نادر.. در ۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۵:۳۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۵۲:
نیست نشان زندگی
تا نرسد نشان تو..
نادر.. در ۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۵:۲۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۱۰:
چرخ دوتا شد ز مناجات من..
رضا س در ۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۵:۰۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷:
@بابک چندم
البته من منظورم چند قصیده در مدح شاهان نبود. شاید حدود نیمی از غزلیات دیوان حافظ در وصف(اگه نگیم مدح) شاه شجاع یاشه که البته با هنرمندی حافظ به اشعاری چندپهلو و عاشقانه و اجتماعی تبدیل شده اند و یکسویه نیستند. در مورد سنایی و عطار و مولانا حرف شما صحیحه ولی در مورد سعدی تقریبا تمام مفسرین غزلیاتش رو زمینی میدونن و اون داستان در مورد مقبره ش رو هم نشنیدم. اینکه حافظ عارفی بوده اشعار زمینی میسروده یا عضو فرقه ی ملامتیه بوده یا دینش چی بوده به دلیل اینکه هیچ نوشته ی مستند تاریخی در زمان حیاتش نوشته نشده و بعدها احتمالا نوشته ها تحریف شدن مشکلی رو حل نمیکنه و تا ابد هم میشه در موردش بحث کرد. چیزی که از نوع تفکر حافظ از اشعارش به دست میاد بیشتر به تفکر خیام نزدیکه تا مثلا سنایی و مولانا. متاسفانه یا خوشبختانه چیز دیگه ای از حافظ در دست نداریم که بفهمیم چه شخصیتی داشته.
نادر.. در ۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۴:۵۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲۴:
ز بیصبری، قیامت را نپایم..
حمید در ۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۲:۳۵ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۵۹:
سلام. خواهشمندم خواننده ی این ابیات رو عوض کنید چون دو جا اشتباه فاحش دارد در خواندنش مخصوصا همان اول که به جای آلاله کوهسارانم می خواند آلاله ی کوهسارانم
مهدی در ۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۱:۵۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۷:
بنظر،مصرع چهارم و ششم سوالی باشد.
گزیدی خانه دل را،صحیح تر جلوه مینماید.
حبیب اکبری در ۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۱:۳۴ دربارهٔ اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۶۷ - هلال عید:
بجای ای هلال عید شاید این هلال عید باشد
محسن,۲ در ۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۵۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹۹:
به نظرمی رسد مصرع اول چنین درست تر است:
دایم ز ولایت علی خواهم گفت
” بر “ اضافه می نماید
رضا ساقی در ۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۵:
ساقیا سایه ی ابر است و بهارو لب جوی
من نگویم چه کن اَراهل دلی خودتو بگوی
اهل دل: اهل ذوق و حال، صاحبدل
معنی بیت: ای ساقی، موسم بهاراست ودرزیرسایه ی ابربهاری برلب جویبار نشسته ایم من نمی گویم که دراین شرایط مطلوب چه کاری لازم است انجام دهی اگرتواهل ذوق واهل حال هستی خودت بگو.
ساقی به نورباده برافروزجام ما
مطرب بگوکه کارجهان شدبکام ما
بوی یک رنگی ازاین نقش نمیآیدخیز
دَلق آلوده ی صوفی به می ناب بشوی
یکرنگی : صداقت وبی ریایی
"این نقش" کنایه ای حافظانه وطعنه ای رندانه برای خرقه پوشیست. یعنی کسی که خرقه می پوشد درحقیقت بازیگریست که در حال ایفای نقش ،بازی کردن و ریاکاریست. حافظ ازخرقه وخرقه پوشی بیزاراست خرقه بیش ازآنکه نماد تقوا و پرهیزگاری باشدنمادفریب وریاکاریست. کسی که درپی تزکیه ی نفس و پرهیزگاریست نیازی به لباس مخصوص ندارد ودرهرلباسی می تواند به پرورش افکارنیک وتزکیه ی نفس بپردازد.
دَلق: خرقه وجامه ی مخصوص صوفیگری.
معنی بیت: خرقه چنگی به دل نمی زند ازاین نقش ِخرقه پوشی ووانمودکردن به پرهیزگاری بوی صداقت ودرستی به مشام نمی رسد این لباس به فریبکاری ودورویی آلوده شده است برخیز وبا باده ی ناب که زداینده ی دروغ وریا ونیرنگ است لباس صوفی رابشوی تاپاک ویکرنگ گردد.
ساقی بیارآبی ازچشمه ی خرابات
تاخرقه هابشوییم ازعُجب خانقاهی
سفله طبع است جهان بر کرمش تکیه مکن
ای جهان دیده ثبات قدم از سفله مجوی
سفله طبع: بد سرشت وبدنهاد
ثباتِ قدم:وفاداری، پایداری واستقامت
معنی بیت: جهان پرازظلم وبی عدالتیست ،روزگاربدسرشت وبدذات است به بخشش وکرم اودل خوش مکن ای کسی که سرد وگرم روزگار راچشیده ای توباید به تجربه دریافته باشی که همه چیزفناپذیروناپایداراست انتظاروفاداری وپایداری ازچرخ بدنهادِفلک، انتظاری بس عبث وبیهوده است.
فی الجمله اعتمادمکن برثبات دهر
کاین کارخانه ایست که تغییرمی کنند
دو نصیحت کنمت بشنو و صد گنج ببر
از در عیش درآ و به ره عیب مپوی
مپوی: طی مکن، مرو
معنی بیت: دونصیحت می کنم آنهارا آویزه ی گوش کن تاصدها گنج نصیبت گردد اوّل اینکه عیش وعشرت وشادمانه زیستن راسرلوحه ی امورات خویش قراربده دوّم سعی کن هرگز درپی عیب جویی مباش که این دو رمز رستگاری ونجات است.
کمال سِرّمحبّت ببین نه سرّ گناه
که هرکه بی هنرافتد نظربه کند.
شُکرآن را که دگرباررسیدی به بهار
بیخ نیکی بنشان و رهِ تحقیق بجوی
بیخ نیکی: نیکی بصورت پنهانی به درختی تشبیه شده است
معنی بیت: ای دل به شکرانه ی زنده بودن وبه پاس آنکه دوباره بهارراتجربه می کنی درخت نیکوکاری بنشان ودرپی یافتن حقیقت زندکانی تحقیق وتفحّص کن.
ده روزه مِهرگردون افسانه است وافسون
نیکی به جای یاران فرصت شماریار
روی جانان طلبی آینه را قابل ساز
ورنه هرگز گل و نسرین ندمد زآهن و روی
"آینه " دراینجا استعاره ازدل است وقابل ساختن آن تزکیه وپرهیزگاریست نه خرقه پوشی وریاکاری.
" قابل سازی"کنایه ازبه کمال رسانیدن است. چنانکه درقدیم هنوزجیوه کشف نشده بود آینه راباصیقل دادن فلزات درست می کردند دل رانیزبایدباصیقل دادن(پرهیزگاری وزدودن زنگارهوا وهوس) به کمال رساند تاقابلیّت انعکاس عکس رخساریارراپیداکند.
معنی بیت: اگرآرزومنددیدن رخساریار راهستی باید دلِ زنگاربسته راصیقل دهی تا همچون فلّزی که دراثرصیقل تبدیل به آینه می شود قابلیّت انعکاس عکس یاررا پیداکند همانگونه که هرآهن ورویی بدون صیقل خوردن آینه نمی گرددوعکس گل سرخ ونسرین منعکس نمی کند هر دل زنگاربسته ازهوا وهوس نیزنمی تواند عکس رخ جانان رادریافت ومنعکس کند.
نظر پاک تواند رخ جانان دیدن
که درآیینه نظرجزبه صفانتوان کرد
گوش بگشای که بلبل به فغان میگوید
خواجه تقصیر مفرما گل توفیق ببوی
خواجه تقصیر مفرما: ای آقا سستی وکوتاهی مکن
توفیق: بهروزی وپیروزی، تایید ومدد الهی
گُلِ توفیق: توفیق به گل تشبیه شده است.
معنی بیت: گوش دل بازکن وبشنوکه بلبل به آواز وفغان فریادمی زند: ای خواجه وای عزیز، سستی وکوتاهی مکن گامی پیش بگذاروبامیل ورغبت درپی کام دل باش تا توفیق بوییدن گل موفقیّت ومددخداوندنصیبت گردد.
گفتی از حافظ ما بوی ریا میآید
آفرین برنفست بادکه خوش بردی بوی
بوی ریا: نشانه های ریا و تزویر
خوش بُردی بوی: خوب تشخیص دادی
معنی بیت: ای که گفتی ازگفتاروکردار حافظ بوی ریا وتظاهربه مشام می رسد مرحبا وآفرین برنفس ِتوباد که خوب تشخیص دادی همانگونه که فکرمی کنی حافظ ریاکاراست!
گرچه درمصرع دوم این بیت طنزی رندانه نهفته و"آفرین" دراینجا بیشتربع معنای ریشخند وتمسخر آمده است صرف نظرازاین ریشخند،چنانکه ملاحظه می شود حافظ برخلاف زاهد وواعظ که همواره خودرا مقدّس ومنزّه نشان می دهند هرگزادّعای پاکدامنی وصداقت وراستی نمی کند وهرگاه که خودرااز دیدگاه شخص ثالث به دیده ی قضاوت می نگرد غالباً خودرافردی سیاه نامه و گناهکار معرفی می نماید. تازشتی وقباحت گناه رابرجسته ترسازد. وبه عبارتی دیگر حافظ رندانه درجلدِ گناهکارفرومی رود تاسرانجام پس ازپالایش وتزکیه ی درون ازنیکنامی سربرکند درحالی که واعظ وزاهد، جاهلانه درجلدتقوا وپرهیزگاری فرومی روند لیکن درنهایت ازریاکاری وگناه سردرمی آورند.چنانکه می بینیم همین اعتراف واقرارصادقانه ی حافظ به گناه، ووانمود نکردن به تقوا وپرهیزگاری، خود گواهِ روشنی به صداقت وبی ریایی اومبدّل می شود و محبوبیّت واعتبارش رافزونی می بخشد.
می خور که شیخ وحافظ ومُفتیّ ومحتسب
چون نیک بنگری همه تزویرمی کنند.
علی قضایی در ۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۰۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۰:
چقدر خوب است نوشتن حاشیه بر شعر حافظ ابتدا شود به خواندن شرح احوال حافظ ... آنگاه تجلیل و تحلیل ما از حافظ دقیق تر و دور از تفسیر شخصی خواهد بود. دوستان را ارجاع میدهم به مقدمه شرح دیوان حافظ علامه محمد تقی جعفری و کتاب کم نظیر تماشاگه راز استاد مطهری.
محمدرضا آفریده در ۶ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۳:۵۶ دربارهٔ عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۵:
ای قدح پیما درآ، هوئی بزن
گوی چوگانم سرت،گوئی بزن
با سلام
با توجه به اینکه خطاب حضرت ربّ در عالم الست به حضرت سیدالشهداء ست گوی جوگانت سرم درست نیست و باید اصلاح شده و به "گوی چوگانم سرت " تبدیل بشه که در نسخه استاد مجاهد تصحیح شده.
با تشکر
محسن,۲ در ۶ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۲:۱۳ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۱ - دیباچه:
رحیم جان
در حاشیه ای دیگر دوستی این خراسانی را در تقلب رسوا کرده بود
ادعای دین و عرفان دارد ، ولی خود شیفته ایست بی محتوا
پوریا در ۶ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۱۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۵:
من ترک مهر اینان در خود نمی شناسم بگذار تا بیاید بر من جفای آنان
منظور سعدی عشق بین زن و مرد نبوده ، منظورش پذیرش بی قید و شرط و خاموش بودن حتی وقتی جفا میبینی از مردم تو حالت پذیرش و سکون که به آرامش و تعادل و هماهنگی با جهان هستی میشیم پس این پیوند مهر که تیغ شمشیر (استعاره از تیزی و برندگی داره) هم نمیتونه پیوند اونای که عقل رو در کنار عشق با تعادل و هماهنگی پیش میبرند جدا کنه ، سعدی عزیز از بس که شیرین و خوش سخن هست ما به جنس مخالف اشاره میکنیم البته که بعد از تعادل قطعا همسر ، یار و معشوق خود به خود پیش میاد
رحیم در ۶ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۰:۰۶ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۱ - دیباچه:
سلام
به استحضار میرساند جناب آقای خراسانی تمام مطالبی که در شرح ابیات نوشته است همه اش کپی برداری از کتاب
شرحی بر گلشن راز شیخ محمود شبستری
تقریر بیانات شفاهی علامه سید محمد طباطبایی
از انتشارات احیاء کتاب 1384
تدوین و بازنویسی آیت الله حاج شیخ علی سعادت پرور (پهلوانی تهرانی)
محسن حسن وند در ۶ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۹:۳۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۷۲:
با عرض معذرت،
در حاشیه ای که در بالا نوشته ام اشتباه تایپی صورت گرفت و «استناد» صحیح است نه «استاد».
در ضمن، واژه «شست» را از فرهنگ لغت معین و به معنای قلاب و تور ماهیگیری ، دام ، و یا کمند گرفته ام.
ترمه در ۶ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۹:۳۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲:
مردهدل است آنکه هیچ دوست "نگیرد"
سعدی فعل "گرفتن" را در این مواقع به کار میبرد. از جمله همین بیت و این بیت از غزلی دیگر:
نه چنین حساب کردم چو تو دوست میگرفتم
که ثنا و حمد گوییم و جفا و ناز باشد
مهدی ابراهیمی در ۶ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۹:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۵:
{همچو (چنگ)} {ار (به کناری) ندهی} {(کامِ) دلم}
{از (لبِ) خویش} (چو نی) {(یک نفسی) بنوازم}
"حافظ"
آن رادمرد در نگهبانی و پاسداری و عفتِ جانِ کلام چون استادَ ش فردوسی بزرگ به طرزِ وسواسگونهای کوشنده و کوشا بود، تا جایی که آن دو سه نُدرت نیز چون گنج در آبادیاش پنهان است.
-------------
پاک و پرهیزگار و عَفیف در عینِ سُرخ
ی و بُرّانی به آب و آبرو.
-------------
هرگاه زُلفِ سخن را به نوازشِ قلمی در نازِ شانه بُرد بُرد.
-------------
بلندی آنِ آن کَمَند و سیاهه یِ روشنی بَخشَ ش را تا آینه ی اکنون به چشمِ سر و دیده به رُخِ مان کشیده، تا نمکِ ذوقَ ش را زیرِ زبانِ مان به حس و جان ی بِچِشیم.
-------------
به راستی که صدا میماند.
اصوات ی از غنچه ی لبانِ نازنینَ ش.
طنینِ آهنگِ صوتی و بل که سوت ی باستان ی از لولِ لبانی دَمسرد و آهآلود در خیالِ بیخیالی به غم.
پژواکِ نفیر و ناله ی دَمِ لب به آه و غم و کشیدهگی و صوتِ قلم بر برگِ دفترَش.
-------------
1): لب ها را غنچه کرده و برهم زنید و به غم، دهن ی و دَمی بنوازید، چون آن نوایِ کُهن به وام و یادگار به ما رسیده است، پژواکَ ش را در نفسی بو که بشنوید.
-------------
2): اگر چون چنگ، مرا به کناری، در بَر نمی کشی و به کامِ دلَ م نمیرسانی، اقلَ ش چون نـی، با لبِ خود یک نَفَس مرا بنواز (یک بوسه بده) .
3): بها و بهانهای در نظّاره غنچه ی لبانَ ش به خواهان ی.
خیز و جهدی کُن چو حافظ تا مگر
خویشتن در پایِ معشوق افگنی
"حافظ"
محسن حسن وند در ۶ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۹:۲۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۷۲:
به نظر این حقیر این مصراع که مرحوم گولپینارلی برای تخمین سن مولانا به ان استاد نموده، یعنی
به شصت و دو شدم صید و ز تدبیر بجستم
شاید شکل صحیح آن این بوده،
به شست تو شدم صید و ز تدبیر بجستم
که نگارنده در حین نگارش یا استنساخ از آن مرتکب اشتباه شده است
ترمه در ۶ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۹:۲۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۴:
فرمان عقل بردن عشقم نمیگذارد یا نمیگزارد؟
گزاردن به معنای به جا آوردن و ادا کردن است.
کدام درست است؟ شاید هم هر دو درست باشند.
Sia در ۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۷:۳۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۲: