محمد طهماسبی دهنو(هانا دایی) در ۶ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۰:۵۶ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۲۶:
سلام..گلستان در گنجور خیلی جاهاش از متن اصلی دوره
ظالمی را حکایت کنند که هیزم درو یشان خر یدی به حیف و توانگران را دادی به طرح.صاحب دلی بر او
گذشت و گفت
ماری تو که هر که را ببینی،بزنی ؟
یا بوم که هر کجا نشینی ، بکَنی ؟
زورت ار پیش می رود با ما
با خداوند غیب دان نرود
زورمندی مکن بر اهل زمین
تادعایی بر آسمان نرود
حاکم از این سخن برنجید و روی از نصیحت او در هم کشید و بر او التفاتی نکرد،اَخَذَتهُ العِزَّهُ بالاِثمِ
تا شبی آتش مَطبَخ در انبار هیزمش افتاد و سایر املاکش بسوخت و از بستر نرمش، به خاکستر گرم نشاند
اتّفاقاً، همان شخص ، در گذار بود و شنید که با یاران می گفت : ندانم این آتش ، از کجا در انبار هیزم افتاد.گفت
از دود دل درویشان حذر کن ز دودِ درون های ریش که ریشدرون عاقبت سر کند
به هم بر مکن تا توانی دلی
که آهی جهانی به هم برکند
بر تاج کیخسرو شنیدم که نبشته بود
چه سال های فراوان و عـمر های دراز
که خلق بر سرِ ما بر زمین بخواهد رفت
چنان که دست به دست آمدست مُلک به ما
بــه دست های دگر همچنین بخواهد رفت
معانی
درویشان= فقیران و محرومین و مستضعفین
به حیف= با ستم و بی وجدانی
این جا=با قیمت کم
طرح=نقشه کشیدن،خدعه،به زور به کسی تحمیل کردن
بوم=جغد
التفات =توجه
اخذته العزه بالاثم=خودخواهی اش او را به گناه کشاند(بقره 206)
مطبخ=آشپزخانه
دود دل=آه دل
درون های ریش=دل های زخمی و آزرده
ریش درون=زخم درون..جراحت دل
یکی (ودیگر هیچ) در ۶ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۰:۱۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۶:
به نام او
با سلام و درود خدمت تمامی دوستان
اینجانب اگر حمل بر اغراق نباشد تمامی طول عمر خویش را مصروف در اندیشه ء یافتن حقایق موجود در پس پرده ء دنیای ظاهر نموده ام و در نهایت به آن معنی نایل گشتم که ابن سینا بدان معترف گشت : تا بدانجا رسید دانش من تا بدانم همی که نادانم
خدمت دوستان عارضم که وجود ما همچون اعداد موهومی در دانش ریاضی در اعماق موهومات غوطه ور است و برای رسیدن به جوابی معقول در معادلهء زندگی نیاز بر این است که هر معادله ای رفع ابهام گردد. در این میان ما خود مجهولیم و شایسته این است که با شناخت خود از این جهالت بدر آییم . زیرا که وقتی حقیقت وجودی بر ما معلوم نباشد چگونه می توان معادله ای سراسر مجهول را به سرانجامی معلوم رساند.
عارفان و سالکان راه او تنها کسانی هستند که توانسته اند با جلب عنایت او از راه تسلیم و رها شدن از خویش باریکه راهی به سوی معلومات و حقایق بگشایند
با نهایت تاسف شاهد آنیم که اکثریت اساتید!! در لایه های ظاهری مستغرقند و تفاسیری که می نمایند در حیطهء وهم و گمان و پندار است.
شرط لازم و نه کافی برای اینکه معانی خود را عریان نمایان سازند تنها تسلیم محض به کلام حضرتش می باشد و از آن لحاظ کافی نیست که تسلیم در زمانی مقبول اوست که عنایتش نیز شامل حال گردد.
در آنصورت است که نفس لوامه به نفس مطمئنه مبدل گشته و سخن از جان جان بر می آید و دیدگان به نور او بینا می شود.
اینگونه است که سخن دیگر سخن وهم آلوده نیست بلکه از روح بر زبان جاریست و اینست سر علم لدنی!
دوستان وقت گل آن به که به عشرت کوشیم
سخن اهل دل است این و به جان بنیوشیم
دوستان وقت گل یعنی وقت بهار جان (هنگامی که روح سخن بر زبان جاری می سازد) باید که شادمان بود و خوشی ها کرد و به یمن عنایتی که از بالا رسیده شاد و مسرور بود
این توصیهء اهل معرفت و شناخت است و باید که با گوش جان و دل آنرا بشنویم.
نیست در کس کرم و وقت طرب میگذرد
چاره آن است که سجاده به می بفروشیم
در این هنگام همه در اندیشه اینند که خود را به بالا برسانند و کسی در فکر دیگری نیست و در خود مستغرقند
بنابراین چارهء کار اینست که حاصل عبادات و شریعت را قربانی کنیم تا از جان جان (روح) بهره ای به ما برسد.
خوش هواییست فرح بخش خدایا بفرست
نازنینی که به رویش می گلگون نوشیم
در این بهار جان حال و هوای دل ما مساعد است ای خدا عنایتی کن و از اولیای خود کسی را به ما بنما تا واسطه کسب فیض از آستان درگاه تو باشد
ارغنون ساز فلک رهزن اهل هنر است
چون از این غصه ننالیم و چرا نخروشیم
ساز و کار گردون چنان است که همه ء اهالی دل را با افسون خویش از راه تو باز می دارد
چگونه از این غم و غصه اندوهگین و نالان نباشیم و چرا باید بر علیه این افسونگری ها طغیان نکنیم
گل به جوش آمد و از می نزدیمش آبی
لاجرم ز آتش حرمان و هوس میجوشیم
گل (Gel) وقتی آب کافی نداشته باشد حالتی شبیه جوشیدن به خود می گیرد بدان معنی که جسم خاکی ما وقتی از آن آب حیات (طراوت روح) چیزی عایدش نشود به جوش و غلیان در می آید
ناگزیر از آتشی که در درون ما از برای آرزوی وصال تو شعله ور است در جوش و خروشیم.
میکشیم از قدح لاله شرابی موهوم
چشم بد دور که بی مطرب و می مدهوشیم
از خون دل سوختهء خویش تری و طراوتی کاذب عاید ما می شود (زیرا که آن طراوت روح را ندارد)
چشم بد اندیشان از ما دور باشد زیرا که بدون حضور یار و آب حیات از خود بیخود گشته ایم.
حافظ این حال عجب با که توان گفت که ما
بلبلانیم که در موسم گل خاموشیم
حافظ این حس و حال غریب را با چه کسی می توانی در میان بگذاری
همچون بلبلی هستیم که در فصل بهار ناچار به خاموشی و عدم بیان عنایاتی هستیم که از جانب دوست به ما می رسد (زیرا که گوش شنوایی برای این حقایق نیست و به سفاهت و دیوانگی متهم خواهیم شد.)
پویا ر-ز در ۶ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۸:۲۰ دربارهٔ شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۰۲:
در بیت سوم
"گویی که بخر جنت شادی به غم عشق" صحیح است و با مصرع بعدی همخوان است
غلامحسین آتشی در ۶ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۸:۱۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶:
به نظر حقیر در جمله صبر حریف صبا , صبا به معنی باد هوی و هوس که به آرامی منتج به معصیت و گناه میشود .هست. و صبر در برابر معصیت (گناه نکردن)نبالاترین صبر است..
محمد امیر لطفی پور فرد در ۶ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۷:۳۰ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱:
حاج محمود کریمی هم این شعر رو خیلی زیبا خوندن
پیوند به وبگاه بیرونی
محمد امیر لطفی پور فرد در ۶ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۷:۳۰ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱:
حاج محمود کریمی هم این شعر رو خیلی زیبا خوندن
بنده در ۶ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۳:۵۷ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هشتم در شکر بر عافیت » بخش ۱۰ - حکایت:
با سلام
شرح این حکایت توسط دکتر ابراهیمی دینانی در برنامه معرفت:
پیوند به وبگاه بیرونی
بنده در ۶ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۳:۲۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱:
با سلام
متن و ترجمه اشعار عربی خیام:
پیوند به وبگاه بیرونی
نامه سنایی به خیام:
پیوند به وبگاه بیرونی
متن رساله القول علی اجناس الذی بالاربعه خیام:
پیوند به وبگاه بیرونی
متن رساله فی الاحتیال لمعرفة مقداری الذهب و الفضة فی جسم مرکب منهما خیام؛ برای خواندن در سایت زیر ثبت نام کنید:
پیوند به وبگاه بیرونی/
محسن,۲ در ۶ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۲:۰۴ دربارهٔ اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۹۳ - عشق:
حبیب جان
سوزم ، گریم ، تپم ، گدازم
می سوزم ،
می گریم / گریه می کنم،
می تپم ی/ مضطرب و نا آرامم
و می گدازم / ذوب می شوم .
ابراهیم در ۶ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۲۹ دربارهٔ اوحدی » جام جم » بخش ۶۳ - در حال پیشه کاران راست کردار:
سطر15جنت عدن صحیح است. نه جنت عدم!
مهدیار در ۶ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۰۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۹:
همه خاک های شیراز به آب دیدگان برفتم
(آب) رو جا گذاشتید
حبیب اکبری در ۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۳:۴۷ دربارهٔ اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۰۳ - بهشت:
در بیت اول برای وزن و قافیهٔ درست امکان میرود که گنبد گردان باشد
محمد صادق مظلومیان در ۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۳:۲۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳:
صد باد صبا اینجا با سلسله می رقصند
این است حریف ای دل تا باد نپیمایی
مرحوم آیت الله العظمی نجابت(اعلی الله مقامه) این بیت را در وصف حضرت ولیعصر (عجّل الله تعالی فرجه) می دانستند و می فرمودند:
مقصود از کلمه "اینجا" ساحت مقدّس ولی امر و صاحب الزمان است که سر سلسله و قطب همه سلاسل اهل معنا در هر عصر و زمان هستند.
ما هر جور که روز بچرخد با آن می چرخیم و می رقصیم؛ امّا آن بزرگوار وجود غیر مقیّد است و این طور نیست؛ زمان با آن بزرگوار می رقصد؛
مکان با آن بزرگوار می رقصد؛
و در توضیح صد باد صبا می فرمودند: یعنی حرکات محترمین که یک مقداری چیز می فهمند, اینها تمامش به برکت حضرت ولی عصر (عجّل الله تعالی فرجه) است.
و در توضیح مصرع دوم می فرمودند: تا چیزی فهمیدی, نگویی من با فهم شده ام, به تعبیر دیگر معرفت را به "تراجمه وحی الله و معادن حکمه الله و محالّ معرفه الله" در زیارت جامعه نسبت دهید, نه به خودتان.
حجت الاسلام و المسلمین دکتر شیخ سعید رحیمیان
میزان حق
غرقست جانم بر درت در بوی مشک و عنبرت
ای صد هزاران مرحمت بر روی خوبت دایما
ماییم مست و سرگران فارغ ز کار دیگران
عالم اگر برهم رود عشق تو را بادا بقا
عشق تو کف برهم زند صد عالم دیگر کند
صد قرن نو پیدا شود بیرون ز افلاک و خلا
مولانا(در مورد حضرت آقا حجت بن الحسن علیه الاسلام)
@Ayatollahnejabat
پویا پازوکی در ۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۳:۲۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۹:
در پاسخ به هادی و مهدی عزیز تر از جانم:
عزیزانم همانطور که در بسیاری از اشعارش، شیخ اجل از خود تعریف کرده (و حقا که به جای تعریف کرده و عین حقیقت) مثلا فرموده«قیامت میکنی سعدی بدین شیرین سخن گفتن/مسلم نسیت طوطی را در ایامت شکرخایی»، چندان دور از ذهن و بعید از حقیقت نیست که در اینجا هم ستایش و مدح خود کرده باشد و آنکه در بیت بعدی فرموده«بلبلان از تو فرومانده چو بوتیمارند» هم این برداشت را محتمل تر میکند. البته این از خصوصیات شعر سعدیست که ایهام ها در غایت زیبایی بکار برده شدند تا هر کس با دلش برداشت کند.
پارسا در ۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۳:۲۲ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸ - در مدح ناصرالدین ابوالفتح:
بیت 21: "مزاج" نسبت به "مزاح" ارجحیت دارد. مزاج کسنی یا کاسنی که ذاتا تلخ است با بخشش تو مزاج شیرینی مانند نیشکر میگیرد.
حبیب اکبری در ۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۳:۰۸ دربارهٔ اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۹۳ - عشق:
فرد آخر - سوزم ، گریم ، تپم ، گدازم - من درست نفهمیدم هدف از گریم یعنی میگریم است با هدف از گریم اشک میریزم است . اگر معنی دوم در نظر باشد بهتر بود « اشکم » مینوشتند . همچنان امکان میرود بجای تپم شاید تبم باشد
حبیب اکبری در ۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۲:۵۵ دربارهٔ اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۹۳ - عشق:
بیت سوم بجای بی باید پی بوشته شود
پارسا در ۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۲:۳۸ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱ - در مدح صاحب ناصرالدین طاهر:
بیت ده: بهتر است بجای "عوالی" در قافیه "ظرابی " آورده شود. ظرابی جمع ظربان است و منظور از آن جانوری است شبیه به گربه که به لانه مرغ و خروس و پرندگان اهلی حمله میکند و موذی است و به غایت بدبوست.
بدین ترتیب حاصل کلام این میشود که شاعر میگوید نوشم با نیش و شهدم با شرنگ آمیخته است.
شاخ گل عیش خوش بوی من با بوی گند و متعفن ظرابی آمیخته شده و برگ گل انس و ارامشم با شمشیر بران فتنه و آشوب درآمیخته است.
جاوید در ۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۲:۳۳ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۱۲ - تمثیل در بیان وحدت کارخانه عالم:
در جواب آقا محمود ...
مر او را روز و شب گشته طلبکار ... به معنای من از او طلبکار هستم ، نیست برادر .
معنیش اینه که همه به حکم و ارادۀ او در گردش و چرخش و زیستن هستند و روز و شب ( همواره ) در طلب اویند ...
هادی در ۶ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۱:۲۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱۱: