گنجور

حاشیه‌ها

محمد حکمتی در ‫۵ سال قبل، چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۱۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳:

استاد شجریان سال 1378 در مراسم دریافت نشان پیکاسو از دستان فدریکو مایور دبیرکل سازمان یونسکو در مقر این سازمان این ابیات را به زیبایی در دستگاه ماهور اجرا کرده است

سینا در ‫۵ سال قبل، چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۰۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۷:

در نسخه صادق هدایت آمده:
هریک به زبان حال با من می‌گفت
کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش.
که به نظرم اصل داستان رو بهتر توصیف میکنه.
در نسخه پیش رو تمرکز رفته روی آن کوزه ای که فریاد برآورده و اصل داستان که مصرع آخر باشه در حاشیه قرار گرفته. صحبت ها رفته پیرامون روی یک قهرمان یا منذر.
در حالیکه در نسخه مورد نظر صادق هدایت تمام کوزه ها و به تعبیری عالم، بی ثباتی عالم را فریاد می‌زنند. اینجا قهرمانی در کار نیست و اصلا وجودش مورد بحث نیست.

رضا در ‫۵ سال قبل، چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۳۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۸۷:

بگمان من اجرای حضرت گلپایگانی که در برنامه زنده وبدون موزیک است شاهکاری است بی بدیل

ممد در ‫۵ سال قبل، چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۰۱ دربارهٔ رودکی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸:

بسیار زیبا و دلنشین

nabavar در ‫۵ سال قبل، چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۴۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۷:

دوش بر یاد حریفان به خرابات شدم
خم می دیدم خون در دل و پا در گل بود
اشتباه است
خم می دیدم خون در دل و سَر در گل بود
آنکه خون در دل دارد گِل بر سر می مالد ، پا در گل نیست،
در 9 نسخه ی قدیمی ای که دکتر خانلری در دست داشته ، 8 نسخه سر در گل آمده و فقط یک نسخه ی خلخالی پا در گل است ،
با تأکید استاد دکتر محمد جعفر محجوب

میثم تک فلاح در ‫۵ سال قبل، چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۳۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲:

با سلام در پاسخ به کاربر خانم سارا، ساقی سیم ساق، جدای از زیبایی شناختی کاربرد حروف (سه کلمه که با سین آغاز میشوند و بحثی جداگانه میطلبد) به معنی ساقی که دستانی چون سیم دارد، اگر دُرد شراب هم به من بدهد، تمام وجودم دهانی خواهد شد برای نوشیدن آن دُرد..

برگ بی برگی در ‫۵ سال قبل، چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۷:

دوش بر یاد حریفان به خرابات شدم
خم می دیدم خون در دل و پا در گل بود
دوش در اینجا یعنی دَم یا لحظه و حافظ به یاد یاران و همراهان خود سری به خرابات میزند تا از حال آنان با خبر شود اما خرابات یا میکده و جایی که باید در آن به خود مست و خراب شد را سوت و کور می یابد و خمره شراب را پر از می و در عین حال خونین دل میبیند چرا که مشتری و طالبان این شراب ناب برای دریافت آن حضور و درخواستی ندارند و با زبان طنز و طعنه می فرماید پای خمره شراب نیز در گل فرورفته است ، کنایه از این که راه رو یا رونده نیست و یارای حرکت و یافتنِ درخواست کنندگان شراب را که ندارد و در یک کلام این انسانها هستند که بایستی احساس نیاز به شراب ناب را داشته و بر دردهای خود واقف باشند تا این شراب ناب برآنان جاری شده و دردهای آنها را درمان کند .
بس بگشتم که بپرسم سبب درد فراق
مفتی عقل در این مسئله لایعقل بود
حافظ میفرماید بسیار تحقیق کرده است که سبب تحمل این درد فراق توسط انسان را دریابد اما این مسئله ای است که عقل و دانش ذهنی انسان قادر به حل آن نیست و جای شگفتی است با اینکه انسان اینهمه درد فراق را تحمل میکند ولی برای علاج آن به میکده و پیر خرابات مراجعه نمی کند علاوه بر اینکه عقلانی نیست بوسیله عقل و دانش ذهنی نیز قابل درک نیست، مانند بیماری که در درد و رنج است و میداند باید به طبیب مراجعه کند اما امتناع می ورزد، امروزه ما برای درمان به روانپزشک مراجعه میکنیم و با دریافت دارو بطور موقت آرام میشویم و هربار آن پزشک نازنین دز داروها را بالاتر میبرد تا آرامتر شویم اما نتیجه گیجی و بی خبری و گاهی نیز منجر به خودکشی میگردد .برخی نیز به شراب انگوری یا مواد مخدر پناه میبرند که سرانجام آن نیز روشن است و حافظ میفرماید چرا به میکده و خرابات نمی آیید تا با بهرمندی از این می ناب از تمامی این دردها که برخواسته از درد فراق است رهایی یابید ؟
نبوغ و جاودانی حافظ در سروده های خود این است که حتی اگر غزل را به مناسبتی سروده باشد آن را با مفاهیم عرفانی در هم می آمیزد تا هر کس به فراخور حال خود از آن حظ و بهره ببرد

۸ در ‫۵ سال قبل، چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۲۲ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۲:

آقا سید،
اجازه بده غ فارسی بماند ! ق ، ث و ح را به آن
پنج تا بیفزای.

