گنجور

حاشیه‌گذاری‌های پویا ر-ز

پویا ر-ز


پویا ر-ز در ‫۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۹ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۵۸ در پاسخ به آریس دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۸:

بنظرم "دیده بر" ... صحیح تر است

وان که را دیده بر دهان تو رفت

هرگزش گوش نشنود پندی...

 

پویا ر-ز در ‫۲ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۰:۲۵ در پاسخ به مهدی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶:

جالب بود

در ضمن املای "نذر" اینگونه است

.... گوسفند رو (نذر) شاه نعمت الله کرده بودم ....

....شاه نعمت الله فرمودن مادر غذاتون رو ما خوردیم *نذرتون* قبول....

 

پویا ر-ز در ‫۲ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۰ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۶:۴۵ در پاسخ به سلام دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶:

استاد شجریان در بیا ت اصفهان "دامن" میخوانند ...

 

پویا ر-ز در ‫۲ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۰ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۶:۴۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶:

درباره بیت : رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار ....

-یکم : تسبیح (ذکر تسبیح):

به عملی میگویند که مستحب است و بعد از خواندن نماز بجا آورده میشود و مشهورترین ذکر تسبیح معروف به تسبیحات حضرت زهرا است که شامل 34 مرتبه الله اکبر ، 33 مرتبه الحمدلله ، 33 مرتبه سبحان الله میشود.

بعدها برای اینکه نمازگزاران در شمردن تعداد این ذکرها راحت تر باشند وسیله ای ساخته شد که امروزه بنام تسبیح میشناسیم.

گسسته شدن رشته تسبیح ، هم میتواند به معنای پاره شدن نخ تسبیح و فروریختن دانه های آن باشد و هم به معنی فراموش کردن و از حساب در رفتن مکان دانه یا مهره تسبیح باشد.

دوم: معنی "دست به دامن شدن کسی..."

دامن : قسمت پایین جامه . قسمت جلو و از کمر به پایین ِهر جامه چون پیراهن و قبا و ردا و سرداری و کت و پالتو و روپوش و نظایر آن ... (لغتنامه دهخدا)

"دست به دامن شدن" حالتی بوده التماس گونه و توام با زاری و به زمین افتادن شخص التماس کننده برای درخواست از شخصی که ایستاده است به منظور درخواستِ انجام، یا عدم انجام کاری از آن شخص ...

سوم : ساعد یا بازو

که عضوی از بدن است اما دست بر ساعد کسی بردن علت و معانی مختلفی دارد:

1- درخواست کردن : مانند کودکی که ساعد مادرش را میگیرد و به سمت خواسته ای می کشاند...

2- برای رقص و سما: که در رقصهای مختلفی و از جمله در فرهنگ و رسوم برخی اقوام کشورمان چنین رقصی میبینیم.

3- چیزی را که در دست کسی است به حالت زور (ولی نه با خشونت) از او گرفتن یا قصد کردن برای گرفتن.

 

** معنای بیت با توجه به آنچه گفته شد:

"رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار"

اگر رشته تسبیح پاره شد یا آن سلسله اذکار (زبانی) گسسته شد مرا معذور بدارید .کنایه و اشاره از این است که اگر دیگر اعتقاد به این کارهای مستحبی و از بهر ثواب و تقلیدی و تکراری و از روی عادت ندارم مرا ببخشید. چون حافظ هم مثل مولوی روزی متعبد بوده و مقلد و غیره... ولی پس از مدتی معشوق اصلی بر این بزرگواران گذر میکند و به آنها میگویند که شما به مرحله بالاتری صعود کرده ای  :

"دیگر از آن قبله ام نماز نباشد .... گر تو بگویی مرا که قبله چنین است" (سعدی)

"دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود..."

یعنی درحالیکه در حال تسبیح بودم ، ساقی آمد و ساعد خود را به سمتم گرفت و من هم ساعد او را گرفتم و با هم رفتیم و به همین دلیل رشته تسبیح پاره شد (یا مکان شماره دانه تسبیح را گم کردم یا از شمردن دانه های تسبیح بازایستادم) .

معنی بالاترش اینست که از قید و بند دور و تسلسل های مرحله قبل رهایی یافتم و به مرحله بالاتر رفتم و معنی بالاترش اینست که دیگر رستگار شدم و لذا "گوهر چو دست داد به دریا چه حاجت است..."

اما برخلاف برخی که میگویند این واج "س" به معنای اشاره به سکوت (هیس!) است، اعتقاد دارم این "س" ها اشاره به ذکر  "سبحان الله" در تسبیح دارد چون معمولا نمازگزارانی که در حال تسبیح هستند و دارند سبحان الله را با صدای آهسته میگویند فقط حرف "س" آن چون با تاکید است برای اطرافیان قابل شنیدن است و تکرار حرف "س" در این بیت حافظ همان حالت ذکر سبحان الله را تداعی میکند.

.

 

پویا ر-ز در ‫۵ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۵ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۸:۲۰ دربارهٔ شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۰۲:

در بیت سوم
"گویی که بخر جنت شادی به غم عشق" صحیح است و با مصرع بعدی همخوان است

 

پویا ر-ز در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۷، ساعت ۱۱:۵۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۱۸:

خیلی بهتر میشود اگر کلمات زیر جدا نوشته شوند :
بدانست کاو هم ... --> بدانست که او هم ...
بپیچید زانپس.. --> زان پس ...
که سهراب کشتست --> که سهراب کشته ست ..
چو بیند که خاکست ... --> چو بیند که خاک است ..
بدو گفت گودرز کاکنون چه سود ... --> بدو گفت گودرز که اکنون چه سود ...
حتی وزن ابیات هم بهتر میشود.

 

پویا ر-ز در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۳۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴:

آقا اصلا این بیت :
" ز دوستان به جفا سیرگشت مردی نیست
جفای دوست زنم گر نه مردوار کشم "
خیلی ثقیل و مبهم و ناجوره و نه به بقیه ابیات این شعر میخوره نه به اشعار دیگر سعدی که اکثرا روان هستند .بعید است این بیت از سعدی باشد !

 

sunny dark_mode