کجا شد عهد و پیمانی که کردی
کجا شد قول و سوگندی که خوردی
نگفتی چرخ تا گردان بوَد گرد
از این سرگشته هرگز برنگردی
نگفتی تا بود خورشید دلگرم
نکاهد گرم ما را هیچ سردی
نگفتی یک دل و مردانه باشیم
به جان جمله مردان و به مردی
مرا گویی اگر من جور کردم
بدان کردم که پیش از من تو کردی
چرا شاید که با چون من گدایی
چو تو شاهنشهی گیرد نبردی
میان ما و تو سرکنگبین است
ز من سرکه ز تو شکرنوردی
چو من سرکه فروشم پس تو شکر
بیفزا چون به شیرینی تو فردی
منم خاک و چو خاکی باد یابد
تو عذرش نِه، مگویش گَرد کردی
نباشد راه را عار از چو من گرد
که زر را عار نبود رنگ زردی
شهاب آتش ما زنده بادا
چو القاب شهاب سهروردی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به یادآوری عهد و پیمانهایی میپردازد که میان او و معشوقش بسته شده است. او از معشوق میخواهد که به وعدههای خود وفا کند و از او میپرسد چرا در برابر مشکلات و چالشها از عهد خود برنگشته است. شاعر به تضاد بین خود و معشوق اشاره میکند، بهویژه در مورد عشق و احساساتشان. او به معشوق یادآوری میکند که او نیز در گذشته اشتباهاتی داشته و از او انتظار دارد که با هم راستگو و صادق باشند. نهایتاً، شاعر بر اهمیت واقعی بودن و صداقت در روابط تأکید میکند و به قدرت عشق و احساسات انسانی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: کجا رفت آن عهد و پیمانی که با من بستی؟ کجا رفت آن قول و سوگندی که به من دادی؟
هوش مصنوعی: تو نگفتی که سرنوشت و زمان، هرچند که ما را به دور خود میچرخاند، هرگز باز نمیگردند و بنابراین، انسانهای گمشده هم به حالت قبلی برنمیگردند.
هوش مصنوعی: وقتی که دلگرمی و روشنی خورشید وجود دارد، دیگر هیچ چیز نمیتواند ما را بشکند یا سرد کند.
هوش مصنوعی: نگفتی که باید با دل و شجاعت رفتار کنیم، به خاطر همه مردان و به خاطر مردانگی.
هوش مصنوعی: شما میگویید که من رفتار ناپسندی داشتهام، اما باید بگویید که من این کار را از شما یاد گرفتهام و قبلاً شما چنین رفتارهایی را از خود نشان دادهاید.
هوش مصنوعی: چرا ممکن است کسی مانند من، که مانند یک گدا هستم، در برابر تو که شاهنشاهی، نبردی نکند؟
هوش مصنوعی: میان ما دو نفر، چیزی وجود دارد که شیرینی و تلخی را به یاد میآورد؛ من تلخی را دارم و تو شیرینی را.
هوش مصنوعی: اگر من سرکه میفروشم، تو شکر به آن اضافه کن، چون تو به شیرینی معروفی.
هوش مصنوعی: من از خاک هستم و اگر روزی باد بیافتد، به او عذر نده و نگو که تو را به گرد و غبار تبدیل کرده است.
هوش مصنوعی: نباید از کسی مانند من که خود را بزرگ نمیدانم، راه را گم کرد؛ چراکه طلا به خاطر رنگ زردش کمارزش نیست.
هوش مصنوعی: آتش شهاب ما زنده است، مانند نامهای شهاب سهروردی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو گویندت چرا زنهار خوردی
چرا بشکستی آن پیمان که کردی
یقینم حاصله که هرزه گردی
ازین گردش که داری برنگردی
بروی مو ببستی هر رهی را
بدین عادت که داری کی ته مردی
چه کرد این بنده جز آزادمردی
که گرد خاطر او برنگردی
به دل گفتی نخواهم جست، جستی
جفا گفتی نخواهم کرد، کردی
همه بر حرف هجران داری انگشت
[...]
مباد این درج دولت را نوردی
میفتاد اندر این نوشاب گردی
همه عمر او نخفتی و نخوردی
که تا در هر شبی ختمی نکردی
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.