احسان در ۵ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۶:۱۹ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۲۰ - گذشتهٔ بیحاصل:
با درود در بیت 11، واژه "پیرت" نادرست است.
درست آن است که "پیریت" نوشته شود.
"دوره پیریت چراست سیاه؟ ......"
احسان در ۵ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۶:۱۵ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۲۱ - گرگ و سگ:
با درود
در بیت سوم، واژه "آشنایی" با همزه نوشته شده است!
(در بسیاری از شعرهای پروین این نادرستی دیده شده است)
سپاسگزار از شما
علیاکبر مصورفر در ۵ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۴۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۵۹ - داستان آن کنیزک کی با خر خاتون شهوت میراند و او را چون بز و خرس آموخته بود شهوت راندن آدمیانه و کدویی در قضیب خر میکرد تا از اندازه نگذرد خاتون بر آن وقوف یافت لکن دقیقهٔ کدو را ندید کنیزک را به بهانه به راه کرد جای دور و با خر جمع شد بیکدو و هلاک شد به فضیحت کنیزک بیگاه باز آمد و نوحه کرد که ای جانم و ای چشم روشنم کیر دیدی کدو ندیدی ذکر دیدی آن دگر ندیدی کل ناقص ملعون یعنی کل نظر و فهم ناقص ملعون و اگر نه ناقصان ظاهر جسم مرحوماند ملعون نهاند بر خوان لیس علی الاعمی حرج نفی حرج کرد و نفی لعنت و نفی عتاب و غضب:
در اینجا اگر تفاصیل مولانا را که بعد از نقل داستان آورده، خوانده باشید، خواهید دید که مراد از کنیزک مرشد و پیر طریقت است که راه رسیدن به معشوق را بلد است. خاتون رهرو و سالک است و پیرو کنیزک؛ که عجولانه میخواهد به قول عرفا یک شبه ره صد ساله برود. و نهایتا معشوق و یار و مقصود یعنی خدا از نظر مولانا همان ک... خر است!!!! که همه در پی وصل به او هستند.
این است نهایت زشتی تعبیر جناب مولانا.
این از خود داستان. ولی نظر من در کل این است که حتی اگر چنین اشعاری را نادیده بگیریم، باز عرفایی چون مولانا و حافظ و دیگران غیر از گمراهی و خواب کردن مردم و تمامی مصالح مردم را فدای تراوشات ذهنی و تخیلات موهوم خود کردن و توجه مردم را از امور مفید دنیایی به ذهنیات مجهول و بیپایه و اساس ماورائی معطوف کردن و نهایتا مردم را به خاک سیاه بدبختی نشاندن کاری بلد نبودند و نتیجه آن را قرنهاست که میبینیم.
بابک پرتو در ۵ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۲۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱۵:
یک پری که در منطق الطیر عطار، سیمرغ، در آغاز درچین ، میاندازد، یا یک پری که سیمرغ به زال، درفرود آوردنش به زمین ، میدهد ، یک برقیست که میدرخشد ، یا یک شعله ایست که آتش را در وجود انسان ، برمیافروزد . همچنین در تبری، به برق ناگهانی ، سـن جـل گفته میشود، که به معنای تکه های بریده شده از سیمرغ است . برق یا درخش یا آذرخش ، نوریست یا شعله ایست ، که تبدیل به یک بُن ، و یا تخم آتش وتخم فروغ= اخگر میگردد ، که نا پیدا و ناگرفتنی میشود . این روشنی ناگهانی ، یک تخمه میشود که خوشه همه روشنیها در آن پوشیده است ، و از آن خواهد روئید .
جباری در ۵ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۰۸ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴ - وله فیبیان الحقایق:
در بیت سوم، «پردهها» صحیح است نه «پردها».
جباری در ۵ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۰۷ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴ - وله فیبیان الحقایق:
در بیت سوو، «پردهها» صحیح است نه «پردها».
احسان در ۵ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۲۹ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳:
خود پرده ام دَرانَد و خود گویدم که هان ...
احسان در ۵ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۲۴ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳:
با درود
در بیت هفتم، واژه "دراندم" نادرست است و "دراند" درست است."خود پرده ام دراند و خود گویدم که هان ...".
خواهشمند است بخ جای بهره گرفتن از همزه در واژگان پارسی از "ی" بهره بگیرید، مانند "بجویی" در بیت هشتم.
سپاسگزار از شما
احسان در ۵ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۴۰ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۲۳ - گره گشای:
و همچنین در پاره ی دوم از این بیت، "تکاپویی" درست است.
احسان در ۵ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۳۷ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۲۳ - گره گشای:
با درود
افزون بر ویرایش هایی که در بیت 8 (می آمد) و بیت یکی مانده به پایان (که تا) بایسته است، در بیت 12 واژه "کوئی" نادرست و با همزه نوشته شده است. واژه "کویی" درست است.
سپاسگزار از شما
صالح یزدی در ۵ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۱:۴۷ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۳۰:
اینهمه بیاعتنایی سایت گنجور به حاشیههای خوانندگانش جالب است.
یعنی واقعا درک و تایید تفاوت فعلهای میرانم و بمیرانم اینقدر سخت است یا این که اصلا نوشتههای ما مطالعه نمیشود؟
دکتر محمدعلی شیوا در ۵ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۱:۱۷ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۶:
به نظر می رسد که در مصراع دوم بهتر است «سرست» به صورت «سر است» نوشته شود:
ز مکر سبحه شماران خدا نگه دارد!
