گنجور

حاشیه‌ها

علی شیخ پور در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۲:۳۱ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۸:

به نظر میرسد در بیت سوم مصرع اول باید اینچنین باشد:
گفته بودی که بیایی چون به جان آیم من

رضا در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۰:۲۸ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸:

برادر عزیز جناب علی اقا یوسفی شغبست صحیح میباشد.

صوفی مولانا در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۰:۰۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۶:

ای میرآب بگشا آن چشمه روان را
تا چشم‌ها گشاید ز اشکوفه بوستان را
آب حیات لطفت در ظلمت دو چشم است
زان مردمک چو دریا کردست دیدگان را
هرگز کسی نرقصد تا لطف تو نبیند
کاندر شکم ز لطفت رقص است کودکان را
این غزل دیوان شمس مولانا، راز اینکه چرا صوفیان سماع می کنند را بر ملا میکند. خداوند مثل میرابی می ماند که حیات و شادی را برای ما گسترده کرده است. ولی چون ما در من ذهنی غرق هستیم اصلاً متوجه این همه لطف و نعمت و شادی بیکران که هر لحظه هست، نیستیم. در این جهان هر لحظه جشن است، هر لحظه عرس هست. هر لحظه عروسی با خداست. ذرات کوانتم تا ذرات اتم، الکترون ها در سماع هستند، کره زمین در سماع هست ولی ما هنوز در من ذهنی هستیم.
❣️❣️
تا چشم‌ها گشاید ز اشکوفه بوستان را
آب حیات لطفت در ظلمت دو چشم است
زان مردمک چو دریا کردست دیدگان را
زمانی که می خواهی از من ذهنی بیرون بیای، زمانی که می خواهی این دنیا را بفهمی و دنیای حقیقی را درک کنی و از دنیای مجازی بیرون بیای، باید از پشت پرده های پلک چشمت ببینی باید بری در عالم مراقبه، این مردمک چشم ما ورودی روح ما است. انسان همان چیزی را که می بیند از همان چیز تغذیه می شود. توجه ما روی هر چیزی که باشد روح ما از همان چیز تغذیه می شود. می خواهد آن چیز بدی باشد یا خوبی یا هر چیز دیگری باشد.چشم ما دقیقاً دهن روح ما است. یعنی ما روی هر چیزی که تمرکز کنیم از همان چیز تغذیه می کنیم.
❣️❣️
مولانا می گوید:
این نکتهٔ رمز اگر بدانی دانی
هر چیزی که در جستن آنی آنی
با همین چشم هایت، دنیا رو جستجو میکنی. روی هر چیزی که تمرکز می کنی، روحیه ات و روانت، ذهنت همانطور خواهد شد. وقتی که ما از من ذهنی بیرون می آییم پایکوبی می کنیم، شادی می کنیم سماع می کنیم دور خودمان می چرخیم، چون آن خان رحمت را پیدا کردیم. خان رحمت چست؟ همان لطفی که هست.
❣️❣️

رقصان و شکرگویان این لوت رایگان را
این لوت را اگر جان بدهیم رایگانست
خود چیست جان صوفی این گنج شایگان را
این زندگی ما به راستی کمال دارد به راستی کامل و شایگان هست. یعنی شایسته هست. ما داشته های خودمان را نمی بینیم مرتب در پی مقایسه و قیاس هستیم. زمانی که تو از آن چیزی که داری رازی نیستی حتماً به بغل دستی خودت ضرر میزنی. این خان نعمت است. اگر ناسپاسی کنید خودتان را زجر دادید. نعمت را از دست داده اید، دیگران را هم زجر دادید. اگر این لوت رایگان را قدر بدانید برنده شدید.
❣️❣️
از کاسه‌های نعمت تا کاسه ملوث
پیش مگس چه فرق است آن ننگ میزبان را
ما مرتب مال و اموال دیگران را با خود مقایسه می کنیم و نمی فهمیم که این شخص با این همه پولی که دارد سکون و آرامش ندارد. فکر میکنیم شادی و رفاه و آسایش برای این هست که ما حتماً باید قدرت مالی بالایی داشته باشیم تا آسایش داشته باشیم. نمی توانیم با آن چیزهایی که داریم، با این لوت رایگانی که خداوند در اختیار ما گذاشته شادی کنیم. (لوت به معنای غذایی است که بعد از خانقاه به صوفیان می دادند).سماع این هست که ما روح را پهن کنیم. روح هوشیار است مثل جسم نیست که اسیر شهوت و شکم، حرص و طمع باشد. سماع یعنی اینکه روحت را پهن کنی و هوشیاری در لحظه ات را گسترش بدهی.
❣️❣️
مولانا می گوید:
اندر شکم چه باشد و اندر عدم چه باشد
کاندر لحد ز نورت رقص است استخوان را
ما از سماع یاد میگیریم که خدا را با شادی عبادت کنیم، اگر زندگی را جشن بگیری مطمئن باشید مرحله بعدی شما درست است. چون ما مسیر تکاملی داریم ما دون به دون داریم. تناسخ خیلی بعید است که اتفاق بیفتد خیلی مواقع اصلاً تناسخ اتفاق نمی افتد. بلکه تکامل است. از این جامع به جامع دیگر می رویم. ولی اگر ما در جشن باشیم در این مرحله ایم که هستیم برقصیم، استخوان های ما هم شادی می کند، در قبر هم خوش هستیم در مرحله بعدی که به زندگی غیر ارگانیکی هم می رویم یعنی زندگی انرژیکی هم خوب و درست هستیم، ولی به شرط اینکه الان روح مان پهن شده باشد پس خودتان را پهن و گسترده کنید. یاد بگیرید سماع را در کل زندگیتان پهن کنید.
پس ز اول ولادت بودیم پای کوبان
در ظلمت رحم‌ها از بهر شکر جان را
پس جمله صوفیانیم از خانقه رسیده
رقصان و شکرگویان این لوت رایگان را
صوفی بودن به این نیست که یک کلاه درویشی به سر داشته باشی و ریش بلند کنی یا شکل و لباس و رفتار خاصی داشته باشی. صوفی آن است که عین بچه صاف است. مولانا می گوید اگر آن چیزی که به دنیا آمدی حفظ کنی صوفی هستی. قرار نیست به چیز خاصی تبدیل شوی چون از دست دادی آن چیزی که بودی، دوباره برگرد به همان معصومیتت. همان حرفی که عیسی مسیح (ع) فرمود: تا کودک نشوی به ملکوت آسمان راه نیابی. کودک شدن به معنای احمق شدن و بی خرد شدن نیست بلکن به معنای اینکه کودک یه چاله آب پیدا می کند باهاش بازی می کند. سریع با کس دیگری گرم می گیرد به خودش برچسب نمی چسباند. کودک متواضع است. اگر ما چیزی رو به خودمان بچسبانیم، صوفی نیستیم. صوفی کسی هست که هیچ گیری ندارد و واقعاً صافی هست از صافی رد شده، برچسب ندارد، خشم، شهوت، کینه، حرص و طمع ندارد.
❣️❣️
ما صوفیان راهیم ما طبل خوار شاهیم
پاینده دار یا رب این کاسه را و خوان را
ما از خان نعمت خدا می خوریم. ما به سمت خداوند خوانده شده ایم. مسیر انالله و انا الیه راجعون داریم. خداوند می گوید به سمت من بیا. اگر محیطی شما را آزار می دهد آن محیط را ترک کنید و در آن محیط نمانید و مرتب گله شکایت کنید اگر واقعاً حق با شما است و محیط نامناسب است آن محیط را ترک کنید. خوانده شدی، باید بری جای دیگر، سفر کنی، هجرت کنی و جای نو بروی. به خودت سخت نگیر، تو خوانده شده ای برای اینکه ملکوت خداوند را داشته باشی. عیسی مسیح (ع) می فرماید: تو مناسب ملکوت هستی جز این لایق تو نیست می گوید تو پادشاه خداوند روی زمین هستی، خوانده شده هستی، خوانده شدی به اینجا بیایی و حکومت کنی به زندگی به خرد زندگی، به لحظه حال بیای و زنده بشی، مُرده بشی به من ذهنی.
❣️❣️
بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید
در این عشق چو مردید همه روح پذیرید
روح هوشیاری دارد در لحظه هست همیشه اینجاست. درد و رنج و اتفاقات ناگوار در زندگی هست. پستی و بلندی هست چیزهای ناخوشایند هست. اما آیا در اینها می مانید یا از آن گذر می کنید ؟ ما باید عبور کنیم رَد بشویم اگر بمانیم مرداب می شویم می گندیم و اگر رد بشویم زنده ایم.
❣️❣️
مرداب ز چشمه پرسید که چیست این راز
که تو زلالی و من گنداب
گفت من گذشتم و گذر کردم
تو ماندی و ماندی
وقتی بمانی مرداب می شوی بو می گیری. در سماع بمانی تعصب میگیری بو میگیری، تو یوگا بمانی تعصب میگیری بو میگیری در هر چیزی بمانی بو می گیری. باید خوانده بشوی، خوانده کسی هست که در حرکت هست. جایی نمانیم، بگذریم و مرتب در برابر خرد زندگی باشیم. اجازه بدهیم خرد زندگی ما را صیقل دهد تا تبدیل شویم. ما الان اینجا که هستیم مانند ذغال سنگ هستیم اگر فرار کنیم ذغال می مانیم. یک سری هم اجازه می دهند در برابر خرد زندگی تبدیل شوند. مانند مولانا، خرد زندگی را دریافت کرد و فهمید که جهان پر از شمس تبریز است خودش تبدیل به یکی دیگر شد. خودش به خودش تبدیل شد. اگر خواست شمس تبریزی شود هیچ چیزی نمیشد. خودش به خودش تبدیل شد عجوبه شد. پس خوانده شدید به سمت خواندگی خودتان بروید. سمتی که خدا به شما نشان داده گفته پادشاه ملکوت من اینجاست به لحظه حال بیائید به هوشیاری بیائید. پس نمانید.

