امین سناتورزاده در ۶ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۱۹:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۱:
خاک مرا چو در ازل از می سرشته اند.
با مدعی بگو که چرا ترک می کنم.
این بیت نیز مربوط این غزل است که در اکثر نسخه ها از قلم افتاده است
محسن ، ۲ در ۶ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۱۹:۰۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱۴:
کیخسرو جان
برین کوههٔ زین کُهِ آهنست
گمانم اشتباه خوانده ای
آنچه شما نوشته ای بیت را بی معنا جلوه می دهد
می گوید : گویی روی زین کوهی از آهن نشسته
کُه=کوه
کیخسرو گره در ۶ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۱۸:۰۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱۴:
بر این کوهه ی زین که بر آهنست
در مصرع گنجور یک کلمه کم است و شعر ناقص است که در بالا کامل شد
کیخسرو گره در ۶ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۱۷:۵۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱۴:
ز ایرانیان هر که او را بدید
به دل مهر و پیوند او برگزید
نادر.. در ۶ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۱۷:۳۶ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۹:
عقل کل مدهوش شد..
ناصر از آنکارا در ۶ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۱۵:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۲۳:
سلام
خظاب به غلی:
بنده وقتی توضیحات مربوط به این غزل را خواندم کمی متوجه معنای شعر شدم. لذا مظلب را عینا از کتاب ده جلدی فروزانفر جهت استفاده شما نوشتم:
- افلاکی در سبب انشا این غزل قصه ذیل را آورده است:
" همچنان در خانه پروانه سماع عظیم بود ، حضرت مولانا شورهای بینهایت فرمود مگر سید شرف الدین با پروانه بگوشه ای رفته و بمساوی مشغول شد و او از سر ضرورت می شنید فی الحال مولانا سر آغاز کرد و این غزل را فرمود . شعر: هذیان که گفت دشمن بدرون خود شنیدم . . . "
هادی در ۶ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۱۵:۴۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۳ - ظاهر شدن عجز حکیمان از معالجهٔ کنیزک و روی آوردن پادشاه به درگاه اله و در خواب دیدن او ولیی را:
چناب ف-ش
در مورد حاشیه ای که بر ابیات ذیل نوشته اید
نیستوش باشد خیال اندر روان
تو جهانی بر خیالی بین روان
بر خیالی صلحشان و جنگشان
وز خیالی فخرشان و ننگشان
آفای یوال حراری در کتاب انسان خردمند به صورت مفصل توضیح داده که چطور تمامی ساختار های اجتماعی و اقتصادی و ... بر پایه خیال بنا شده اند و برای من جای افتخار است دیدن این ابیات از مولانا که قرنها پیش از این حقیقت آگاه بوده و به زیبایی به آن اشاره کرده.
محمد آقائی در ۶ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۱۴:۵۶ دربارهٔ خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » راز آفرینش [ ۱۵-۱] » رباعی ۱:
این دیدگاه یا بهتر بگویم برداشت شخصی من است و از جایی وام نگرفته ام:
حال که معشوق (همان عشق) سرو بالا ولاله رخ و زیبا از آن من یا دربر من است وجود من بی معنی و پوچ است (نفی خود عاشق در برابر معشوق (عشق)
مهران در ۶ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۱۰:۴۱ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۰۶:
با سلام......هر کسی از ظن خود شد یار من...وز درون من نجست اسرار من.
امثال عرفایی مانند حکیم سنایی ..به حقیقت رسیدند...به نور خداوندی...هر غزل و قصیده ای که در مدح خداوند گفتند نه از روی ترس بلکه از روی عشق و علاقه به خداوند سرودند...آن قدر در نور خداوندی غرق شدند که این دنیا برایشان پشیزی ارزش نداشت...این قدر به رحمت خداوند ایمان داشتند که مطمع بودند آن دنیا هم رحمت خداوند شامل حالشان می شود.....بیت آخر هم ایهام دارد وبرای افراد عامی مورد استفاده قرار می گیرد......
پرویز در ۶ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۱۰:۰۳ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۰۶:
با سلام و خدا قوت به همه
لب و دندان سنایی همه توحید تو گوید
مگر از آتش دوزخ بودش روی رهایی
در اشعار عارفان تمثیل زیاد دیده میشود
در واقع این بیت نشان دهنده ترس از دوزخ نیست
عارف کسی هست که در زمان حال زندگی میکند و گذشته و آینده برای او وجود و معنایی ندارد.