که صد سر است به یک حلقه کمند آنجا
دکتر محمدعلی شیوا در ۵ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۱:۱۵ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۶:
بیت اول به جای خاموش،خامُش درست است:
به محفل تو که خامُش بود سپند آنجا
کهراست زهره که سازد صدا بلند آنجا؟
تنها خراسانی در ۵ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۰۸:۴۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۳:
"گریه آغازم"
نوزاد زمانی که زندگی در رحم گرم و نرم را رها می کند و محیط سرد و سخت این دنیا را بر می گزیند.به عبارتی تنفس برای او سخت و مشکل است و این گریه آغازی بر زندگی اوست.
باری "شام غریبان" اوست!
«من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب»
من این حروف نوشتم چنان که غیر ندانست
تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی
لسان الغیب
مهدی در ۵ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۰۲:۳۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴:
به نظر می رسد "داو" به معنای پول وسط قمار صحیحتر است زیرا معنا را خوب تکمیل می کند و همچنین با کلمات دیگر مصرع مثل "نقد" هماهنگ است. معنای مصرع اینست که چون پای عشق در میان است می توان پول وسط این قمار عاشقانه را همان اول، نقد جان در نظر گرفت چون فقط عاشقان واقعی جرئت این خطر را دارند.
منصور حاجی باقری در ۵ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۰۱:۰۶ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۰:
سلام بر دوستان فرهیخته
هم استاد هم همایون به درستی مرهم
میخوانند.
مسعودهوشمندی حاجی آبادغوری در ۵ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۲۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:
بنام حی توانا
دوستان و مهربان یاران عرصه فهم ودقت وادب
باز هم عرض ادب دارم این شما هستید که سبب میشوید ما هم دقیق تر به ابیات سعدی شویم و از شما بیاموزیم
عزیزان در تفسیر عرفانی خواجه عبدالله انصاری که بسم الله الرحمن الرحیم را تفسیر میکند راجع به اصل موضوع میفرمایند سه قبیله بت پرست ویهودی و مسیحی در شبه جزیره عرب یا جزیره العرب زندگی میکردند و محند ص آمد و گفت بنام خدای بت پرستان و یهودیان و مسیحیان به همین دلیل الله را ویژه بت پرستان و الرحمن خدای یهودیان و الرحیم خدای مسیحیان است.
در این باره توضیح میدهند که یهودیان به این دلیل خداوند را بخشنده میدانند که روزی ده از نوع مادی است و نعمت خدارا از نوع مادی دوست دارند به همین دلیل رحمانیت وبخشندگی خدارا قبول دارند و مسیحیان رحم و عطوفت خدا را درنظر دارند لذا بخشندگی خدا در مصرع قبلی بیانگر یک حقیقت است که مارا با بیان عرفانی سعدی و بانگاه به اینکه بخشنده گناه تا بخشنده روزی دو معنای متفاوت دارد و خداوند گناهی ندارد که به کسی ببخشد خدا روزی رسان و بخشنده روزی است و آنچه از بخشش در گناه در نظر است عفو است و ما اگر بگوییم خدا گناه به ما بخشیده تا اینکه خدا گناه مارا بخشیده است هردو غلط است زیرآنچه در رحمانیت خدا معنی میشود بخشندگی روزیست و سعدی برهمین اساس میفرماید
از در بخشندگی و بنده نوازی دقیقا همان معنی تحت الفظی الرحمن الرحیم است
که مرغ هوارا نصیب،ماهی دریاست
دیگر تعابیر و تفاسیر دوستان را نمیتوان با منطق و شان نزول سخن سعدی منطبق دانست چرا که مرغ هوارا نصیب به این معنی که مرِغ سهمیه اش هواست اینگونه برداشتی غلط است وبسیاری از مرغ ها مطلقا در هوا نیستند وزمیتی اند و این بیان ناقص را به سعدی نمیشود نسبت داد کما اینکه زیستگاه ماهی تنها دریا نیست و رودخانه ها هم هستند و انگهی در دریا بسیاری از موجودات دیگر بجز ماهی زندگی میکنند و دریا خاص ماهی نیست بنابراین آنچه ما گفتیم براساس مستندات عرفانی واینکه بخشندگی خدا در نظر اهل یهود و این نام برای خدا توسط یهودیان از اینحهت نامیده شدا است که روزی رسان است ورزق و نصیب وبهره یا خوراک مرغ هوا ماهی دریا میشود هرچند ایرادی بر این سخن وارد است که همه مرغان ماهی خوار نیستند و نصیب های دیگری دارند ولی این بیت دقیقا برهمین معنا استوار است
مسعود هوشمندی حقوق دان
حمید در ۵ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱:
گل در شعر حافظ منظور همان گل محمدی خودمان است که از آن هنوز گلاب میگیرند و دیگر گلها دارای اسم هستند مثل نسترن و نسرین و زنبق و بنفشه و ...
گلاب محصول گل است ولی حکم ازلی این است که گل دیده نشود ولی گلابی که از گل گرفته میشود در بازار در معرض دید و عرض اندام است و کسی از گل بیچاره که پشت این ماجرا است یاد نمیکند.
ضمنا به یاد داشته باشید در زمان حافظ گل فروشی نبوده که گل رو بخواهند در بازار عرضه کنند و مردم بخرن ببرن خونه
مسعود ف در ۵ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۳۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » سیام:
بیت چهارم مصرع دوم
امان اندر نوایب ها
اصلاح فرمائید
بابک پرتو در ۵ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۶:۴۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶۴: