گنجور

حاشیه‌گذاری‌های علی‌اکبر مصورفر

علی‌اکبر مصورفر

نویسنده کتاب وزن ضربی شعر عامیانه و رابطه آن با وزن عروضی شعر سنتی


علی‌اکبر مصورفر در ‫۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۰۴ دربارهٔ سعدالدین وراوینی » مرزبان‌نامه » باب چهارم » داستانِ موش و مار:

بیت:

  روزی نگر که طوطی جانم سوی لبت

بر بوی پسته آمد و بر شکّر اوفتاد

از حسن غزنوی است.   سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸

 

علی‌اکبر مصورفر در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۲۸ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۳:۱۶ در پاسخ به آراد دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۳:

این که غزل طبق اصول شعر کلاسیک در قافیه و ردیف اشکال دارد، محرز است ولی این را نمی‌توان نقص قافیه به شمار آورد؛ چون مساله این نیست که یک دو قافیه تکرار شده باشد، با حساب این استاد کل غزل از مصراع سوم به بعد دچار نقص قافیه است که قابل قبول نیست و شاعر می‌توانست به راحتی قافیه‌های فراوان با سر و دگر پیدا بکند. نکته اصلی اینجاست که مطمئنا مولانا از اشکال در ردیف و قافیه شعر باخبر بوده ولی برایش اهمیتی نداشته است. او در واقع با این نوع بی‌اهمیتی‌ها خواسته مقام ردیف و قافیه را در مقابل منویات درونی خودش ناچیز جلوه بدهد. چنانچه دوستان دیگر هم به نوعی به این نکته اشاره کردند.

 

علی‌اکبر مصورفر در ‫۱ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۴:۴۶ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » عزیزه ( با ترجمهٔ فارسی):

وقتی بیت ۱۲:

کور قضا ئوز یولون گئدن وقته
چاره نین یوللارین داراتمیشدی

 

(سرنوشت نابینا زمانی که راه خود را طی می‌کرد، راه‌های چاره و تدبیر را تنگ کرده بود.)

را از زبان خود شهریار می‌شنویم، به جای «گئدن وقته» که ثقیل است، می‌گوید: «گنلدنده»:

کور قضا ئوز یولون «گنلدنده»
چاره‌نین یوللارین داراتمیشدی

یعنی:

وقتی روزگارِ کور راهِ خود را گشاد می‌کرد،
راه‌های چاره را تنگ کرده بود

این بیت در دیوان ترکی شهریار نیز که من در اختیار دارم، به همین صورتی که در گنجور هست آمده است. حالا خود شهریار آن را عوض کرده، یا ناشر فکر کرده این طور مودبانه‌تر است (!) یا دست سانسور در کار بوده، خبر ندارم.

با این تغییر، نه تنها آن مراعات‌النظیر زیبا بین گشاد و تنگ از بین رفته است، از نظر معنا هم غلط شده است. مگر این که «وقته» را «وقت‌ده» بنویسیم و «وخ‌ده» بخوانیم.

ضمنا با این دستکاری طنز تلخ شهریار که در اشعار ترکی‌اش موج می‌زند، از بین می‌رود.

 

علی‌اکبر مصورفر در ‫۱ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۵:۲۱ در پاسخ به امید طبیب‌زاده دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۲۷:

این که جناب طبیب‌زاده نوشته‌اند:


** پس از «رنج» یک کمیت کوتاه اضافه می‌آید، مانند اینکه بگوییم: «مفتعلن فاعلاتُ»! **


جای بحث دارد. «رنج» یک هجای کشیده و کمیت آن برابر یک بلند و یک کوتاه است. این هجا در وزن به جای هجای بلند آمده است که فقط به دلیل دوری بودن وزن ممکن شده است. پس هجای کوتاهِ اضافه بر وزن، در خود هجای کشیده «رنج» است نه بعد از آن.
 
وزن شعر هم البته همان طور که نوشته‌اند، «مفتعلن فاعلن//مفتعلن فاعلن» است ولی در دو مصراع مورد اشاره، نیم‌مصراع‌های اول بر وزن «مفتعلن فاعلات» (هجای کشیده به جای بلند در پایان) هستند نه بر وزن «مفتعلن فاعلاتُ» که خارج از قواعد وزن دوری است.

 

علی‌اکبر مصورفر در ‫۱ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۵:۱۹ در پاسخ به امید طبیب‌زاده دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۹۴:

جناب آقای دکتر طبیب‌زاده

سلام

اولاً چه استدلالی دارید که این شعر عروضی نیست و هجایی است؟ اگر به دلیل مطابقت پایان کلمه با پایان رکن است، مثال‌های فراوان دیگری در شعر عروضی فارسی هست که این مطابقت حفظ شده است (بیشتر ترجیح شاعر است تا الزام قطعی وزن و عروض). برای مثال غزل شماره ۲۲۶۷ مولانا بر وزن مفاعلتن×۴ یا غزل «گر تیغ بارد در کوی آن ماه» از حافظ بر وزن مستفعلاتن×۲. بنابراین صِرف مطابقت پایان کلمه با پایان رکن (به قول شما پاره‌مصراع) نمی‌تواند دلیل بر چیزی باشد؛ مگر این که وزن دوری باشد که این وزن هر چه باشد، جزء اوزان دوری هم نیست.

در ثانی، اگر شعر هجایی است و کمیت در وزن شعر فاقد نقش است، چرا همه هجاها در شعر از نوع هجای بلند آمده‌اند؟ غیر از تعدادی هجای کوتاه در پایان بعضی کلمات مانند «لحظه» و «پیوسته» در بیت دوم، که آنها هم با این که در اصل کوتاهند، به ضرورت وزن به جای هجای بلند آمده‌اند. یعنی تمام مصراع‌های غزل مطابق وزن مفعولن×۴ از ۱۲ هجای بلند ساخته شده‌اند. همین جا اضافه کنم که شاید کسی دوست داشته باشد که وزن این شعر را مفعولاتن×۳ عنوان کند که باز هم ۱۲ هجای بلند دارد. اینجاست که آن تطابق‌های پایان کلمه با پایان رکن به تایید وزن مفعولن×۴ می‌آیند و این وزن جدید را رد می‌کنند.

 

 

ضمناً در ابتدا نوشته‌اید:

** وزن این شعر را «مفعولن مفعولن...» بدانیم البته اشکالی ندارد. **

سوال اینجاست که اگر واقعا وزن عروضی نیست، چرا وزن این شعر را «مفعولن مفعولن...» بدانیم اشکالی ندارد؟

 

علی‌اکبر مصورفر در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۶ شهریور ۱۴۰۱، ساعت ۰۲:۲۰ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۱۵ - جواب:

جدا از های و هوی و نظرات مودبانه و بی‌ادبانه، من هم یک تذکر فنی بدهم. این مثنوی چندین غلط شعری دارد. چند غلط قافیه و وزن در قسمت‌های دیگر و یک غلط وزنی در این قسمت. در

منِ تو چون نماند در میانه

چه کعبه، چه کنشت، چه دیرخانه

در این بیت هجای "نِشت" در کنشت هجای کشیده است که به غلط به جای هجای بلند نشسته و وزن را خراب کرده است.

 

 

علی‌اکبر مصورفر در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ خرداد ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۴۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۱:

این شعر بر وزن مستفعلن (۴ بار) است (چنانچه در بالا هم اشاره شده) و با این وزن لغت "هوشیار" در مصراع اول اشتباه است و به جای آن باید "هُشیار" درج شود.

 

علی‌اکبر مصورفر در ‫۳ سال قبل، جمعه ۲۹ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۱۷ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۹:

در این شعر اشتباه تایپی زیاد است و لازم است اصلاح شود:
- در مصراع اول بیت پنجم «زهرهٔ» رسم‌الخط قدیم است و درست آن «زَهره‌ای» است.
- در همان مصراع «جدائی» درست نیست و «جدایی» درست است.
- در مصراع دوم همان بیت «بر گار» غلط و صحیح آن «پرگار» است.
- در بیت ششم «حیاه» غلط و «حیات» صحیح است.
- باز در بیت ششم «افکار» غلط و «افگار» صحیح است.
- در بیت یازدهم «کردیم» غلط و «گردیم» صحیح است.
- در بیت سیزده «گر دیده» غلط و «گردیده» صحیح است. «منت دار» هم بهتر است به صورت «منت‌دار» نوشته شود.

 

علی‌اکبر مصورفر در ‫۳ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۲۲ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۱۴ - حکایت:

اصلاح می‌کنم شعر بر وزن فعولن فعولن فعولن فعل است.

 

علی‌اکبر مصورفر در ‫۳ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۱۹ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۱۴ - حکایت:

آقای زارعی عزیز نوشته‌اند که قافیه بیت:

میازار موری که دانه‌کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
درست نیست. اگر تلفظ فعلی را ملاک بگیریم حق با ایشان است و باید مصوت قبل از آخرین صامت قافیه در هر دو مصراع یکی باشند ولی خوش در قدیم خَش نیز خوانده می‌شده و هنوز هم خیلی‌ها خَش می‌گویند و نظیر این در دیوان حافظ هم هست:
نقد صوفی نه همه صافی بی‌غش باشد
ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد
صوفی ما که ز ورد سحری مست شدی
شامگاهش نگران باش که "سرخوش" باشد

البته برای درست بودن قافیه باید دانه‌کَش بخوانیم نه دانه‌کِش.

نکته دیگری که هست این است که هر چند می‌توان قافیه بیت را درست دانست ولی وزن مصراع اول معیوب است! در همین کلمه دانه‌کش اگر هجای "نه" را که کوتاه است به اندازه هجای بلند نکشیم، وزن "فعولن فعولن فعولن فعلن" خراب می‌شود. در حالی که با هیچ یک از استثنائات زبانی و ضرورت‌های وزنی و اختیارات شاعری مجاز به این کار نیستیم.

 

علی‌اکبر مصورفر در ‫۳ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۱۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۵۹ - داستان آن کنیزک کی با خر خاتون شهوت می‌راند و او را چون بز و خرس آموخته بود شهوت راندن آدمیانه و کدویی در قضیب خر می‌کرد تا از اندازه نگذرد خاتون بر آن وقوف یافت لکن دقیقهٔ کدو را ندید کنیزک را به بهانه به راه کرد جای دور و با خر جمع شد بی‌کدو و هلاک شد به فضیحت کنیزک بیگاه باز آمد و نوحه کرد که ای جانم و ای چشم روشنم کیر دیدی کدو ندیدی ذکر دیدی آن دگر ندیدی کل ناقص ملعون یعنی کل نظر و فهم ناقص ملعون و اگر نه ناقصان ظاهر جسم مرحوم‌اند ملعون نه‌اند بر خوان لیس علی الاعمی حرج نفی حرج کرد و نفی لعنت و نفی عتاب و غضب:

در جواب شایان:
این مصراع اشتباه است.
"یا چون" مستغرق شدی در عشق خر
درستش این است:
"چون که" مستغرق شدی در عشق خر
بر وزن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

 

علی‌اکبر مصورفر در ‫۳ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۳۰ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۵۵ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۱۵ - ضلال مبین:

مصراع اول بیت آخر اشتباه تایپ شده است:
صورت غلط: بهتر همان بود که بمانید هر دوان
صورت درست: بهتر همان بود که بمانید هر دو، آن
بهتر است هر دو، همان که هستید بمانید.

 

علی‌اکبر مصورفر در ‫۳ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۱۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۱۳:

وزن صحیح این شعر فعلاتُ فع‌لن است و برخلاف پاسخی که برای آقای طبیب‌زاده نوشته‌اند، وزن در جدول اوزان تصحیح نشده است.
---
پاسخ: همچنان که از متن حاشیهٔ ایشان مشخص است وزن شعر پیشتر غلط و چیز دیگری ثبت شده بوده که تصحیح شده. منتهی برای آن که مشکل شما هم حل شود ثبت وزن را به شکل «متفاعلاتن متفاعلاتن» تغییر دادیم.

 

علی‌اکبر مصورفر در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۲۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۲:

اصلاح می‌کنم:
... مثال‌هایی "را" که از حافظ آوردید قبول دارم ...

 

علی‌اکبر مصورفر در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۱۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۲:

جناب حمیدرضا
سلام
خیلی خوشحالم که نظر دقیق دادید. در مورد امکان جمع بودن "هر کس" کاملا با شما موافقم و خودم هم به چنین احتمالی در مطلبم اشاره کردم.
مثال‌هایی که از حافظ آوردید را قبول دارم و در دیوان حافظ چنین غزل‌هایی هست و برای مثال در غزل‌های با مطلع "بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم" و "سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند" قافیه‌ها با هجای کشیده پایان می‌یابند و بنابراین بسیاری از مصراع‌های این دو غزل همین وضعیت را دارند ولی در دیوان سعدی تعداد چنین مصراع‌هایی فقط 7 عدد است آن هم به صورت پراکنده (شخصا شمرده‌ام). در ثانی آوردن هجای کشیده در انتهای مصراع جزء اختیارات شاعری هست و نمی‌توان بر حافظ خرده گرفت. هر چند خواندن هر دو غزل با مطلع فوق با روانی کامل سخت است و من شخصا سلیقه سعدی را در پرهیز از هجای کشیده در انتهای اوزان سالم بیشتر می‌پسندم.
از نظر شما استفاده بردم.

 

علی‌اکبر مصورفر در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۲ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۰۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۱:

در جواب آقای غلامعلی ترابی
وزن مصراع:
زنهار نمی‌خواهم کز کشتن امانم ده
مشکلی ندارد. وزن شعر عبارت است از "مستفعلُ مفعولن دو بار" به صورت: - - U U - - //- - - U U - - -
تقطیع مصراع:
زن-هار-ن-می-خا-هم//کز-کش-تَ-نَ-ما-نم-ده
که با وزن فوق مطابقت دارد.
توضیح: مطابق تقطیع همزه اول "امان" به ضرورت وزن حذف شده است (در صورت عدم حذف همزه وزن غلط است و ایراد از خواننده است).

 

علی‌اکبر مصورفر در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۲ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۴۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۲:

هر کس از او به قدر خویش آرزویی همی‌کنند
همت ما نمی‌کند زو به جز آرزوی او
این بیت در کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی نیز دقیقا به همین صورت آمده است. "هر کس" ضمیر مفرد است و معمولا با فعل مفرد می‌آید. هرچند در کاربرد این مصراع از نظر معنی با "همه کس" فرقی ندارد. بنابراین به نظر من مصراع اول در اصل باید با "همی‌کند" پایان یافته باشد. خبر ندارم که فروغی چگونه با آن برخورد کرده است ولی فعل "همی‌کنند" مشکل دیگری نیز دارد. وزن این شعر "مفتعلن مفاعلن دو بار" است این یک وزن سالم است یعنی از رکن آخری هجایی کم نشده است. من تاکنون در غزلیات سعدی 535 غزل را بررسی کرده‌ام از این میان 12 غزل بر همین وزن هستند (هنوز به آخرین غزل نرسیده‌ام) تاکنون این تنها مصراعی است که در این وزن و بسیاری از اوزان سالم دیگر دیده‌ام که با هجای کشیده پایان می‌یابد. در حالی که در اوزان مشابه غیر سالم مانند "مفتعلن مفتعلن فاعلن" و "فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن" کاربرد هجای کشیده در پایان مصراع فراوان است و این طبق اختیار شاعری "عدم تمایز هجاهای کوتاه، بلند و کشیده در پایان مصراع"
قابل توجیه است. اگر بتوانم ثابت کنم که این اختیار فقط برای اوزان سالم (حداقل اکثر اوزان سالم) مجاز است، دلیل دیگری خواهد بود که مصراع فوق یک "ن" اضافه دارد. شما هم لطفا در هر دو حالت بخوانید اگر "همی‌کنند" را صحیح بگیریم، برای خواندن موزون این بیت کمی با فشار روبرو می‌شویم و برای شروع مصراع دوم مجبوریم سریعتر از معمول کلمه "همی‌کنند" را تمام کنیم ولی در حالت "همی‌کند" چنین مشکلی نداریم.

 

علی‌اکبر مصورفر در ‫۴ سال قبل، پنجشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۳۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۵۹ - داستان آن کنیزک کی با خر خاتون شهوت می‌راند و او را چون بز و خرس آموخته بود شهوت راندن آدمیانه و کدویی در قضیب خر می‌کرد تا از اندازه نگذرد خاتون بر آن وقوف یافت لکن دقیقهٔ کدو را ندید کنیزک را به بهانه به راه کرد جای دور و با خر جمع شد بی‌کدو و هلاک شد به فضیحت کنیزک بیگاه باز آمد و نوحه کرد که ای جانم و ای چشم روشنم کیر دیدی کدو ندیدی ذکر دیدی آن دگر ندیدی کل ناقص ملعون یعنی کل نظر و فهم ناقص ملعون و اگر نه ناقصان ظاهر جسم مرحوم‌اند ملعون نه‌اند بر خوان لیس علی الاعمی حرج نفی حرج کرد و نفی لعنت و نفی عتاب و غضب:

ناباور عزیز
مطلبتان خیلی جالب بود.
به نظر من هم شاعران جدید عموما بهترند چون موضوعشان انسان و مشکلات واقعی او است و درد مردم دارند. مانند فروغ و سیمین و نادرپور و شاملو و ایرج و دیگران. شاعران قدیم عموما گمراه بوده‌اند و مایه گمراهی!

 

علی‌اکبر مصورفر در ‫۴ سال قبل، پنجشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۳۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۵۹ - داستان آن کنیزک کی با خر خاتون شهوت می‌راند و او را چون بز و خرس آموخته بود شهوت راندن آدمیانه و کدویی در قضیب خر می‌کرد تا از اندازه نگذرد خاتون بر آن وقوف یافت لکن دقیقهٔ کدو را ندید کنیزک را به بهانه به راه کرد جای دور و با خر جمع شد بی‌کدو و هلاک شد به فضیحت کنیزک بیگاه باز آمد و نوحه کرد که ای جانم و ای چشم روشنم کیر دیدی کدو ندیدی ذکر دیدی آن دگر ندیدی کل ناقص ملعون یعنی کل نظر و فهم ناقص ملعون و اگر نه ناقصان ظاهر جسم مرحوم‌اند ملعون نه‌اند بر خوان لیس علی الاعمی حرج نفی حرج کرد و نفی لعنت و نفی عتاب و غضب:

در چواب احمد:
با تشکر از نظرتان، البته که رکیک بودن کلمات "هم" مهم است. اتفاقا اگر کلمات رکیک برای تفریح باشد، مشکل بزرگی نیست (کمتر پیش می‌آید سعدی را به خاطر هزلیاتش ملامت کنند چون او زبان و موضوع را هماهنگ به کار می‌برد). مشکل اصلی وقتی‌ست که در جای جدی چنین بیانی به کار می‌رود. بنابراین، حداقل با فرهنگ و فهم امروزی چنین ادبیاتی به هیچ وجه مقبول نیست.
در جواب s.Ali:
بعید نیست که من در برداشت خودم اشتباه کرده باشم ولی از ادبیات جناب عالی مشخص است که چه خوانده‌اید و چه فهم کرده‌اید!

 

علی‌اکبر مصورفر در ‫۴ سال قبل، جمعه ۱ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۰۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۵۹ - داستان آن کنیزک کی با خر خاتون شهوت می‌راند و او را چون بز و خرس آموخته بود شهوت راندن آدمیانه و کدویی در قضیب خر می‌کرد تا از اندازه نگذرد خاتون بر آن وقوف یافت لکن دقیقهٔ کدو را ندید کنیزک را به بهانه به راه کرد جای دور و با خر جمع شد بی‌کدو و هلاک شد به فضیحت کنیزک بیگاه باز آمد و نوحه کرد که ای جانم و ای چشم روشنم کیر دیدی کدو ندیدی ذکر دیدی آن دگر ندیدی کل ناقص ملعون یعنی کل نظر و فهم ناقص ملعون و اگر نه ناقصان ظاهر جسم مرحوم‌اند ملعون نه‌اند بر خوان لیس علی الاعمی حرج نفی حرج کرد و نفی لعنت و نفی عتاب و غضب:

دوست عزیزی که برای حبر (من) پاسخ نوشته‌ای.
شاعر دارد از زبان کنیز به خاتون درس عرفان می‌دهد! چگونه است که مولانا کنیز را که خود استاد شهوت‌رانی با حیوان است و به قول شما زشتی دیو شهوت چشم خردش را کور کرده، در مقام موعظه نشانده است؟! شعر خود به اندازه کافی گویا است و لازم نیست برای تعبیر آن به دیوان کبیر رجوع کرد. لطفا شعر را دوباره بخوانید و در تعبیر من دقت کنید. کنیزک = پیر طریقت، خاتون = سالک عجول و باقی قضایا.
ممنونم که نظر دادید.

 

۱
۲
sunny dark_mode