی هرگز نکردی التفات اکنون. در پناه خدا

یکی بودم در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۵۴ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱:

بیت 4 , مصراع 1
آخر مصرع دیر معان اشتباهه و دیر مغان درست , چون این غزل استقبال از حافظ هستش
بیت 6 مصراع 2
کلمه ی اول شهیدان هست که ظاهرا جای ی با ه عوض شده

یکی بودم در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۴۲ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸:

سلام وزن شعر اشتباه درج شده
وزن این شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

همیرضا در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۱۹ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب پنجم در رضا » بخش ۲ - حکایت:

در مورد بعضی ابیات این بخش مزاحم استاد اشرفی بزرگوار شدم. مشکل اصلی من سر این بیت بود:
«به دعوی چنان ناوک انداختی
که عذرا به هر یک یک انداختی»
استاد گرامی فرمودند که صحیح این بیت به این صورت است:
«به دعوی چنان ناوک انداختی
که عذرا به هر دو یک انداختی»
«عذرا در مقام آشکارا و واضح و روشن و تنها هم هست.»
و معنی بیت:
«آشکارا با یک تیر دونشانه می زد.»
«در این بیت دونظر وجود دارد
درمورد واژه ی عذرا علامه قزوینی میگوید عدو را بود که معنی مصرع دوم میشه: با یک تیر دو دشمن را از پا در اورد
در معنی عذرا میشه:
در تیر اندازی چنان ماهر بود که به هر یک از ستارگان سنبله تیری انداختی وان ها را از هم جدا ساختی
معنی دوم در ارتباط نجوم وارتباط عذرا با علم نجوم معنی میشود»

ظاهر حسینی هروی در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۲۰:۲۰ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵:

«گرجهانرا سر بسر بگرفته»
این مصرع یک هجای بلند از رکن آخر مصرع کم دارد، من متن چاپی را در دسترس ندارم، کلاً غزل سست است و شکل نوشتاری متن نیز جالب نیست اما این مصرع شاید چنین باشد:
گرجهان را سر بسر بگرفته ای
یا
گرجهانرا سر بسر بگرفته است

احمد آذرکمان ۰۴۹۰۳۰۰۶۶۹.a@gmail.com در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۱۸:۱۸ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶:

«به دو انگشت کاغذم دریاب» 『خاقانی』
نمی دانم چرا آن قدر که خواندنِ تنها نامه ات برایم ذوق دارد دیدنت ندارد . همان نامه ای که سی و یک سال پیش برایم نوشتی . همان نامه ای که تویِ حیاط هایِ «مسجدشاه» به من دادی . عصر یک پنج شنبه بود . همان پنج شنبه ای که من دربدر واژه هایت ، آواره ی کلمه هایت و دل رفته ی جمله هایت شدم .
آن واژه هایِ تو ، آن کلمه هایِ تو و آن جمله های تو مثل سنگ های آب خورده ی کفِ رودخانه ها بودند انگار .
چند خط که بیش تر برایم ننوشته بودی . چند خطی که گاهی به برگ های رنگی پاییز می ماند ، و گاهی عینِ باران های تند و کوتاهِ دَم نوروز .
من وقتی نامه ی تو را می خوانم ، انگار یکی تمام پرده های خانه ی مرا می شوید و همان جور خیس خیس می آوَرد و آویزان می کند .
من وقتی نامه ی تو را می خوانم انگار در یک آینه ی قدی قدیمی تمام خودم را ورانداز می کنم .
این روزها هر جا که خانه ای قدیمی می بینم که پنجره ای مُشَبّک دارد یاد نامه ی تو می افتم .
این روزها وقتی که دخترکان سرخوش و شاد ، به ناخن هایشان لاک قرمز می زنند حس می کنم که دارم نامه های تو را می خوانم .
این روزها مدام خواب می بینم که نامه ای دیگر برایم نوشته ای . نامه ای که همه چیز را در درون من به سازش می رساند . نامه ای که دلم را به قصرهای متروک تبدیل می کند . همان قصرها که در آن آهو بچه کرده است و روباه آرام گرفته است .
احمد آذرکمان . 2 آذر 97

تماشاگه راز در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۱۶:۱۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸:

بیت آخر کشتی نوح می تواند اشاره به شراب باشد که در ابیات قبل آمده است :
مضمون مشابه در بیت زیر از حافظ آمده است
اگر نه عقل به مستی فروکشد لنگر
چگونه کشتی از این ورطه بلا ببرد

تماشاگه راز در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۱۵:۵۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸:

دختر رَز: بنت العنب، شرابی که از انگور حاصل گردد، دانه ی انگور
رز یعنی انگور

برسان بندگی دختر رز، گو به درآی که دم و همت ما کرد ز بند آزادت
چه شود گر من و تو چند قدح باده خوریم باده از خون رزان است نه از خون شماست
جمال دختر رز نور چشم ماست مگر که در نقاب زجاجی و پرده عنبیست
امام خواجه که بودش سر نماز دراز به خون دختر رز خرقه را قصارت کرد
دوستان دختر رز توبه ز مستوری کرد شد سوی محتسب و کار به دستوری کرد
نامه تعزیت دختر رز بنویسید تا همه مغبچگان زلف دوتا بگشایند
به نیمشب اگرت آفتاب می‌باید ز روی دختر گلچهر رز نقاب انداز
فریب دختر رز طرفه می‌زند ره عقل مباد تا به قیامت خراب طارم تاک
عروسی بس خوشی ای دختر رز ولی گه گه سزاوار طلاقی

تماشاگه راز در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۱۵:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸:

معانی لغات غزل
مبارک بادت: مبارکت باد.
مواعید: جمع موعود – چیزهایی که وعده شده.
مَرَواد: (الف حرف ندا) خدا کند که نرود.
حریف: هم پیشه، همکار، هم قطار، طرف مقابل در بازیهای دو طَرَفه.
دل می دادت؟: آیا دلت راضی می شد؟ دلت اجازه می داد؟
دختر رز: بنت العنب، کنایه از شراب است.
بندگی: خدمتگزاری.
دَم: نَفَس (و دَم به عربی به معنای خون).
همّت: اراده، عزم و در نزد صوفیه توجّه قلب و قصد سالک برای رسیدن به کمال.
قَدَم: گام.
مَقدَم: قَدَمگاه، جای پا.
تاراج: چپاول، یغما کردن، غارت کردن.
تاراج خزان: غارت خزان، کنایه از برگ ریزان خزان.
رخنه: شکاف دیوار، سوراخ و شکاف در هر چیز.
رخنه نیافت: شکاف بر نداشت، ویران نشد.
تفرقه: پراکندگی، از هم جدا شدن، جداجدا کردن چیزی.
طالع: برآینده، طلوع کننده، بخت و اقبال، پیشانی، شانس.
نامور: نام آور.
طالع نامور: سرنوشت نیک.
دولت: امکانات، ثروت و مکنت، نیک بختی.
دولت مادرزاد: قدرت و امکانات سرشتی.
معانی ابیات غزل
(1)ای ساقی! فرا رسیدن عید به تو مبارک باد. به امّید اینکه وعده هایی که داده بودی فراموشت نشده باشد.
(2)در شگفتم که آیا در این مدّتِ دوری و فراق دلت راضی می شد که چنین از دوستان دل برگیری.
(3)(ای باد صبا) مراسم خدمتگزاری ما را به شراب ابلاغ کرده بگو که از طینت پاک و همّت و اراده ما بود که تو از زندانِ خُم رهایی یافتی. حالیا آشکارا بیرون آی …
(4)… (که) شادی اهل مجلس وابسته به قدوم توست (و) هر دلی که شادی ترا نخواهد قرین غم و اندوه باد.
(5)سپاس خدای را که دست غارتگر خزان خللی در گلزار پر گل و سبزه تو پدید نیاورد.
(6)چشم بد از تو دور که در اثر بخت و اقبال بلند و امکانات جبلّیِ تو، از پراکندگی و جدایی رهایی یافتی.
(7)حافظ مبادا امکانات این کشتی نوح را از دست بدهی وگرنه طوفانِ رویدادها تو را از بین خواهد برد.
شرح ابیات غزل
وزن غزل: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن
بحر غزل: رمل مثمّن مخبون اصلم
*
1-این غزل در روزهای اول ماه محرّم سال 768 هجری یعنی در ایّام ورود مجدّد شاه شجاع به شیراز، پس از شکست فاحشی که به برادر خود داد، توسط حافظ سروده شده و تبریک عید در بیت اوّل مربوط به روز اوّل ماه محرّم سال 768 هجری است که روز اوّل سال عربی و مقارن با این رویداد می باشد و از مفاد مصراع دوم بیت اوّل چنین بر می آید که در تمام مدّتی که شاه شجاع دور از پایتخت خود شیراز مشغول تدارک حمله مجدّد خود بوده است به وسیله مکاتبه، با حافظ در ارتباط و تماس و وعده هایی به شاعر داده بوده است.
2-در بیت دوم تعارفی دل پسند و زیباست که علی رغم واقعیّت تلخ اتّفاق افتاده و دور بودنِ اجباریِ شاه شجاع از شیراز، حافظ در مقام تجاهل العارف برآمده چنین وانمود می کند که تو هر وقت و هر زمان اراده می کردی می توانستی شیراز را فتح کرده و مراجعت کنی و خودت آن را به تعویق می انداختی و در این مدّت چه طور دلت راضی می شد که دوری دوستان و هم قطاران را تحمّل نمایی!
3-در بیت سوم حافظ می گوید ای باد صبا سلام مرا خدمت شاه شجاع رسانیده و به او بگو از برکت نَفَسِ گرم و همکاریها و پشت کار ما بود که از مخمصه خلاصی یافتی و شاعر می خواهد به شاه شجاع بفهماند که بعد از تعارف، واقعیّت امر این است. در نظر داشته باش.
4-در بیت چهارم اضافه می کند که ورود تو به شیراز سبب خوشحالی و مسرّت اکثریت مردم می شود و آن عدّه قلیلی هم که با برادرت همراه و با تو دشمنند بگذار دلشان از غم بترکد.
5-در بیت پنجم شاعر از اینکه در کیفیّت لشکر و احوال خانواده سلطنتی و وضعیت امور مادّی شاه شجاع خللی وارد نشده اظهار مسرّت می کند.
6-در بیت ششم مجدداً از مراجعت شاه شجاع اظهار خوشحالی نموده و تهوّر و پایمردی و پافشاری او را تا دستیابی به فتح می ستاید.
7-و بالاخره در بیت مقطع مراتب همکاری و خدمتگزاری خود را ابلاغ می کند.
در شرح این غزل اقتضا دارد به دو نکته مهمّ که در ساختار غزلهای حافظ مشاهده می شود اشاره شود:
1-بسیاری از حافظ پژوهان اعتقاد چندانی به ذو وجهین بودن غزلهای حافظ نداشته و آنها را صِرفاً غزلهایی عاشقانه یا عرفانی به حساب می آوردند و برای ابیات کلیّه غزلها معنانی مستقل در نظر گرفته و تعبیرات یا مفاهیم نهفته در بطن غزل را امری پندارگونه ناشی از تخیّلات پاره یی از شارحین می دانند. چنین نیست و به عنوان مثال چنانچه در همین غزل (18) دقّت شود مشاهده می شود که روی سخن شاعر در مطلع شروع کلام با ساقی است و در بیت دوم که دنباله مطلب بیت اوّل است شاعر با ساقی مشغول عرض تبریک و تعارف است و در بیت سوم و چهارم شاعر خطاب به همان ساقی می گوید که ای ساقی سلام مرا به شراب برسان و به او بگو حال که از زندان خم بیرون آمده یی ما مجلسیان مقدمت را گرامی می داریم. حال باید ببینیم بیت پنجم چه معنا می دهد و ضمیر آن به چه کسی بر می گردد؟ چرا شاعر در بیت پنجم مطلب معترضه یی را پیش می کشد و می گوید که شکر خدای را که به بوستان سمن و گل و شمشاد تو آسیبی نرسیده است. مگر ساقی یا شراب باغچه و گل و شمشاد دارند که از باد خزان آسیب ببیند؟ در بیت ششم کار از اینهم بدتر می شود آنجا که می گوید خدای را شکر که از طالع نیکوی تو بود که از تفرقه به در آمدی. این مضامین و مطالب نه به ساقی می چسبد نه به شراب. پس ضمیر بیت پنجم و ششم به چه کسی بر می گردد؟ اگر به ساقی یا شراب که مطالب و مضامین وافی به مقصود نیستند و این پراکنده گویی ها چه معنی می دهد؟ به ناچار باید قبول کنیم که منظور شاعر از ساقی، ساقی میخانه نیست و این نام عاریتی است که در زیر پوشش آن شاعر با کسی طرف مکالمه است که مضامین بیت چهارم و پنجم هم به او مربوط شده رفع عیب می شود و این همان شاه شجاع است که شاعر با او مبارکباد کرده و مضامین ابیات بعدی نیز هر کدام دارای ایهامی است که همانطور که در شرح این ابیات گفته شده به او بر می گردد.
2-نکته دوم این است که با اندک دقّت در مفاد ابیات این غزل متوجّه می شویم که اگر شاعری بخواهد غزلی تعبیردار بگوید چاره یی ندارد که این ویژگی را قبول کند که صورت ظاهر غزلش در مکتب وقوع نباشد یعنی غزلهای او نمی تواند با موضوع واحدی شروع و در همان موضوع تا پایان غزل خاتمه پذیرد بلکه هر بیت باید درباره مطلب مستقلّی ساخته و پرداخته شود. از اینجا نتیجه می گیریم که این شیوه که حافظ در پیش گرفته و اکثر غزلهای خود را بدان سبک سروده در راه نیّت و هدف اصلی او یعنی ساختن غزلهایی ذو وجهین با تغییر صورتی در ظاهر و صورتی در باطن بوده است و هرگز شاعر صِرفاً برای اینکه غزلی عاشقانه یا عارفانه بسازد دست به قلم نشده و غزلسرایی او به منظور انتقال یک نوع خبر و مطلب است به فرد یا افراد مورد نظر خود، منتها هنر شاعر در این است که این کار معجزه آسا را شخصاً ابتکار و از عهده آن به خوبی برآمده است و به عقیده نویسنده این سطور حافظ این هنر را از کلام الله مجید تقلید کرده است و آفرین خدا بر او.
3-مطلب دیگر اینکه از همین جا معلوم می شود که چرا حافظ در طول حیات خود علاقه چندانی به جمع آوری اشعار خود نداشته است؟ زیرا او شاعری همانند ناظمهای دیگر نبوده است که برای اینکه دیوانی فراهم آورد شعر گفته باشد و سعی کند در همه ردیف و قافیه ها شعری بسازد و با 29 حروف الفبا بازی کند. او مردی فاضل و عارف و دانشمند بوده که مسیر زندگانیش او را به دسته بندی کشانیده و هنر و ذوق شاعری خود را در راه مبارزه با رقیبان بالاجبار به کار گرفته است و هرگز نباید او را با دیگر شاعران قیاس کرد. او مردی است فوق العاده و نابغه که هنر شاعری کمترین و کوچکترینِ نمونه و قطره ای است از دریای فضل و کمال و معلومات او، بنابراین آن خودخواهیها و شهرت طلبیها که در دیگر شاعران مشاهده می شود در او نبوده و چندان به اشعار خود دلسپردگی نداشته است. ما باید این واقعیت را قبول کنیم که ناظمها مانند اکثر آنهایی که نام آنها صفحات تذکرة الشعراها را پر کرده است همگی در اصل و ضمیر باطن خود گرسنه نام و تشنه شهرت بوده و شأن شاعران بالفطره مانند خیّام و مولوی و حافظ و … اجلّ از آنهاست.
***
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالیان

یکی بودم در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۱۵:۱۲ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵:

سلام
بیت 2 , مصراع 1
قبل از جزا یک هجای بلند کم داره که احتمالا این(بر , هر) باشه :
رندی ام ای میر دیوان این (بر , هر ) جزا ثابت بود

یکی بودم در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۱۵:۰۱ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲:

بیت آخر مصراع اول
عربی به زیر تیع
تیع اشتباهه باید تیغ باشه

یکی بودم در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۱۴:۵۸ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱:

گنجور جان مرگ من اصلاحاتو انجام بده , دیدم نوشته که شعرای این بنده خدا ناقص به دست ما رسیده گفتم در حد توانم کمک کنم

یکی بودم در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۱۴:۵۶ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱:

سلام بیت 2 مصراع اول
بر پشت پا دوخته ...
پا اشتباهه چون ایراد وزنی ایجاد کرده و پای صحیح تر میشه :
بر پشت پای دوخته چشم سیاه را
بیت 4 مصراع 1
هر گه فتاده رهم ...
رهم ایراد وزنی ایجاد کرده و درستش راه هستش :
هر گه فتاد راه به صحرای معرفت

safarisli در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۱۴:۵۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷:

در پاسخ به عزیز گرامی، ف _ش
من بی تو زندگانی، خود را نمی پسندم
یا
من بی تو زندگانی! بر خود نمی پسندم
(بادا که صحیح باشد)

یکی بودم در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۱۴:۴۶ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰:

سلام بیت 3 , مصراع 1 , که سه تا صفر هست لطفا پاک کنید
بیت 4 , مصراع اول , رکن سوم یک هجای بلند کم داره که با اضافه کردن هم بعد از دل مشکل حل میشه:
نه با من با یکی از اهل دل هم دوستی می کن
بیت آخر مصراع دوم , همه درج شده که اشتباهه و باید هم باشه :
که اینجا با نمک هم نیست الفت سینه ریشان را

یکی بودم در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۱۴:۳۲ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷:

آخ آخ که حیف بود این شاعر فوق العاده است, اگه تو 36 سالگی فوت نمیشد شیرازی ها مثلث شعر پارسی بودن

حمید در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۱۴:۳۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۱ - امتحان پادشاه به آن دو غلام کی نو خریده بود:

با سلام و ادب
در حاشیه هایی که در ذیل این مطلب آمده سخنی که به پیامبر (ص) نسبت داده شده صحیح نمی باشد و این جمله از حضرت علی (ع) می باشد مرجع آن هم (31 ـ دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، چ 1، قم، انتشارات تهذیب، 1379 ه.ش.) ص 660 متن عربی و ص 661 ترجمه آن است. خواهشمند است اصلاح فرمایند. با تشکر

یکی بودم در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۱۴:۲۷ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶:

سلام بیت4 , مصراع 1 تشتگی درج شده که تشنگی درست است :
علاج تشنگی ام خون دل کند ور نه

یکی بودم در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۱۴:۱۹ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

سلام بیت 2 , مصراع 1 ,عشقاشتباها عشق درج شده لطفا تصحیح کنید :
به راه عشق نگیرم ز شوق بال و پری

یکی بودم در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۱۴:۱۲ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱:

سلام بیت 6 مصراع 1 , اول مصراع جسن درج شده که اشتباهه لطفا تصحیح کنید حسن :
حسن و ناز و عشوه خواهد هر دم از شرم ادب

۱
۲۶۷۱
۲۶۷۲
۲۶۷۳
۲۶۷۴
۲۶۷۵
۵۵۴۱