گنجور

 
صائب تبریزی

اگر نه مدِّ بسم‌الله بودی تاجِ عنوان‌ها

نگشتی تا قیامت نوْ خطِ شیرازه دیوان‌ها

نه‌ تنها کعبه صحرایی‌ست دارد کعبهٔ دل هم

به گِردِ خویشتن از وسعتِ مشرب، بیابان‌ها

به فکرِ نیستیْ هرگز نمی‌اُفتند مغروران

اگرچه صورتِ مِقراضْ «لا» دارد گریبان‌ها

سرِ شوریده‌ای آورده‌ام از وادیِ مجنون

تُهی سازید از سنگِ مَلامت جِیب و دامان‌ها

حیاتِ جاودان خواهیْ به صحرایِ قناعت رو

که دارد یادِ هر موری، در آن وادی سلیمان‌ها

گلستانِ سخن را تازه‌رو دارد، لبِ خشکم

کِه جز من می‌رساند در سُفالِ خشک، ریحان‌ها؟

نمی‌بینی زِ اِستغنا به زیرِ پا نمی‌دانی

که آخر می‌شود خارِ سرِ دیوار، مژگان‌ها

کدامین نعمتِ اَلوان بُوَد در خاکْ غیر از خون؟

زِ خِجلَت برنمی‌دارد فَلَک سرپوشِ این خوان‌ها

چنان از فکرِ صائب شور افتاده‌ست در عالم

که مرغان این سخن دارند با همْ در گلستان‌ها

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۱ به خوانش میترا مالیان
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
ناصرخسرو

حکیمان را چه می‌گویند چرخ پیر و دوران‌ها

به سیر اندر ز حکمت بر زبان مهر و آبان‌ها

خزان گوید به سرماها همین دستان دی و بهمن

که گویدشان همی بی‌شک به گرماها حزیران‌ها

به قول چرخ گردان بر زبان باد نوروزی

[...]

واعظ قزوینی

به تنگ آمد دل، از خودسازی این باغ و بستان‌ها

دگر دست من است و، دامن پاک بیابان‌ها

جویای تبریزی

ز دست درد مجنون‌مشربان را در بیابان‌ها

به دامن می‌رسد مانند گل چاک گریبان‌ها

مبادا خار خواهش دامن دل را به چنگ آرد

در این گلشن به رنگ غنچه جمع آرید دامان‌ها

چرا شیرین نباشد گفتگوی شکرین لعلی

[...]

بیدل دهلوی

زهی چون گل به یاد چیدن از شوق تو دامان‌ها

چو صبح آوارهٔ چاک تمنایت گریبان‌ها

ز محفل رفتگان در خاک هم دارند سامان‌ها

مشو غافل ز موسیقار خاموشی نیستان‌ها

ز چشمم چون نگه بگذشتی و از زخم محرومی

[...]

حزین لاهیجی

چو تر هرگز نگردید، از می وصل تو دامان‌ها

ز مخموری بود خمیازه‌ای، چاک گریبان‌ها

خیال توبه، نقشی بود بر آب فراموشی

در آن عهدی که با پیمانه می‌بستیم پیمان‌ها

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه