گنجور

حاشیه‌ها

امیر طالب زاده در ‫۵ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۸ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۱۷:۴۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۰۴:

با سلام.مصرع سوم رو ایشون یا اشتباه برداشت کردن یا بنا به اقتضا تعمدا تغییر دادن.نحوه خوندن ایشون جوریه که این معنا رو به ذهن متبادر می کنه: به دلیل این که حاکم/پادشاه سراسر دروغگو است.
در حالی که معنای صحیح اینه: ( فرد مورد نظر) مانند فرشته( منظور ابلیس که از ملائک بود) پر از دروغ و نیرنگ است.
اشکال کار در نحوه تلفظ "چو" و " ملک" است.

مجتبی در ‫۵ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۸ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۱۷:۳۹ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۸۴:

این نگرش سعدی به دلیل اشعریت و جبری مسلکی بودن اوست وگرنه بنا بر قاعده است که علم و دانش رهاننده و یاری رساننده است و استثنائات آن صاحبان فنون که رفتند وبه جایی نرسیدند ملاک قضاوت نیست.

مجتبی در ‫۵ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۸ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۱۷:۳۵ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۷۹:

درنورداند فعل متعدی از درنوردیدن به معنای زیر و رو کردن است.

مجتبی در ‫۵ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۸ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۱۶:۵۱ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۳۶:

پاس نگه داشتن در اصل به معنی احترام گذاشتن ولی اینکه پادشاه به مردم کشورش احترام (ظاهری) بگذارد معنی دور از ذهنی است و پاس رعیت نگاه می دارد بیشتر یاین معنا را به ذهن متبادر می کند که پادشاهی که حقوق مردم را رعایت می کند.
راعی با توجه به بیت اول یعنی رعایت کننده هرچند معنی چوپان را نیز دارد. یعنی اگر پادشاه رعایت حقوق مردم را نکند مالیاتی که می گیرد حرامش باد چون مانند این است که از مسلمانان جزیت می گیرد.
جزیت عربی شده وازه ی گزیت نوعی مالیات بود که قبل از اسلام در ایران حکومت از مردم می گرفت. بعد از اسلام از غیر مسلمانانی که در مرزهای تحت حاکمیت مسلمین زندگی می کردند گرفته می شد و در عوض تحت حمایت حکومت قرار می گرفتند. مبلغ گزیت کمتر از خمس و زکاتی بود که مسلمانان پرداخت می کردند ولی معمولا این مبلغ به صورت توافقی بین اقلیت ها و حاکم تعیین می شد. در مقابل اگر جنگی می شد از این اقلیت ها سربازی برای دفاع از مرزها یا حمله به مناطق دیگر گرفته نمی شد.

سفیر در ‫۵ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۸ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۱۱:۱۹ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:

سلام دوستان
کلمه شماه و شما که دوستان پیشنهاد به تغییر آن داده اند این حقیر باید به عرض برسانم منظور حالت و زمانیست که به امر و لطف حضرت حق آدمی در حضور خویش از خویشتن جدا گشته و در حالیکه خود را در پائین پای خود مشاهده مینماید به بزم الهی با نوشیدن جامی از شهد و شهود الهی صاف و پاکیزه و سپس به بزم هور و ملک به لقاء الهی وارد میگردد..(و چه جامیست و چه می نابی )

کامیاب در ‫۵ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۸ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۰۸:۴۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵:

" نرگس ِ مستِ نوازش کنِ مردم دارش"
مردم : بجز مردم داری به مردمک چشم نیز اشاره دارد

مسعود در ‫۵ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۸ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۰۸:۱۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۶:

دوستان عر ادب براین جماعت ادیب دارم در خصوص خورشید می که تا آنجایی خواندم نتوانستم بپذیرم آنچه را دوستان میفرمودند ولی اگر انسان را موجودی خلاصه شده از دنیا تلقی کنیم خودش در نظر حافظ مانند ظلمتکده این دنیاست.
دنیا چنان است که خورشیدی دارد و تاریکی اش با طلوع این خورشید زایل شود حافظ اشارتی دارد به می که کاری در دنیای کوچک آدمی میکند که خورشید دردنیای بزرگ ادمی یا همین جهان هستی میکند.
بعبارتی آن دگرگونی حاصل از خورشیددر جهان هستی با این کارعجیب که می باکالبد آدمی کند با نوشیدن می یک طلوع است که در جان آدمی رخ میدهدبگذریم از اینکه این می میرسعادت است یا آن می که شقاوت آرد

امیرحسین ربیعی در ‫۵ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۸ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۰۸:۱۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۷۵:

باعرض سلام
مرحوم آیت الله الهی قمشه ای شعری هم قافیه این شعر گفته اند:
ای شاهد جان بازآ در غیب جهان کم زن
نقش رخ زیبا را بر پرده عالم زن
اوضاع جهان بنگر در هم شده چون زلفت
در نظم جهان دستی بر طره پرخم زن
چون دلبر آفاقی مشکن صف دل ها را
چون کعبه عشاقی حرفی ز صفا هم زن
مانند خلیل ایجان آتشکده گلشن کن
بازار صنم بشکن راه بت اعظم زن
هم آتش موسی را در وادی طور افروز
هم سر مسیحا را بر سینه مریم زن
لاهوت مسیحا را محو رخ زیبا کن
ناقوس کلیسا را زین زمزمه بر هم زن
ناز تو شوق ما بگذشت ز حد جانا
زان عشوه پنهانی راه دل ما کم زن
زخمی که الهی راست بر سینه به هجرانت
تا چند نمک پاشی رحمی کن و مرهم زن

تنها خراسانی در ‫۵ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۸ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۰۶:۵۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۸:

و بیت دوم هرگز نگفته دنیا بوده است!!! جهان به این عظمت آنهم بیهوده!
بلکه "بستگی داره بتو...."
نجم الدین علامه حسن زاده آملی :
«الهی به حق خودت حضورم ده.و از جمال افتاب افرینت نورم ده»
خودت را باش و دنیا را نکوهش مکن.آگاه باش تا خود را تباه نکنی.حیف است که به کاهلی بنشینی.

تنها خراسانی در ‫۵ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۸ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۰۶:۵۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۸:

مقام امن و می بیغش و رفیق شفیق
گرت مدام میسر شود زهی توفیق
بیت اول حاصل نشود مگر به:
صمت و جوع و سهر و خلوت و ذکر به دوام
ناتمامان جهان را کند این پنج تمام

صمت خاموشی است،جوع گرسنگی،سهر بیداری،خلوت گوشه گیری و ذکر به دوام،همیشه به یاد حق بودن.

تنها خراسانی در ‫۵ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۸ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۰۵:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۱:

پنج مقام عبارتند از طلب،جمع و تفرقه،توکل،تسلیم خلت.
انقطاع حضرت ابراهیم از همه علایق باعث اتصال او به پروردگارگردید واز آنجا بود که خلیل نام گرفت.
«یعنی اگر تسلیم درست نبودی دوستی ما را نشایستی.» (مسـتملی بخـاری)
ا آیه 125 سوره نساء است که خداوند میفرماید: «و دین چه کسـی بهتـر اسـت از
آن کس که خود را تسلیم خدا کرده و نیکوکار است ...

تنها خراسانی در ‫۵ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۸ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۰۵:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۱:

به تیغم گر کشد دستش نگیرم
وگر تیرم زند منت پذیرم
تسلیم استقبال قضاست که بالاتر از مقام توکل و رضاست!
مولانا نیز در مثنوی شریف اشاره ای دارد از زبان انبیا که ما در درگاه الهی هیچ ملول و دلتنگ نباشیم، از سختی و دوری نامید نیستیم وقتی معشوق با ماست!
دلیل بر شکر گزاری و سپاس ما از معشوق "نثار جان "باشد.

تنها خراسانی در ‫۵ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۸ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۰۴:۳۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۰:

مشورت با عقل کردم گفت حافظ می بنوش
میخانه‌ای که تو برای خویش پی‌افکنده‌ای/ فراخ‌تر از هر خانه‌ای است/ جهان از سر کشیدن می ای که تو در اندرون آن می‌اندازی ناتوان است./ پرنده‌ای که روزگاری ققنوس بود/ در ضیافت توست/ موشی که کوهی را بزاد/ خود گویا تویی.
نیچه

علی در ‫۵ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۸ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۰۳:۵۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷:

عشوه
/'eSve/
مترادف عشوه: اخمناز، ادا، شیوه، غمزه، فریب، کرشمه، لوندی، ناز
برابر پارسی: کِرشمه
عشوه گری
لغت‌نامه دهخدا
عشوه گری . [ ع ِش ْ وَ / وِ گ َ ] (حامص مرکب ) عمل و حالت عشوه گر. عشوه سازی . عشوه کاری . (فرهنگ فارسی معین ). دلفریبی و شوخ چشمی

علی در ‫۵ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۸ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۰۳:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۹:

عشوه
/'eSve/
مترادف عشوه: اخمناز، ادا، شیوه، غمزه، فریب، کرشمه، لوندی، ناز
برابر پارسی: کِرشمه
عشوه گری
لغت‌نامه دهخدا
عشوه گری . [ ع ِش ْ وَ / وِ گ َ ] (حامص مرکب ) عمل و حالت عشوه گر. عشوه سازی . عشوه کاری . (فرهنگ فارسی معین ). دلفریبی و شوخ چشمی

علی در ‫۵ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۸ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۰۳:۵۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵:

عشوه
/'eSve/
مترادف عشوه: اخمناز، ادا، شیوه، غمزه، فریب، کرشمه، لوندی، ناز
برابر پارسی: کِرشمه
عشوه گری
لغت‌نامه دهخدا
عشوه گری . [ ع ِش ْ وَ / وِ گ َ ] (حامص مرکب ) عمل و حالت عشوه گر. عشوه سازی . عشوه کاری . (فرهنگ فارسی معین ). دلفریبی و شوخ چشمی

علی در ‫۵ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۸ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۰۳:۵۰ دربارهٔ حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۲:

عشوه
/'eSve/
مترادف عشوه: اخمناز، ادا، شیوه، غمزه، فریب، کرشمه، لوندی، ناز
برابر پارسی: کِرشمه
عشوه گری
لغت‌نامه دهخدا
عشوه گری . [ ع ِش ْ وَ / وِ گ َ ] (حامص مرکب ) عمل و حالت عشوه گر. عشوه سازی . عشوه کاری . (فرهنگ فارسی معین ). دلفریبی و شوخ چشمی

رضا س در ‫۵ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۸ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۰۳:۳۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴:

در مورد بیت پنجم:
به نیم جو نخرم طاق خانقاه و رباط/ مرا که مصطبه ایوان و پای خم طنبیست
مصطبه به معنای سکو و تخت و جای نشستن به کار میره ولی معنای میکده هم داره. اینجا با توجه به پای خم که بلافاصله اومده معنی میکده‌ میده و اگه به سکو و تخت معنی کنیم شعر دچار تناقض میشه. حافظ میگه ایوان و طنبی و طاق خانقاه و رباط رو به نیم جو نمیخره چون به میکده راه داره و پای خم مینشینه.

علی در ‫۵ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۸ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۰۳:۲۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۲:

«فاتحه» از ریشه «فتح»، و به معنی «گشاینده» و آغاز کننده است. از آنرو که قرآن با این سوره آغاز می‌شود، ان را «فاتحه الکتاب» به معنی «آغازگر کتاب خدا» نامگذاری کرده‌اند.
نام دیگر آن «حمد» است. «حمد» به معنای سپاس و ستایش در برابر عمل زیبایی است که کسی به اختیار خویش انجام می دهد. چون تمایم نعمت‌ها از خداست و همه خلقت و زیبایی‌های آفرینش از اوست، در این سوره خداوند مورد ستایش و حمد قرار گرفته است.

علی در ‫۵ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۸ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۰۳:۱۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۷:

فاتحه
/fAtehe/
مترادف فاتحه: آغاز، اول، بدایت، فاتحت، گشایش، مقدمه
متضاد فاتحه: خاتمه

۱
۲۱۵۰
۲۱۵۱
۲۱۵۲
۲۱۵۳
۲۱۵۴
۵۵۰۷