آواره در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۸:۴۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ترجیع بند:

اَستَقبِلُه و ان تولی ...... اَستَانِسُه و ان تَعَبَّس
بسوی آن ( پسر ) میروم ، گرچه او ازمن روی گردان شود
انس میگیرم با او گرچه او روی ترش کند.
....................... ...... ...................لا یات بمثلها اعادیک
................................... مانند آن برسر دشمنانت هم نیاید.

......................... ........ کم تزجرنی و کم اُداریْک
...................... چقدر زجرم میدهی و چقدر مدارا و مهربانی کنم

...................... ............ ما اطیب فاک جل باریک
......................... چقدر خوب آفریده دهانت را آفریدگار بزرگت

یا محرقتی بنار خد ............ من جمرتها السراج تقبس
ای آنکه سوزاندی مرا با آتش صورتت .
از شعله ی آن آتش صورتت ، روشن می شود آتش چراغ.
یا مُتلِف مُهجَتی و نفسی ....... الله یقیک محضر السو
ای نابود کننده ی دل و روان و روح من
خداوند تو را از بدی ها و ناملایمات حفظ کند.
.

مجتبی آموزگار در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۸:۲۵ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳:

در دیوان شمس، رباعی شماره 24 آمده است:
ای دوست به دوستی قرینیم ترا
هرجا که قدم نهی زمینیم ترا
در مذهب عاشقی روا کی باشد
عالم تو ببینیم و نه بینیم ترا
طلب راهنمایی دارم

آروین در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۷:۵۸ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۱ - بوی جوی مولیان آید همی:

البته ممکن است بو اینجا به معنی آرزو باشد همانگونه که می دانید بو داری دو معنی می باشد و با نظر به این که این شعر را برای بازگرداندن امیر نوشته بودند دور نیست که معنی آرزو بدهد.

حبیب اکبری در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۶:۲۱ دربارهٔ اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۷۸ - پند باز با بچهٔ خویش:

سطر پنجم سکته خوانده میشود

نادر.. در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۵:۳۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲۵:

او عقل سبک کجا رباید..

یداله.بناکار در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۴:۲۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۰۸:

بسکلد به چه معنی هست .بگسلد مشخص است

مصطفوی در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۴:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶:

جناب آقای رضا، درود و سپاس از تفسیر تان از شعر های حضرت حافظ
بسبار دلنشین تفسیر می فرمایید
لطفاً، اگر مجموعه تفسیری از غزلهای حافظ را در جایی مکتوب نموده اید، ما را مطلع کنید تا بتوانیم از نوشته هایتان بهره مند گردیم
سپاسگزارم

علی بایزیذی در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۳:۴۶ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۴:

به نظرم در بیت
دیدیم بسی که آب سرچشمه خرد
چون بیشتر آمد شتر و بار ببرد
کلمه بیشتر اشتباه است و پیشتر درست است.

سلام در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۳:۳۸ دربارهٔ اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۷۱ - فصل بهار:

قالب شعریش ترکیب بنده

عرفان در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۱:۲۰ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۵۷:

عذر میخوام من مفهوم این شعر رو نمیفهمم اگه میشه راهنمایی کنید.

مجتبی آموزگار در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۰:۵۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۰:

معنی واژه‌ی "برگ" در بیت هشتم در اینجا چیست؟

مجتبی آموزگار در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۰:۴۷ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۲:

بر اساس نسخه‌ی تصحیح شده توسط استاد سعید نفیسی، به نظر می‌رسد که مصرع نخست از بیت ششم باید با "پیش" آغاز شود

مجتبی آموزگار در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۰:۴۲ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۲:

معنی واژه‌ی "یام" در مصرع دوم از بیت پنجم چیست؟

حمید رضا۴ در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۰:۳۴ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱:

فرزندِ کودن را یا: خدایِ مورِد باورِ سعدی آنگونه کودن آفریده، که می باید با مهربانی و دادن عشق از او مراقبت کرد و از وجودش لذت برد،
و یا تربیت نادرست موجب چنین رفتاری در کودک شده که در آن صورت پدر و مادر می باید نخست خود را معالجه کنند.
خر هم که حیوانیست آرام و بی آزار که در برابر گرفتن کمی آب و غذا، بیشترین خدمتها را برای بشر انجام داده.
اینگونه نگاه تحقیر آمیز و بی حرمتی به آنچه خدا آفریده، در واقع توهین به خودِ آفریننده است،
و دهها بار به مکه رفتن و شکر کردن برای هر نفس هیچ از پر رنگیِ این توهین نمی کاهد.
لطماتِ آنچه ادبیات فارسی "عشق" می خواند به فرهنگ ایران یک فاجعه بوده است.
اما می توان با استفاده از علوم نوین انسانی و باز نگری به این واژه، هم از آثار این بزرگان لذت برد و هم جامعه را به جلو پیش برد.

اکبر khayat۱۴۹۳@gmail.comا در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۰:۱۰ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۵ - اشک یتیم:

با سلام خدمت دوستان فرهیخته، شعرهای پروین واقعاً زیبا و پرمعنا است. بنظر اینجانب پروین، جزء نوادر روزگار و در نوع خود نابغه بوده است. نظر شما چیست؟

متین در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۸:۵۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۶ - صبر فرمودن خواجه مادر دختر را کی غلام را زجر مکن من او را بی‌زجر ازین طمع باز آرم کی نه سیخ سوزد نه کباب خام ماند:

بکی از شاهکارهای حضرت مولانا که دنیا طلبی نفس را به بهترین شکل ممکن تمثیل کرده اند...اگر کسی بعد منفی رو می بینه اشکال از خودشه

حسین در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۸:۴۸ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶ - در ستایش شمس‌الدین محمد جوینی صاحب دیوان:

شیخ عبدالخلیل رفاهی اصفهانی در تهران یک دله که نه، صد دله عاشق دختری می شود. ولی آن دختر شرط ازدواج را خروج از لباس روحانیت توسط وی می داند. پدر دختر می گوید دوست داشتن این قید و شرط ها را نمی خواهد. عاقبت تصمیم می گیرند که به دیوان سعدی تفال بزنند و این شعر می آید:
به هیچ یار مده خاطر و به هیچ دیار
که بر و بحر فراخست و آدمی بسیار
و دکتر رفاهی با دیدن این شعر و توصیه شیخ اجل، دل از مهر دختر می کند. مرحوم رفاهی در ابتدای انقلاب به سبب همکاری با دربار خلع لباس شد ولی بعدا حکمش نقض شد. او ساکن لندن بود و 5 روز قبل یعنی 19 دی 97 درگذشت و امروز صبح -دو شنبه 24 دی- در خاک پاک اصفهان تشییع گشته و در باغ رضوان دفن خواهد شد. خاطراتش با نام "گردش ایام" چاپ شده است.

۱
۲۵۸۳
۲۵۸۴
۲۵۸۵
۲۵۸۶
۲۵۸۷
۵۵۲۷