مجید در ‫۵ سال قبل، چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۳۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵:

ای آنکه هر نیشتر و گزندی را دلپذیر و نوش کرده ای
کسی را که باخویش و با خود است، بی‌خویش کن و خودی او را از او بگیر
آنگاه این بی‌خویش را، به همراه خود کن (با خویش کن یعنی با خود کن، با خودت همراه کن)
به این درویش و گدای و ندار که خودی و خویشی را از او گرفتی چیزی بده. خودت را بده

م .م در ‫۵ سال قبل، چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۰۳ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۲۵ - حکایت امیرالمؤمنین علی (ع) و سیرت پاک او:

من فکر میکنم اگر اشعری بودن سعدی رو در نظر بگیریم با ظاهر معنش شعر منافات نداره

م .م در ‫۵ سال قبل، چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۴:۳۸ دربارهٔ سعدی » مواعظ » مراثی » در زوال خلافت بنی‌عباس:

یعنی هیچکس به خودش اجازه نداده که این جا بگه مقام خواجه نصیر الدین بیشتر از این حرفهاست که این کار ها رو بکنه؟
در ضمن یه نگاهی به تاریخ وفات هر دو بندازید میفهمید چوب زدنش و مردن سعدی بعد از هشت روز ممکن نیست

محمد در ‫۵ سال قبل، چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۳:۲۵ دربارهٔ کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۲۴:

کلمۀ آخر مصراع سوم را از «بدهی» به «بدمی» تغییر دهید تا شعر معنا بگیرد.

محسن در ‫۵ سال قبل، چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۲:۰۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱ - حکایت بقال و طوطی و روغن ریختن طوطی در دکان:

طبق تصحیح دکتر سروش بر اساس نسخه قونیه

محسن در ‫۵ سال قبل، چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۴۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱ - حکایت بقال و طوطی و روغن ریختن طوطی در دکان:

با سلام
در بیت " میم و واو و میم و نون تشریف نیست/لطف مومن جز پی تعریف نیست"، خوانش صحیح "لفظ مومن" است.
لفظ مومن جز پی تعریف نیست.

منصوره در ‫۵ سال قبل، چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۳۴ دربارهٔ جامی » هفت اورنگ » سبحة‌الابرار » بخش ۷۶ - عقد بیست و سیم در حیا که محافظت ظاهر و باطن است از مخالفت احکام الهی به سبب مراقبه نظر حق سبحانه و تعالی:

روایت داریم که جوانی به گناهی آلوده بود، پیامبر اسلام از او پرسید آیا اگر طفلی ناظر برتو باشد از گناه منصرف نمیشوی؟ گفت آری حیا میکنم. پیامبر فرمود پس خدای باری تعالی را کمتر از آن طفل ندان. چون خدا را حاضر و ناظر بر اعمال خود بینی از گناهان درگذری.

حسین در ‫۵ سال قبل، چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۳۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۷ - گفتن پیغامبر صلی الله علیه و سلم به گوش رکابدار امیرالمؤمنین علی کرم الله وجهه کی کشتن علی بر دست تو خواهد بودن خبرت کردم:

سلام خدمت دوستان
اگر به این شعر مولوی دقت کنید متوجه می شوید که خود مولوی انسان را موجودی مختار می داند و اختیار انسان نیز تحت اختیار خداوند است. یعنی اختیار خداوند بر این است که انسان موجودی مختار باشد.
آن یکی می‌رفت بالای درخت
می‌فشاند آن میوه را دزدانه سخت
صاحب باغ آمد و گفت ای دنی
از خدا شرمیت کو چه می‌کنی
گفت از باغ خدا بندهٔ خدا
گر خورد خرما که حق کردش عطا
عامیانه چه ملامت می‌کنی
بخل بر خوان خداوند غنی
گفت ای ایبک بیاور آن رسن
تا بگویم من جواب بوالحسن
پس ببستش سخت آن دم بر درخت
می‌زد او بر پشت و ساقش چوب سخت
گفت آخر از خدا شرمی بدار
می‌کشی این بی‌گنه را زار زار
گفت از چوب خدا این بنده‌اش
می‌زند بر پشت دیگر بنده خوش
چوب حق و پشت و پهلو آن او
من غلام و آلت فرمان او
گفت توبه کردم از جبر ای عیار
اختیارست اختیارست اختیار

سید در ‫۵ سال قبل، چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۲۹ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۲:

سلام
حروف ص،ض،ط،ظ،ع،غ همگی از عربی وام گرفته شده پس استفاده از صد بجای سد فارسی بعد ها (سده به معنی قرن) رایج شده ولی معنی عدد 100 را میدهد

طراحی لوگو در ‫۵ سال قبل، چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶:

مرغ دل باز هوادار کمان ابروییست
ای کبوتر نگران باش که شاهین آمد

طراحی لوگو در ‫۵ سال قبل، چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۰۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶:

گوش خر بفروش و دیگر گوش خر
کاین سخن را در نیابد گوش خر

اسیر نفس امّاره در ‫۵ سال قبل، سه‌شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۰۴ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴۳:

با سلام و احترام
به نظرم «شد ریشه ریشه پای دل از خار استدلالها» صحیح می باشد.

۱
۱۹۲۳
۱۹۲۴
۱۹۲۵
۱۹۲۶
۱۹۲۷
۵۴۲۸