ابر میبارد و من میشوم از یار جدا
چون کنم دل به چنین روز ز دلدار جدا؟
ابر و باران و من و یار ستاده به وداع
من جدا گریهکنان، ابر جدا، یار جدا
سبزه نوخیز و هوا خرم و بستان سرسبز
بلبل رویسیه مانده ز گلزار جدا
ای مرا در ته هر موی به زلفت بندی
چه کنی بند ز بندم همه یکبار جدا
دیده از بهر تو خونبار شد ای مردم چشم
مردمی کن مشو از دیدهٔ خونبار جدا
نعمت دیده نخواهم که بماند پس از این
مانده چون دیده از آن نعمت دیدار جدا
دیده صد رخنه شد از بهر تو، خاکی ز رهت
زود برگیر و بکن رخنهٔ دیوار جدا
میدهم جان مرو از من، وگرت باور نیست
پیش از آن خواهی، بستان و نگهدار جدا
حسن تو دیر نپاید چو ز خسرو رفتی
گل بسی دیر نماند چو شد از خار جدا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره جدایی و اندوه ناشی از آن است. شاعر در حال توصیف لحظات غمانگیز وداع با محبوبش است. ابر و باران به نماد جدایی تبدیل شدهاند و شاعر به شدت از این جدایی متاثر است. او به زیباییهای طبیعی مانند سبزه و بلبل اشاره میکند و به احساس تنهایی و درد خود میپردازد. شاعر از محبوبش میخواهد که به او آسیب نرساند و از او جدا نشود، و نشان میدهد که زیبایی و خوشی در زندگیاش پس از این جدایی دیگر وجود نخواهد داشت. در نهایت، او اشاره به زودگذر بودن زیباییها دارد؛ چون زیبایی محبوبش مشابه گل است که نمیتواند برای مدت طولانی دوام بیاورد.
هوش مصنوعی: باران میبارد و من از یارم دور میشوم، چطور میتوانم در چنین روزی که دلتنگ او هستم، خود را به آرامش برسانم؟
هوش مصنوعی: ابر و باران و من و محبوبم به وداع همدیگر نشستهایم، همه در حال گریه کردنیم، ابر از من جداست و محبوب نیز.
هوش مصنوعی: چمن تازه سبز شده و هوا دلپذیر است، باغ پر از سبزه است، ولی بلبل با رخ سیاهش از گلزار دور افتاده.
هوش مصنوعی: ای آن کس که در هر رشته از موهای زلفت مرا به بند کشیدهای، با این حال چه کار میکنی؟ همه بندهایم را یکباره باز کن و آزادیم کن.
هوش مصنوعی: چشمانم به خاطر تو پر از اشک و غم شده است، ای انسان، تو هم با مردم همدردی کن و از غم و اندوه دور نشو.
هوش مصنوعی: هرگز نمیخواهم که نعمت دیدن باقی بماند، زیرا پس از این، مانند دیدن خواهد بود که از آن نعمت ملاقات جدا شده است.
هوش مصنوعی: چشمم به خاطر تو پر از اشک و درد شده است. زودتر از خاکی که بر سر راهت افتاده، برگرد و دیوار جدایی را بشکن.
هوش مصنوعی: من جانم را به تو میدهم، اما اگر به این موضوع باور نداری، قبل از اینکه برود، آن را بگیر و به طور جداگانه حفظ کن.
هوش مصنوعی: زیبایی تو دیری نمیپاید؛ هنگامی که از خسرو دور شدی، گل نیز مدت زیادی باقی نماند، وقتی که از خار جدا شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
عید پیوسته به نوروز و من از یار جدا
دل جدا گریه کند دیده خونبار جدا
خار خارست من دل شده را در سینه
تا فتادم به جهان زان گل رخسار جدا
زاهد شهر اگر می نخورد باکی نیست
[...]
وه که در وقت گلم زان گل رخسار جدا
گل جدا آتش من نیز کند خار جدا
از جدایی من و یار ابر ز تأثیر بهار
من جدا گریه کنان ابر جدا یار جدا
چه فراق است که جانان چو جدا گشت ز من
[...]
سعی کردم که شود یار ز اغیار جدا
آن نشد عاقبت و من شدم از یار جدا
از من امروز جدا میشود آن یار عزیز
همچو جانی که شود از تن بیمار جدا
گر جدا مانم از او خون مرا خواهد ریخت
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۴۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.