گنجور

حاشیه‌ها

مصطفی صادقی در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۰۸:۴۳ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:

باسلام به همراهان گرامی .دربیت سوم مصرع را من اینگونه خواندم ایا درست برداشت کردهام؟.
زلعل (و) دربرهرسنگ دامنی است مرا.(لعل ودربه معنی جواهر ) ممنون اگر پاسخی بفرمایید

شاهرخ najafishahrokh۹۲@gmail.com در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۰۸:۳۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۲:

تنها توسط .....
اصلاح فرمایید

شاهرخ najafishahrokh۹۲@gmail.com در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۰۸:۳۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۲:

جان و روان من تویی ، فاتحه خوان من تویی
فاتحه شو تو یکسری ، تا که به دل بخوانمت
اشاره به وحدت وجودی دارد.
و اینکه تبدیل از محدویت به بی نهایت ، بیتنها توسط ناطق امر قل که خود تنها امانت دار الهی هم ، هست صورت میگیرد.
یکسری بینهایت شو تا به دل خود فرا بخوانمت.
تا یک تای موی از منت در تو هست ، این تبدیل صورت نخواهد گرفت

abbas raee در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۰۸:۱۵ دربارهٔ جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۳۵ - امام شافعی گفت عمری گرد صوفیه گردیدم از ایشان دو سخن پسندیده شنیدم. یکی آنکه الوقت سیف قاطع و دیگر آنکه ان من العصمة ان لا تقدر:

هست در راه فقر مصطفی
مال و جاه تو مانعان قوی
فقر مصطفوی صحیح است

ط.الف در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۰۸:۰۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۳:

دو بیت واپسین در مدح کیست؟

مهدی قناعت پیشه در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۰۵:۳۶ دربارهٔ رودکی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷:

منظور ان یار با کینه و جنک ما هستیم که به کاما بعد از یارر نیاز است و چون ما با دشمنی دنبال حق باشیم همیشه غمگین و گرفتاریم و این از کینه و دشمنی ماست

محمد آزادفر در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۰۳:۱۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۵:

دوستان، در شروع آهنگ کوزه گر از آابوم مزمن خیلی جالب به بیت دوم اشاره کرده،
پیشنهاد میکنم حتما گوش کنین، خیلی با مفهوم و با معنیه !
رض - کوزه گر

نیاز در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۰۲:۴۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶:

ای باد سحر خبر بده مر ما را
در ره دیدی آن دل آتش‌پا را
دیدی دل پرآتش و پرسودا را
کز آتش بسوخت صد خارا را

ملیکا لطیفی در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۰۱:۳۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۳:

سلام میشه لطفا معنی این شعرم بزارین

کامران در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۰۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۳:

با تشکر از سایت خوب گنجور
باتوجه به اینکه جناب خیام از علم ستاره شناسی نیز بهره مند میباشند لطفا صاحبان نظر در خصوص بیت اول و البته مصراع اول توضیحاتی بدهند که چه مفهوم و تفسیری دارد.

۷ در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۳۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۵:

به خونم گر بیالاید دو دست نازنین شاید
نه قتلم خوش همی‌آید که دست و پنجه قاتل
دستان نازنینش آلوده به خون شود می ارزد.نه اینکه خونریزی را خوش دارم که (فرصت نگاه) به دست و پنجه او خوش است.
رای دیگر:
به خونم گر بیالاید دو دست نازنین شاید
که قتلم خوش همی‌آید به دست و پنجه قاتل
چنان تصور معشوق در خیال من است
که دیگرم متصور نمی‌شود معقول
مرا به عاشقی و دوست را به معشوقی
چه نسبت است بگویید قاتل و مقتول

احمد آذرکمان ۰۴۹۰۳۰۰۶۶۹.a@gmail.com در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۲۲:۵۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۵:

مجال من همین باشد که پنهان عشق او ورزم
کنار و بوس و آغوشش چه گویم چون نخواهد شد
▣ حافظ
ــــــــــــــــــــــ
✓ با این که عاشق ، بی توجه به امیالِ تَنانه اش نیست پس چه عاملی مانعِ کنار و بوس و آغوش شده است ؟ چرا عاشق به ماندن در مرزهای فراتَن دل می سپارد ؟ آیا نارضایتیِ معشوق دلیل آن است یا ناامیدیِ عاشق یا غیرتِ دیگری و یا زمان و مجالِ اندکِ عاشق ؟
✓ آیا کلمه ی مجال ، فقط به فرصتِ کوتاهِ عاشق اشاره دارد یا نشانه ی تقدیر و قسمتِ عاشق است که عاشق در مقابل آن واداده و سرسپرده است؟
ــــــــــــــ
✓ گویا معشوق در یک مکانِ شیشه ایِ حفاظت شده قرار گرفته است که عاشق در مهلتِ اندک خود فقط می تواند «اسرار» تنِ او را بدزدد و «پنهانی» به آن اسرار عشق بورزد بی آن که دستی به آن تن بزند .
✓ آیا کسی که بر عشق و اسرار عشق بیش تر مکث می کند لذت بیش تری می بَرَد یا کسی که بی محابا عشق را مصرف می کند ؟ آیا عاشق آگاهانه به چنین مکثی تن درداده است ؟
✓ آیا عاشق ، این عشق را از معشوق هم پنهان نگه داشته است و یا فقط از دیگری ؟
ــــــــــــ
✓ آیا کنار و بوس و آغوش برای عاشقی خواهد ماند که شهامت بیش تری به خرج بدهد ؟
ـــــــــ
✓ آیا عاشق به این دانایی و ژرف نگری رسیده است که معشوق هرگز به مالکیت کسی در نمی آید و از همان ابتدا حساب خود را از عشق خواهان است و نه از معشوق ؟ آیا در واقع عاشق رفته است که با حفظ فاصله ، مدام از خیال خود آب بردارد و نه از چشمه ی تنِ معشوق ؟
ــــــــ
✓ چرا مجالِ عاشق اندک و کوتاه است ؟ آیا مجالِ اندک و نگاهِ کوتاهِ عاشق حاکی از این است که معشوق در گذر است و دیگر امیدی به دیدار مجدد نیست ؟
ــــــــ
✓ آیا عبارت «چه گویم چون نخواهد شد» نشانگر این است که عاشق بخت خود را در زمینه ی کنار و بوس و آغوش آزموده است و پاسخ ناامیدانه ای دریافت کرده است ؟ و یا این که دوست دارد گذشته ی خود را به روز رسانی نکند و در مقابل حال و آینده ی به ظاهر مسدود خود زانو بزند ؟ و یا شاید هم راغب نیست که خیالِ پریشان و رنگین خود را که از تنِ معشوق ساخته و پرداخته کرده است به نظمِ نمادینِ بدنِ او ببازد .
✓ آیا عاشق ترسِ این را دارد که فردیتِ برترِ معشوق را که در خیالات کِشدارِ خود ساخته است بعد از واقعیتِ زودگذرِ کنار و بوس و آغوش از دست بدهد ؟
✓ آیا جهانی که عاشق با گذر از دالانِ خیال هایش کشف کرده است جذاب تر و دلفریب تر از دالانِ تنِ معشوق است تا آن جا که حاضر است با بیانِ «نخواهد شد» آینده را پیشاپیش مسدود ببیند و مسدود بخواهد ؟
ــــــــ
✓ آیا زیبایی این روایتِ کوتاه نشات گرفته از پرده نشینی عشق و عشق ورزی پنهانِ عاشق است که آن را از چنگ بازاری شدن ربوده است ؟
ـــــــــ
❉ احمد آذرکمان . 12 فروردین 1398 . حسن آباد فشافویه

محمد عطایی گیلانی در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۲۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۶۱:

در بیت هفتم (تو روح را ز جز حق چرا عزب نکنی)اشکال وزنی وجود دارد که در خوانش گوینده ی محترم نیز تکرار شده و البته ایشان هنگام خواندن، حرف ز را کسره داده اند تأ مشکل وزن حل شود.
بر اساس تصحیح قیاسی و توجه به معنا عرض می کنم که احتمالا
"بجز" صحیح است.
چو وحدتست عزبخانه یکی گویان
تو روح را ز بجز حق چرا عزب نکنی

شاهرخ najafishahrokh۹۲@gmail.com در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۱۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰۷:

پس
نماز هر چهاران
شد تباه......

۷ در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۸:۱۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۴:

تو را در بوستان باید که پیش سرو بنشینی
و گر نه باغبان گوید که دیگر سرو ننشانم
وقتی در بوستان هستی باید پیش سرو آرام بگیری و گر نه باغبان با دیدن تو ای سرو روان دیگر سرو ننشاند.
نشستی جم نخوری یک وقت که باغبانت ببیند و بیلچه و چنگک را به کناری نهد و سرو و باغ به امان خدا رها شود.
ننشینی هم درست است ولی روان بودن سرو را میگیرد و قد و بالای او را چون این سرو آدم دو پا است نه سرو ایستای بوستان.
سرو سیمینا به صحرا می‌روی
نیک بدعهدی که بی ما می‌روی
گر چه آرام از دل ما می‌رود
همچنین می‌رو که زیبا می‌روی

۷ در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۶:۵۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱:

ته سخن اینکه کار عاشق به جایی میرسد که هیچ اراده و آهنگ از خود نخواهد داشت.زرنگ آن که عاشق نمیشود و تا بوده همین بوده و خواهد بود.

۷ در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۶:۴۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱:

من مرغکی پربسته‌ام زان در قفس بنشسته‌ام
گر زان که بشکستی قفس بنمودمی پرواز را
سر پرواز دارم ولی پر پرواز ندارم
قفس را میشکن(آزادم کن) تا پرواز بلند (شهباز) را نشانت دهم.
فریاد می‌دارد رقیب از دست مشتاقان او
آواز مطرب در سرا زحمت بود بواب را
«سعدی! چو جورش می‌بری نزدیک او دیگر مرو»
ای بی‌بصر! من می‌روم؟ او می‌کشد قلاب را
یعنی عاشقی و گرفتاری
کار عاشق(شهباز) به جایی میرسد که پرواز هم از یادش میرود و به دیوانگی(خیالبافی) میکشد.

شاهین در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۳۴ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱:

ای مرا در تهِ هر موی به زلفت بندی
چه کنی بند ز بندم همه یکبار جدا
مطابق نسخه : یمین الدین ابوالحسن خسرو و به تصحیح : اقبال صلاح الدین و با مقدمه و اشراف استاد محمد روشن
1 : [تَهْ] (اِ) پایین ، زیر ، قعر
2 : پایان چیزی
3 : ریشه ، بیخ

منظور شاعر از واژه ی "تَه" در مصرع فوق بخش تحتانی و زیرین زلف یار است که همان سر گیسو میشود
گمان میکنم جناب شجریان تَه را به غلط بیخ و بن و ریشه مو انگاشته و به گمان خویش با جانشینی سر به جایِ ته آن را اصلاح نموده است

ماریا در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۴:۴۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۳:

سلام دوستان. اولا جای تعجب است از ادمین و ناظر گنجور که اینقدر دهن بین باشد. به حرف یکی کم را سر و به حرف یکی دیگر سر را ره و.... بکند. دوما بنظر می رسد دوستانی که در باره کلمۀ مرکب « کم خویش گیر ...» اطلاعات و آگاهی چندانی از اصطلاحات شعرا و ادبا و ادبیات و تصوف ندارند. استاد سخن ، شیخ اجل دقیق و درست فرموده که کم خویش گیر. کم گرفتن و کم زدن از اصطلاحات ادبی و عارفانه و صوفیانه است بمعی خود را در بالا ندیدن. خود را با ارزش نشمردن و خود را کم دیدن و کم انگاشتن نسبت به تودۀ مردم.و لبّ کلام یعنی متواضع بودن اصطلاح کم گرفتن و کم زدن را در کتب مربوطه مطالعه نموده نه بر شیج اجل ایراد بگیرید و نه قدر و مقدار و ارزش خود را در کفۀ ترازوی عام بگذارید که کم می آورید و باعث سخرۀ دانایان می شوید. والسلام.

مرتضی ایوبی در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۴:۲۹ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۹۶:

بیت هشتم مصرع اول؛ مرا به بزم رقیبان مخواه که هیهات است... مخواه ظاهرا ایراد وزنی داره و خواه به صورت بلند لفظ میشه به این صورت: مرا به بزم رقیبان مخوا که هیهات است...؛ دلیلش چیه؟!

۱
۲۴۶۷
۲۴۶۸
۲۴۶۹
۲۴۷۰
۲۴۷۱
۵۴۹۸