گنجور

 
مولانا

ای جان و قوام جمله جان‌ها

پر بخش و روان کن روان‌ها

با تو ز زیان چه باک داریم

ای سودکن همه زیان‌ها

فریاد ز تیرهای غمزه

وز ابروهای چون کمان‌ها

در لعل بتان شکر نهادی

بگشاده به طمع آن دهان‌ها

ای داده به دست ما کلیدی

بگشاده بدان در جهان‌ها

گر زانک نه در میان مایی

برجسته چراست این میان‌ها

ور نیست شراب بی‌نشانیت

پس شاهد چیست این نشان‌ها

ور تو ز گمان ما برونی

پس زنده ز کیست این گمان‌ها

ور تو ز جهان ما نهانی

پیدا ز که می‌شود نهان‌ها

بگذار فسانه‌های دنیا

بیزار شدیم ما از آن‌ها

جانی که فتاد در شکرریز

کی گنجد در دلش چنان‌ها

آن کاو قدم تو را زمین شد

کی یاد کند ز آسمان‌ها

بربند زبان ما به عصمت

ما را مفکن در این زبان‌ها

 
 
 
غزل شمارهٔ ۱۱۵ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
انوری

ای غارت عشق تو جهان‌ها

بر باد غم تو خان و مان‌ها

شد بر سر کوی لاف عشقت

سرها همه در سر زبان‌ها

در پیش جنیبت جمالت

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

ای مهر تو در میان جان‌ها

وای مهر تو بر سر زبان‌ها

قدر تو گذشته از فلک‌ها

صیت تو فتاده در جهان‌ها

قاصر ز ثنای تو زبان‌ها

[...]

خاقانی

نظاره کنان به روی خوبت

چون درنگرند از کران‌ها

در روی تو روی خویش بینند

این است تفاوت نشان‌ها

نجم‌الدین رازی

نظار گیان روی خوبت

چون در نگرند از کرانها

در آینه نقش خویش بینند

زین است تفاوت نشانها

عراقی

نظارگیان روی خوبت

چو در نگرند از کرانها

در روی تو روی خویش بینند

زینجاست تفاوت نشانها

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه