گنجور

حاشیه‌ها

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۱۰ روز قبل، پنجشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۳۴ دربارهٔ غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » غزلیات » شمارهٔ ۶۴:

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » غزلیات » شمارهٔ ۶۴
                             
فدائیانِ رهِ عشقِ دوست ، مردِ رَه اند،
چو جان دهند به جانان ، ز بندِ تن برَهند

ز شاهراهِ طریقت ، حقیقت اَر طلبی،
در آخرین نفَسَت، اوّلین قدم بدهند

برُو ز چاهِ طبیعت به دَر ، که چون صِدّیق،
زمامِ مملکتِ مصر ، در کفَت بنهند

ز شُوقِ گلشنِ جان ، بلبلان چنان مست اند،
که بی تکلّفی ، از دامِ این جهان برهند

صفایِ دل بطلب ، رو سفید خواهی بود،
وگرنه ای ، چه بسا ، رو سفید و دل سیه اند

ز شورِ آن لبِ شیرین ، بنال چون فرهاد،
که خسروانِ جهان ، فکرِ افسر و کَله اند

نظر به مُلکِ دُو گیتی ، کجا گدایان را ست،
که در قلمروِ وحدت ، یگانه پادشه اند

چو شمع ؛ گاهِ تجلّی ، به بزمِ شاهدِ جمع،
به روزِ حمله وری ، یکّه تازِ بزمگه اند

چو گیسوانِ مسلسل ، به دُورِ رویِ نگار،
عجب مدار ، که سلطانِ عشق را سپَه اند

اگرچه "مفتقر" از ذرّه کمتر است ، ولی،
امیدوار به آنان بُوَد ، که مهر و مَه اند

علی میراحمدی در ‫۱۰ روز قبل، پنجشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۱۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۷ - شرح انما المؤمنون اخوة والعلماء کنفس واحدة خاصه اتحاد داود و سلیمان و سایر انبیا علیهم‌السلام کی اگر یکی ازیشان را منکر شوی ایمان به هیچ نبی درست نباشد و این علامت اتحادست کی یک خانه از هزاران خانه ویران کنی آن همه ویران شود و یک دیوار قایم نماند کی لانفرق بین احد منهم و العاقل یکفیه الاشارة این خود از اشارت گذشت:

آب ذکر حق و زنبور این زمان
هست یاد آن فلانه وان فلان
دم بخور در آب ذکر و صبر کن
تا رهی از فکر و وسواس کهن
عرفان های کَشکی و کیلویی مریدان ساده دل را برای رهایی از افکار مزاحم به خاموشی ذهن یا مدیتیشن فرا میخوانند و این درماندگانِ معنویت جو هم ساعاتی را به این امور میگذرانند و فشاری هم به مغز و جسم خود می آورند و نتیجه ای هم حاصل نمی‌کنند.
اما در عرفان اسلامی خاموشی ذهن و آرامش روان با ذکر و یاد خدا و عبادت حاصل میشود.
مولانا درین بخش از مثنوی میگوید: این افکار مزاحم مانند زنبور هستند و ذکر خدا مانند آب است.
همانطور که انسان در زیر آب از نیش زنبور در امان است با ذکر و عبادت خدا هم از شر افکار مزاحم و وساوس فکری رهائی میابد.
در ادامه بر مداومت ذکر و یاد حق تعالی تاکید میکند تا بدین وسیله روح و روان آدمی چنان پاک گردد که اساسا دچار افکار پلید نگردد.
موضوع اینست که متاسفانه عده ای میخواهند تن به عبادت و ارتباط با خدا ندهند و آرامش روح  حاصل کنند و به دنبال راه های میانبر می‌روند!
اما به قول مولانا:
«تا نشوی مست خدا غم نشود از تو جدا
محنت دین تا نکشی دولت ایمان نبری»
برای رشد معنوی باید محنت دین را بکشیم،راه میانبر نداریم!

باب 🪰 در ‫۱۰ روز قبل، پنجشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۳۳ در پاسخ به برگ بی برگی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۱:

درودِ فراوان و پوزش بابتِ تأخیر، مدتی درنگ کردم تا پاسخی در خورِ تأملاتِ سنجیده و لطفِ شما بیابم.

در خصوص بیتِ نخست، با استناد به فرموده‌های دقیقِ شما و همچنین تفألی که به خواجوی شیرازی زدم، پذیرفتم که «توکّل» در اینجا نه از رویِ شریعت، بلکه از دریچه‌ی «نظرِ معشوق» معنا می‌گیرد:

«نومید نتوان بود از او، باشد که دلداری کند»

 

اما دربارهٔ بیتِ دوم،
گرچه می‌پذیرم که ضبطِ بیت در نسخه‌های گوناگون، گواهی بر تنوعِ روایات است، اما به گمانم این تنوع بیش از آنکه از نبوغِ حافظ باشد، از احتیاطِ محتسبان و ترسِ نسخه‌نویسانِ پس از اوست؛ چه، حتی یک ماه پس از وفاتِ او، فرصتِ کافی بوده تا زاهدِ ریایی، سوزشش را «تلخیص» کند.. نه برایِ فهم، بلکه برایِ فرار.

به‌ویژه آنکه:
در سنتِ آن دوران، محصول را «بر درِ» مکانی و جایی قرار می‌دادند، نه در رهِ شخصی.. و اگر «جانان» را بر چهره‌ی فرّخ تعبیر کنیم، آنگاه «درسِ سحر» نه از برایِ قیل و قالِ مدرسه یا میخانه، که برایِ رسیدن به رویِ فرّخ بوده است، پس از دعای نیم شب، برای طلبِ گشایشِ درِ میخانه..

«ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم
غم هجران تو را چاره ز جایی بکنیم»

علی میراحمدی در ‫۱۰ روز قبل، پنجشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۷:۲۱ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۹ - قاعده در شناخت عوالم پنهان و شرایط عروج بدان عوالم:

برای آشنائی با عرفان اسلامی و عمق مطالب آن و اینکه بدانیم عرفان اسلامی بر اساس آیات قرآن و معارف اسلام است باید نگاهی بیندازیم به کتابهای گلشن راز شیخ محمود شبستری ،مثنوی مولانا و فتوحات مکیه ابن عربی.

البته فهم این کتابها بسیار سخت است و نیاز به استاد دیدن دارد.

اما همینقدر که بفهمیم عرفان اسلامی چیست و آن را کنار عرفان کَشکی و دوغی ننشانیم کافی است!

دوستان ما به اشتباه  تصور کرده اند که عرفان اسلامی فقط آن غزلیات عاشقانه مولانا ست که البته همانها هم حاوی مطالب بسیاری است .

اینها تئوری عرفان اسلامی است و در عمل، نماز و روزه و ذکر و فکر و شب زنده داری و ریاضت و عبادت دارد و سالک باید زیر نظر شیخ کامل و استاد قدم دراه بگذارد.

 

عرب عامری.بتول در ‫۱۰ روز قبل، پنجشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۷:۰۲ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۳۹ - لطف حق:

درود

گویا این شعر ایشون دقیقا تفسیر ایه ۸۲ سوره مبارکه یس هست:

إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ. "شأن او این است که چون پدید آمدن چیزی را اراده کند، فقط به آن می گوید: باش، پس بی درنگ موجود می شود."

 

زیباتر از این هم داریم؟

وحید نجف آبادی در ‫۱۰ روز قبل، پنجشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۵:۴۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱:

سوی دل ما بِنِگر کز هوس دیدن ...

"نیست شد و سیر نشد از طلب و طال بقا"

مصرع دوم

وحید نجف آبادی در ‫۱۰ روز قبل، پنجشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۵:۱۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱:

درود ارادت

"ویرایش"

لطفن بیت دوم را تصحیح نمایید

سوی دل ما بنگر کز هوس دیدن تو

و مصرع بعدی اصن هم خوانی معنایی ندارد

علی احمدی در ‫۱۱ روز قبل، پنجشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۳۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۶:

کسی که حُسن و خَطِ دوست در نظر دارد

محقَق است که او حاصل بصر دارد

کسی که هم جلوه زیبای دوست و هم نقش و خط او را می بیند قطعا از دیدنش بهره ای می برد .

برازنده ترین تعبیر برای خط ،نقشی است که دوست بر طبیعت و جانها می نگارد .عاشق فقط زیبایی دوست را نمی بیند بلکه اثر حضورش را هم در نظر دارد و نتیجه چنین نگاهی را خواهد دید.وقتی عاشقانه به دنبال هدفی گام بر می داری و رد آثار دوست را در آفرینش دنبال می کنی به حقایق جدیدی دست می یابی 

چو خامه در رهِ فرمانِ او، سرِ طاعت

نهاده‌ایم مگر او به تیغ بردارد

مثل قلم در راه دستورات دوست سر نهاده ام تا گوش به فرمانش باشم و هر خطی را که بخواهد بنویسم مگر اینکه بخواهد پس از پایان نوشتن سر این قلم را بزند.

عاشق با مشاهده نقش آفرینی دوست خود نیز قلمی برای نقش آفرینی دوست می شود  و دست به آفرینش می زند .عاشق سازنده است.

کسی به وصلِ تو چون شمع یافت پروانه

که زیرِ تیغِ تو هر دم سری دگر دارد

کسی می تواند مثل شمع اجازه (پروانه) وصال تو را دریافت کند که زیر شمشیر تو سر ها آماده فدا کردن داشته باشد (وقتی سر شمع را می برند بازهم نور می دهد و نقش ایفا می کند).عاشق جادوانه است.

به پای‌بوس تو دستِ کسی رسید که او

چو آستانه بدین در، همیشه سر دارد

کسی می تواند به پای بوسی تو دست یابد که مثل آستانه درگاهت همیشه سری برای نهادن داشته باشد .عاشق در برابر دوست خاضع است .

ز زهدِ خشک ملولم‌، کجاست بادهٔ ناب‌؟

که بویِ باده مدامم دماغ تر دارد

از زهد خشک ناراحت می شوم .زهدی که به انجام دستورات دلخوش است نه سازنده است نه جاودان و نه خضوع می آورد .شراب خالص کجاست تا مغزم همیشه تر و تازه بماند.

شاید هیچ بیتی از ابیات حافظ مثل این بیت هشیاری والا را در مستی نتواند بیان کند .باده مورد نظر حافظ مغز را بیدار تر و شاداب و با طراوت نگه می دارد و از خشک مغزی می رهاند .

ز باده هیچت اگر نیست، این نه بس که تو را

دمی ز وسوسهٔ عقل بی‌خبر دارد

اگر از باده هیچ چیز به دست نیاوری همین نفع بس است که لحظه ای از وسوسه عقل رها می شوی .

حافظ با عقل مشکلی ندارد بلکه با عقل سمی و وسوسه انگیز مشکل دارد که تو را در حدی از آگاهی و احتیاط نگه می دارد و جرات را از تو می گیرد.باده امید تو را به سطحی از هشیاری و تردماغی می رساند که بتوانی عشق را درک کنی و تصمیم بگیری و بیافرینی .

کسی که از رهِ تقوا قدم برون ننهاد

به عزمِ میکده اکنون رهِ سفر دارد

و اینگونه است که عاشقی که یک روز پای از مصلحت اندیشی و احتیاط و پرهیزکاری فراتر نمی گذاشت امروز عزم میخانه کرده تا باده امید بنوشد و عشق را حس کند.

دل‌ِ شکستهٔ حافظ به خاک خواهد برد

چو لاله، داغ هوایی‌، که بر جگر دارد

اما دل شکسته حافظ مایل به وصال دوست است  و این داغ را مثل گل لاله داغدار بر جگرش دارد و ممکن است این داغ را با خود به خاک ببرد.

...اما کسی که مثل شمع همیشه سری برای فدا کردن دارد از نور افشانی خواهد ایستاد .حافظ ثابت کرد که نور افشانی اش جادوانه است حتی اگر در خاک باشد.

 

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۱۱ روز قبل، پنجشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۲۸ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۳:

«اهل و رنگی» در مصرع نخست درست است (به جای «اهلِ رنگ»):

1-به استناد نسخه عبدالرسولی.

2-شاعر همه جا از «اهلِ رنگ» گله دارد و اکنون بنالد که آنرا از دست داده است؟

3-مصرع دوم بیت شماره 3، دقیقا تاییدی است بر درست بودن «اهل و رنگ».

محسن عبدی در ‫۱۱ روز قبل، پنجشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۲۳ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۵ - نالیدن شیرین در جدایی خسرو:

گَهی بر شکر از بادام زد آب ...

فردوسی هم در جایی در توصیف سخن گفتن دختر مهراب گفته:

ز خوشاب بگشاید عناب را

یعنی لبهاش(عناب) رو باز کرد برای سخن گفتن و خوشاب ( مروارید_ دندان) پیدا شد.

محسن عبدی در ‫۱۱ روز قبل، پنجشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۱۹ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۵ - نالیدن شیرین در جدایی خسرو:

گَهی بر شکر از بادام زد آب ...

خاییدن هم که گاز گرفتن می شود.

۱
۱۷
۱۸
۱۹
۲۰
۲۱
۵۶۵۰