و آتش دوزخ در اینجا، یعنی افتادن به ذهن محدود و با این ذهن محدود خدا را وصف کردن که امکان پذیر نیست و خداوند بینهایت است و در یک جای محدود جای نمیگیرد به همین خاطر مدام میگه نتوان وصف تو گفتن.
مثل این بیت شعر
گر بشکافند سر و پای من
به جز الله نیابند در اعضای من
و در واقع گفتن رهایی از اتش دوزخ از عارف گرانقدر جناب سنایی
همین بوده که خدایا مدام ذکر تو میگویم و سراپا تو شوم که از این محدودیت ذهن که در مقابل بینهایت خدا از اتش دوزخ هم بدتر است.
و من مدام ذکر تو گویم که به بینهایت و ابدیت تو زنده شوم و به فضای یکتایی بیایم
این معنای رهایی و ازادی از اتش دوزخ است.
اتش دوزخ چیزی در اینده نیست بلکه هر لحظه که با محدودیت ذهن فکر و عمل میکنیم افتاده ایم در اتش دوزخ.
و تنها راه رهایی از این اتش دوزخ ذهن: یکی شدن با خداست که این برای عوام توهم است.
و بد برداشت میکنند چون ما بهشت و جهنم را در اینده میدانیم
در صورتی که هر لحظه ذکر خدا میگوییم و عاشقیم در بهشت هستیم
و هر گاه از ذکر خدا باز میمانیم و به افکار منفی و محدودیت ذهن می افتیم، جهنم را تجربه میکنیم.
با تشکر
روح در ۶ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۰۶:۳۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۴:
گاویست در آسمان قرین پروین
یک گاو دگر نهفته در عمق زمین
چشم خردت بازکن از روی یقین
و اندر وسط دو گاو مشتی خر بین!
همانطور که دوستان عزیز آگاهی دارند در بین شاعران ایرانی آثار " خیام " بیشترین تحریف رو داشتن!!!
دلیلش هم ساده بودن اشعار و راحت بودن شاعر هستش که هرکس یکذره شعر سرودن بلد بوده و سرسوزنی طبعشعر داشته ، اومده چهار بیت بهش اضافه کرده و ب عنوان اشعار خیام به خورد مردم داده!!!
باید رجوع کرد به کتاب رباعیاتخیام اثر حضرت استاد "صادقهدایت" ایشون توی این کتاب 143 رباعی رو ذکر کرده که توی انتساب این 143رباعی به حضرت خیام شکی نیست!
فکرشو بکنید که چند رباعی دیگه توسط افراد غیر به رباعیات خیام اضافه شده و استاد هدایت تاییدشون نکرده!!!!!!!
((( بشدت لازم به ذکر هستش که من هدفم از نوشتن کامنت این نیست که بگم علامه دهر هستم و استاد ادبیات!!!!!!!)))
کریم در ۶ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۰۵:۳۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶:
مذهبی ها برداشت مذهبی میکنند.استاد رضا ساقی هم که لامذهب هست و در مورد مسائل مذهبی کینه ای برخورد میکند هم متوسل میشود به شاه شجاع و شأن نزول و این چیزا.
ناگاه منادی درآید ز کمین
کای بیخبران راه نه آن است و نه این
همایون در ۶ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۰۲:۳۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰۳:
گلهای زیبا در آغاز غزل صورت میگیرد و عاشق خود را بر تر از معشوق خود میبیند و او را از خود طرد میکند
زیرا انسان میتواند صاف صاف شود و به مقامی بالا تر از هستی و خدا برسد، در حالیکه خدا مجموعهای از نیکیها و بدی هاست، مانند خاری که با گل همراه است، همان گونه که انسان از بهشت میگریزد زیرا در آنجا مار که پلید است وجود دارد و عشق به دنبال رابطهای خالص و صاف است و از آسمان تیره خوشش نمی آید و همین صافی و روراستی است که این بیتهای آغازین غزل و به خصوص مطلع آن را میسازد و شاعر حرف دل خود را در آغاز سخن میزند
نیمه دوم غزل اما رازی بزرگ را میگشاید و از کششی صحبت میکند که معشوق به عاشق دارد از گردنامه ای که معشوق تهیه دیده است که اسیر خود را هر جا که باشد به سوی او باز میگرداند گویی او را سحر و جادو کرده است و دوری او را به مسخره میگیرد و در برابر سلطنت و پادشاهی خود ناچیز و بی ارزش میکند، و بر سفر جدایی او زیر زیرکی میخندد چون میداند اگر هزار بار هم برود چون تیر، باز هم او را بر میگرداند چون میداند انسان از عشق نمی تواند دوری کند و عشق مهمترین بخش وجودی اوست و این را بارها تجربه نموده است و میداند که فشار دوری برای او قابل تحمل نیست
نیما در ۶ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۰۱:۵۱ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۱۹ - جهنم:
پوزش میطلبم بابت نظر اشتباهی ک درج کردم
خبط از بنده بود چون تنها همان بیت رو خواندم و نظر دادم ولی پس از قرائت تمام ابیات متوجه برداشت اشتباه خود از شعر جناب بهار شدم و تقاضامندم که نظر بنده را حذف کنید
نیما در ۶ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۰۱:۴۷ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۱۹ - جهنم:
جز شیعه هرکه هست به عالم خداپرست
در دوزخ است روز قیامت مکان او
با این حساب و کتاب پس حضرات منصور حلاج بایزید بسطامی شمس تبریز مولانا... هم در دوزخ جای خواهند گرفت
امان از این شیعیان افراطی!
اقای بهار شما دیگر چرا؟
از امثال سیدی ک نظر دادن انتظار همچین افراطی گویی ها هست اما شما چرا ای سخن سرایِ فقید؟
منصور قربانی در ۶ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۵۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۳۷:
مولانا بزیبائی منظور خود از شراب را که منطبق بر سوره های مبارکه المطففین و الانسان میباشد توضیح میدهد
شراب سر بمهر .ختامه مسک.
شرابی که ساقیش خود خداست .شرابی که مطهراست.هم پاکست وهم پاک کننده است.
طوبی لهم و حسن ماب
ما را همه شب نمی برد خواب در ۶ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۲۳:۱۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۵:
حکایتی = مفاعلن
ز دهانت = فعلاتن
به گوش جا = مفاعلن
ن من آمد ( ن م نآمد ) = فعلاتن
وزن مصراع کاملا درست هستش
حسین در ۶ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۲۲:۳۶ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۰۶:
ناز نفس اهوراییت محسن جان چاوشی
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ۶ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۵۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۵:
حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد
دگر نصیحت مردم حکایت است به گوشم
به نظر می رسد کلمه «من» در اینجا زائد باشد و وزن مصرع بدون آن صحیح تر است.
اما در مورد کلمه حکایت که برخی دوستان بحث فرموده بودند، مصرع به همین شکل صحیح است
در اینجا حرف «ز» به معنی «در باره» است.
سعدی نمی خواهد بگوید از دهان تو یک حکایت به گوش جان من رسید بلکه حکایتی در باره دهان تو توسط شخصی دیگر (حالا یک انسان یا یک ورود قلبی) به گوش جانم وارد شد و بعد از ورود این حکایت، تمام سرزنش ها و نصیحت های مردم حکایتی بی ارزش بیش نیست و سعدی در این مورد بسیار سخن دارد.
بیت دیگر
من رمیده دل آن به که در سماع نیایم
که گر به پای درآیم به در برند به دوشم
دوش را در اینجا می توان به دو منظور به کار برد و هر دو هم صحیح است:
بهتر است که من دلداده وارد سماع نشوم چون وارد شدنم با پا و اختیار خودم است اما چنان غرق و بیهوش و بی اختیار می شوم که باید زیر بغلم (دوشم) را بگیرند و از مجلس خارج کنند یا اینکه مرا به دوش بگیرند و از مجلس بیرون ببرند.
نکته دیگری هم برخی بزرگواران اشاره داشتند که موسیقی مهم نیست. عزیز دل! بسیاری از اشخاص با موسیقی مخصوصا آواز استاد شجریان با حافظ و سعدی آشنا شده اند وانگهی مگر می شود انکار کرد که یک کار خوب و صدای خوب در فهم و دل دادن بی اثر باشد؟
مگر صوت بنده و مرحوم عبدالباسط به یک اندازه کشش برای قرآن ایجاد می کند؟
نیکی در ۶ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۱۹:۵۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۴: